ارسال به دیگران پرینت

همه درختان گیلان با فریدون پوررضا خاطره دارند | گفت‌وگو با ناصر وحدتی، پژوهشگر و موسیقیدان فولکلوریک گیلانی

خانه، زندگی و تمام روزهای کودکی ناصر وحدتی، پژوهشگر موسیقی و خواننده فولکلوریک سیاهکل مانند تمام گیلانی‌ها کنار شالیزار و آواهای کار شالیکاران بود؛

همه درختان گیلان با فریدون پوررضا خاطره دارند | گفت‌وگو با ناصر وحدتی، پژوهشگر و موسیقیدان فولکلوریک گیلانی

[نیره خادمی] خانه، زندگی و تمام روزهای کودکی ناصر وحدتی، پژوهشگر موسیقی و خواننده فولکلوریک سیاهکل مانند تمام گیلانی‌ها کنار شالیزار و آواهای کار شالیکاران بود؛ آواهایی که او معتقد است بیشتر در حافظه تاریخی زنان دیارش نقش بسته و سال‌ها برای جمع‌آوری آنها به نقاط مختلفی سفر کرده است. موسیقی و آنچه از کودکی در ذهنش نقش بسته بود، او را به سمت هنر کشاند و پس از آن شاخه‌های دیگری چون ادبیات و سینما را تجربه کرد و فیلم مستندی هم درباره دیلمان، سیاهکل و شکل‌گیری موسیقی در این منطقه ساخت که سرانجام بیست‌وپنجم تیرماه در روزهای کرونایی امسال در پژوهشکده مردم‌شناسی گیلان نمایش داده شد. ترانه‌های رعنا و آها بوگو از معروف‌ترین آثار وحدتی است که در میان مردم بیشتر از همه کارهایش شناخته شده. او سال‌ها در کنار موسیقی و پژوهش درباره موسیقی، کتاب نوشت. کتاب داستان سیاهکل یکی از آثاری است که درباره سیاهکل، از مهم‌ترین وقایع چریکی صدسال اخیر ایران نوشته شده است.

فکر می‌کردند موسیقی روستایی به هیچ دردی نمی‌خورد

زنان در دیار او به واسطه شالی و شالیکاری نقش پر رنگی در اجتماع  داشته و هنوز هم دارند و بسیاری از افسانه‌های محلی را نیز باید نزد موسفیدهای آنان یافت. «مردان روستایی حافظه خوبی ندارند و جز این بسیاری از آنان در جنگ‌های قبیله‌ای از بین می‌رفتند، اما زنان می‌مانند و داستان‌ها و ترانه‌ها را حفظ و نقل می‌کنند. برنج در شمال کشور و به‌ویژه گیلان بدون حضور زن تولید نمی‌شود، زن در شالیزار نقش اساسی دارد و با کار خود حضور پر رنگی دارد، مثل خورشید عاشوری که در سی سالگی پیشخوان بوده است.» ناصر وحدتی‌ سال ٩٤ در کتاب آوازها و ترانه‌های فولکلور گیلان ٢٤٠ دوبیتی از همین زنان شالیکار را در کنار آوازها و ترانه‌های ویژه مردان هنگام کار به چاپ رساند. او یکشنبه شب در گفت‌وگوی زنده اینستاگرامی ‌هزار صدا که به میزبانی آرش نصیری برگزار شد، توضیحاتی درباره کارنامه هنری خود و موسیقی فولکلور و مقامی گیلان داد. «از‌ سال ٥١ بسیاری از ترانه‌های این منطقه را جمع‌آوری کرده بودم، بعدها فهمیدم که بزرگان موسیقی هم این آواها را شنیده بودند، اما فکر می‌کردند که به درد نمی‌خورد، اما بعد فهمیدم اینها اصل موسیقی است. پیشتر هم بزرگانی چون عاشورپور و پوررضا پایشان به روستا باز شده است، اما آنها بیشتر دنبال یافتن ترانه‌هایی برای خواندن بودند.»

مهاجرت به غرب استان و بکر ماندن شرق گیلان

غرب گیلان به واسطه مهاجرت‌هایی که در سالیان گذشته از روسیه و قفقاز در آن اتفاق افتاد، پذیرای فرهنگ مهاجران و به دنبال دادوستدهای فرهنگی، موسیقی منطقه هم دستخوش تغییراتی شد و به اصطلاح به سمت مدرنیته رفت. «رشت شد دروازه اروپا در ایران و ملغمه‌ای از فرهنگ‌های مختلف درحالی‌که شرق گیلان همیشه از این مهاجرت‌ها در امان ماند و حالا بکرتر است. درحال حاضر هم واژه‌ها و اصطلاحاتی در غرب گیلان به کار برده می‌شود که در منطقه شرق آن وجود ندارد. غرب گیلان به دنبال سازهای مدرن و غربی مثل پیانو و آکاردئون رفت، اما در شرق گیلان از این خبرها نبود.» موسیقی شرق گیلان و منطقه سیاهکل از طبیعتی روستایی بهره می‌برد، حالت ریتمیک و بیشتر سازهای کوبه‌ای در آن کاربرد دارد، اما در موسیقی غرب گیلان از سازهای کششی چون ویولن و آکاردئون استفاده می‌شود که مدرن‌تر و ملودیک‌ترند.

موسیقی اندوه ماندگارتر است

ناصر وحدتی می‌گوید که موسیقی شادمانه و ریتمیک نسبت به موسیقی غیرریتمیک رسوب کمتری در جوامع دارد. «ماندگارترین گونه موسیقی در جهان، موسیقی اندوه و دراماتیک است، موسیقی شادمانه خیلی کمتر در جامعه رسوب می‌کند و ماندگاری چندانی ندارد. منظور از موسیقی ریتمیک، موسیقی مطرب‌هاست که البته مورد احترام است و سال‌ها در عروسی‌ها و مراسم شادمانی مردم اجرا شده است.» او معتقد است که نمونه‌های موسیقی غیرریتمیک در منطقه شرق گیلان بسیار زیاد است.

مقام‌های موسیقی در شرق گیلان

 چارواداری، شرف‌شاهی و امیرخوانی از مهم‌ترین مقام‌های شرق گیلان هستند که هر کدام تعریف و کارکردی برای خود دارند. مثلا چاروادار به کسی گفته می‌شود که با اسب و قاطر بار و مسافر حمل می‌کند و آواز چارواداری در بیان رنج‌ها و مشقت‌ها و آرزوهای این گروه است که اغلب دور از خانه و خانواده زندگی‌می‌کنند. شرف‌شاهی نوعی موسیقی اندوه است که بعدها به موسیقی چوپانی هم راه یافته و در آن از اشعار دینی و حکیمانه شرف‌شاه دولایی، شاعر و عارف قرن هشتم هجری استفاده شده است. امیرخوانی هم از امیری‌های مازندران گرفته شده است. «قبل از دوران قاجار ارباب‌های شرق گیلان که به مکه و عربستان می‌رفتند، در آنجا برده‌هایی را می‌خریدند و آزادمی‌کردند. بعدها فکر کردند بهتر است که برده را برای کارگری با خود به ایران بیاورند. بر همین اساس این برده‌ها به ایران آمدند، همین جا ازدواج کردند و زندگی تشکیل دادند. به این افراد زنگی می‌گفتند و حتی ترانه زنگی ‌ای زنگی هم برای آنها ساخته شد.»

برای کنسرت‌مان دو ‌سال تمرین کردیم

چهار آلبوم زرنگیس، شورم نقش، دامون و آها بوگو تاکنون از او منتشر شده است و از اواسط دهه ٦٠ اجراهایی را در‌ تهران، شهرستان‌ها و همچنان کشورهای دیگر از جمله آلمان، ایتالیا، سوییس، کرواسی، ارمنستان، روسیه، کردستان و عراق داشته است. می‌گوید برای کنسرتی که اوایل دهه ٨٠ داشته‌اند، دو‌سال تمرین کرده‌اند. «چون ترانه‌هایمان روستایی بود، دلشوره داشتیم که آیا این کارمان می‌گیرد یا نه؟ بنابراین تمرین زیادی کردیم.» او همه اختلافات با فریدون پوررضا یا سایر خوانندگان گیلکی را رد کرده و می‌گوید: «تمام درختان گیلان با فریدون پوررضا خاطره دارند، من چرا باید با او مشکل داشته باشم؟ با ناصر مسعودی هم رابطه نزدیکی ندارم، فقط ‌سال گذشته با هم به دیدار یکی از نوازندگان سنتور در آسایشگاه سالمندان رفتیم، در همین حد او را می‌بینیم. ناصر مسعودی، موسیقیدان درجه یکی است که در داخل و خارج از ایران او را قبول دارند و هیچ وقت هم ادعای این را ندارد که خواننده‌ای فولکلور است.» ناصر وحدتی این روزها پس از اکران فیلم مستندی درباره دیلمان، سیاهکل و موسیقی این منطقه، مشغول تدوین و تالیف کتاب مردم‌شناسی و موسیقی «از دیلمان تا گیلان» است و پیش از آن کتاب‌های  «زندگی و موسیقی» و «آوازها و نغمه‌های موسیقی فولکلور گیلان» را هم درباره موسیقی به چاپ رسانده است.

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه