این گزارش میگوید که این توافق تنها یک چالش استراتژیک جدید برای ایالاتمتحده و شرکای منطقهای آن در خلیجفارس یا اسرائیل نیست بلکه باید آن را تهدیدی برای تمامی اروپا و آسیا دانست. این نخستین توافق دوجانبه بین چین و یک کشور با نقش پررنگ در طول چندین دهه گذشته است. گزارشها میگویند که توافق بین دو کشور مدتی است که درحال بررسی بوده است، اما اهمیت ژئوپلیتیک این موضوع آن است که چین میتواند جای پای جدید و مهمی را در یکی از مهمترین مناطق ژئواستراتژیک جهان، یعنی تنگه هرمز کسب کند. تنگهای که مقادیر قابلتوجهی از نفت جهان از طریق آن به دیگر نقاط جهان صادر میشود و برای گرداندن چرخ اقتصاد جهانی حیاتی است. این توافق همچنین میتواند به ایران و اقتصاد آن اندکی مجال برای تنفس زیر بار تحریمهای آمریکا بدهد، درحالیکه میلیاردها دلار از سرمایهگذاری چینیها در بخشهای زیرساخت و تجارت به ایران سرازیر خواهند شد و اینگونه اثر تحریمهای دولت آمریکا علیه ایران نیز بیش از پیش تضعیف میشود. این دلایل تنها دو نمونه از چند دلیلی است که این توافق باید موجب آغاز همکاری و رایزنیهای جدیدی میان واشنگتن و شرکای آن در جهان شود.
ابتکار ایران و چین همچنین بر این موضوع تصریح میکند که کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس یا اسرائیل باید طرف خود را انتخاب کنند، چراکه چین اتحاد با دشمن دیرینه آنان یعنی ایران را انتخاب کرده است. از این رو موقعیت کنونی یک فرصت برای ایالاتمتحده است تا کشورهای حاشیه خلیجفارس و اسرائیل را به خود نزدیکتر کند.
یکی از آثار این توافق را باید در جاهطلبیهای چین برای گسترش حوزه نفوذ نظامی خود در خاورمیانه و مناطق جدیدی از جهان دانست که بتواند در ادامه رقابت با دیگر قدرت بزرگ نظامی جهان در ایالاتمتحده قدم بردارد. درحالیکه چین به سرمایهگذاری و حفظ موضع نظامی خود در پاسیفیک غربی ادامه میدهد، توسعه نفوذ به جنوب آسیا در ادامه تداوم گسترش نفوذ نظامی چینیها است.
در سال ۲۰۱۷، چین یک پایگاه نظامی را در جیبوتی، جایی که تنها چند مایل از پایگاه نظامی آمریکا فاصله داشت، تاسیس کرد. اگرچه حزب کمونیست چین مدعی است که این پایگاهها تنها برای محافظت از منافع و سرمایهگذاریهای چین در این مناطق بنا میشوند اما تمامی پایگاههایی که چین در اوراسیا، جنوب آسیا، اقیانوس هند، مدیترانه و خاورمیانه بنا کرده است یا قصد ساختش را دارد در راستای اهداف استراتژیک نظامی و ملیگرایانه نظیر نفوذ سیاسی و اهداف وسیع در حوزه نظامی و اطلاعات، نظارت، فرماندهی و کنترل است تا بتواند در شرایط بحرانی تهدیدی برای نیروهای اروپا و آمریکا باشد و پایگاههای آنان را هدف قرار دهد.
به ادعای این گزارش، این جای پای سیاسی- نظامی- اقتصادی میتواند اهرمهای جدیدی را برای چینیها فراهم کند. چین هماکنون نیز ابزارهای وسیع و قدرتمندی از جنس اقتصادی و فناوری برای قدرتنمایی خود دارد.
ارتش خلق چین به تدریج در تلاش است به یک بازیگر نظامی موثر در منطقه خاورمیانه و اروپا البته با همکاری و پشتیبانی روسیه بدل شود. در واقع، به تدریج شفاف میشود که محور ایران- چین- روسیه درحال شکلگیری است و پتانسیل آن را دارد که به یک اتحاد استراتژیک مداوم بدل شود. آمریکا، اروپا و شرکای آسیایی و خاورمیانهای آنها باید تلاش کنند در کمترین زمان ممکن مانع شکلگیری این تهدید شوند. واشنگتن در واقع باید مواضع نظامی خود را در خاورمیانه مورد بررسی قرار دهد تا بتواند با تحولاتی که در مواضع نظامی و جاهطلبیهای توسعهطلبانه چین در منطقه ایجاد میشود، مقابله کند. بهعلاوه، بسیار محتمل است که در این قرارداد که البته بخشهای اعظمی از آن هنوز فاش نشده است بر سر همکاری چین برای توسعه برنامه موشکی بالستیک ایران، پرتاب ماهوارههای فضایی، ارتقای تواناییهای سایبری و نحوه نظارت بر اینترنت در ایران توافق شده باشد.
سومین اثر این توافق و احتمالا خطرناکترین تهدید آن است که شیجین پینگ به این قطعیت رسیده است که ایالاتمتحده یگانه رقیب اصلی کشورش است. اما ایالاتمتحده نیز باید برای مقابله با این تهدیدها آماده باشد و در نخستین قدم، باید در دیدگاه استراتژیک خود بازبینی انجام دهد و همراه با تمامی شرکا و متحدانش در سراسر جهان، یک استراتژی چندجانبه و تقابلگرایانه را برای ایستادن در برابر توسعه نفوذ چین ایجاد کند. بهتر است یک گروه همکاری سیاسی-اقتصادی-نظامی جدید به رهبری آمریکا و همراهی تمامی قدرتهای دموکراتیک ایجاد شود تا بهطور یکپارچهتری، برنامههای تقابل با چین مطرح و اجرا شوند.
در نهایت، با توجه به نفوذ چین و نیروی نظامی آن که درحال پراکنده شدن در سراسر آسیا و اروپا هستند، بهتر است یک شورا بین چین و ناتو تاسیس شود تا چین را همچنان در مسیر گفتوگو نگه داشته و از بروز هرگونه خطای محاسباتی و حوادث غیرمترقبه جلوگیری شود و همکاری در زمینه منافع مشترک را گسترش دهد.
تیتر اخبار و گزارشهایی که در مورد توافق چین و ایران چاپ شدهاند همگی نشان از اهمیت این توافقنامه دارند اما این اهمیت از جنس ژئوپلیتیک نیست. این تیترها از پرداختن به اهمیت شکلگیری یک اتحاد جدید و تاریخی غفلت میکنند. این توافقنامه میتواند یک عنصر جدید و جدی را در زمانهای که پویایی ژئوپلیتیک درحال تغییر است، ایجاد کند و جهان را به دو قطب تقسیم کند که برابر یکدیگر بایستند. آمریکا اگر قصد پیروزی دارد باید خود را از نظر استراتژیک آماده کند.
دیدگاه تان را بنویسید