[ترجمه: احدهاشملو] پروفسور کریس ویتی، مشاور ارشد پزشکی بریتانیا، دو سال پیش در تالار کنفرانس موزه لندن فهرستی از همهگیریهای مرگبار تاریخ را ارایه کرد؛ از مرگ سیاه قرن چهاردهم گرفته تا وبا در یمن جنگزده، همه و همه تاریخ مصیبتبار همهگیری بود. اما پروفسور ویتی که بیشتر عمر کاری خود را صرف مبارزه با بیماریهای عفونی در آفریقا کرده بود به بریتانیاییها قوت قلب میداد. به گفته او بریتانیا حفاظ ویژه و مستحکمی در برابر همهگیری داشت. او استدلال میکرد که «ثروت و رفاه جامعه را بهشدت در برابر همهگیری مقاوم میکند و کیفیت زندگی یعنی غذا، مسکن، آب و بهداشت بسیار موثرتر از هر داروی دیگری موجب مصونیت از بیماریهایی میشود که دمار از روزگار کشورهای در حال توسعه درمیآورد.»
اطمینان پروفسور ویتی چندان هم بینظیر نبود. در همین فوریه سال ۲۰۲۰، وزیران بهداشت کشورهای اروپایی برای بحث در مورد شیوع ویروس نوظهور کرونا در چین گرد هم آمده و از نطامهای سلامت خود ستایش کرده و قول دادند که به کشورهای فقیر و در حال توسعه کمکرسانی کنند. روبرتو اسپرانزا، وزیر بهداشت ایتالیا اظهار کرد که «نه تنها در قبال ایتالیا و اروپا که در برابر قاره آفریقا نیز مجبوریم مسئولیتپذیر باشیم.» مگی دوبلاک، وزیر وقت بهداشت بلژیک، نیز گفت که «اتحادیه اروپا باید آماده حمایت باشد.»
کمتر از یک ماه بعد، اروپا در بلا غوطهور شد. اروپای غربی به جای آنکه از سر سخاوت به یاری مستعمرات پیشین خود بشتابد به مرکز همهگیری بدل شده بود. با افزایش ناگهانی آمار مرگومیر در بریتانیا، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و بلژیک مقاماتی که زمانی لاف آمادگی میزدند حالا سراسیمه به دنبال تأمین لوازم ایمنی و تجهیزات آزمایشی بودند. قرار نبود چنین اتفاقاتی رخ دهد؛ قرار بود متخصصان و منابع علمی اروپای غربی، پادتنِ ویروس در حال گسترش از مناطق فقیر را تأمین کنند. اما همان غرور مایه رسوایی و شکستشان شد؛ برنامهها و نقشههای آنها بر تلی از محاسبات غلط و باورهای کاذب استوار بود. اروپاییها از برتری نظامهای بهداشت و سلامت خود لاف میزدند اما همین نظامها در طول یک دهه ناتوان شده بودند. سروکله کووید-۱۹ که پیدا شد، همان نظامهای کذایی از پیشبینی اوج شیوع بیماری و اطمینان از ایمنی کادرهای درمانی عاجز بودند.
سازوکارهای پاسخگویی بیمصرف از آب درآمدند. هزاران صفحه برنامه ملی برای مقابله با همهگیری چیزی بیش از تمرینهای بیهوده در کاغذبازی و دیوانسالاری نبودند. مقامات برخی از کشورها برنامههایشان را عاطل و باطل رها و رهبران برخی دیگر از کشورها هم از سرعت فزاینده انتشار ویروس غفلت کردند.
آمادگیسنجی کشورها به وسیله اتحادیه اروپا تبدیل به مراسم خودستایی شده بود و مدلهای ریاضی مورد استفاده برای پیشبینی شیوع همهگیری و شکلدهی به سیاستهای دولت حس کاذب ایمنی و مصونیت را القا میکرد. معلوم شد که انبارهای دارو و تجهیزات پزشکی تنها بر روی کاغذ وجود داشتند و بخش اعظمی از آنها قراردادهای فوریفوتی با تولیدکنندگان چینی بودند. دستاندرکاران اروپایی فکر نمیکردند که همهگیری بنا بر ماهیت عالمگیرانهاش میتواند زنجیره تأمین منابع و ذخایر را قطع کند؛ ثروت ملی در برابر کمبود جهانی کم آورده بود.
اروپا و بهویژه بریتانیا با آوازه بلندش در تخصص علمی بسیاری از بهترین دانشجویان پزشکی از آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین را آموزش داده است. بعد از شیوع ویروس مرس در سال ۲۰۱۵، از دِیم سالی دیویز که در آن زمان مدیر ارشد بهداشت انگلستان بود در بازدید از کره جنوبی به عنوان متخصص تکریم شده بود. او در بازگشت به خانه به همکارانش تضمین داده بود که ممکن نیست چنان شیوعی در نظام سلامت همگانی بریتانیا رخ دهد. حالا کره جنوبی با کمتر از ۳۰۰ نفر جانباخته الگوی موفقیت در مبارزه با همهگیری است؛ بسیاری از همهگیرشناسان ماتومبهوت افتضاحی هستند که پیشکسوتانشان به بار آوردهاند. پروفسور سئو یونگسئوک، استاد دانشگاه ملی سئول، میگوید که «بعضی از کرهایها کمی از این موضوع دچار شوک شدهاند؛ شاید سیاستگذاران بریتانیایی فکر میکردند که همهگیری این بیماری فقط در کشورهای در حال توسعه اتفاق میافتد.»بعضی از کشورهای اروپایی هم استثنا بودند. آلمان با نخستوزیر فیزیکخواندهاش و بخش زیست فناوری عظیمی که دارد بهتر از دیگران بحران را مدیریت کرد. یونان نیز با منابع کمتر آمار جانباختگان را کمتر از ۲۰۰ نفر گزارش کرده است، اما اروپا با چندین کشور که انتظار میرود تحقیقاتی را در مورد علت شکست انجام دهند، درگیر این پرسش است که چگونه قارهای تا این حد پیشرفته شاهد چنین شکست خفتباری بود.
این شکست حالا نشانههای خود را در بحران رو به وخامت آمریکا بروز میدهد؛ جایی که ترامپ واکنش خود به همهگیری را با متهمکردن اروپا و توقف سفرها نشان داد. یازدهم مارس بود که ترامپ طی سخنانی اینچنین به آمریکاییها اطمینان خاطر میداد: «هیچ ملتی آمادهتر و انعطافپذیرتر از آمریکا نیست. خطر بسیار ناچیز است. ویروس در مصاف ما شانسی نخواهد داشت».آمریکا امروز بیشترین آمار مبتلایان را در جهان دارد و تعداد جانباختگان این کشور همچنان رو به افزایش و در حال نزدیکشدن به رکورد کشورهای اروپایی است که ویروس امانشان را بریده است. با این حال بریتانیاست که به دلیل افتخار بسیار به نیروی متخصص و آمادگیاش مظهر برآوردهای خطای اروپاست. مدارک و شواهد نشانگر آن است که بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا که خیلی به توانایی مدلسازان بریتانیایی در پیشبینی دقیق همهگیری اطمینان داشت، روزها و هفتهها بیشتر از سایر اروپاییها در تعطیلی کشور تأخیر کرد. او آنقدر تعلل کرد که پس از دو هفته مراکز اورژانس بریتانیا زیر فشار بیماری به زانو درآمد. با دو برابر شدن سرایتها در هر سه روز در آن زمان، امروز برخی از دانشمندان میگویند که اگر تعطیلیها یک هفته زودتر اتفاق افتاده بود، ممکن بود ۳۰هزار نفر جان سالم به در ببرند.
دکتر ویتی که ابتدا در روزنامههای بریتانیا با عنوان «رئیس مرموز» ستوده میشد، اکنون از سخنگفتن نقشش در آن تصمیمگیریها در انظار عموم سر باز میزند. دوستان او میگویند دولت نقشه کشیده تا او را مقصر جلوه دهد. پروفسور دیوید مابی، استاد مدرسه بهداشت و طب گرمسیری لندن و یکی از همکاران و دوستان ویتی، میگوید که «سیاستمداران ادعا میکنند که دنبالهرو علم هستند و هر وقت که تصمیم اشتباهی بگیرند آن را به ویتی نسبت میدهند. شک دارم که سیاستمداران از او حرفشنوی داشته باشند.»اما منتقدان میگویند که غیرممکن است مشاوران علمی دولت از شراکت در جرم مبرا باشند. پروفسور دِوی سریدار، استاد همهگیرشناسی دانشگاه ادینبرو، میگوید که «آنها فکر میکردند باهوشتر از دیگر کشورها هستند؛ به خیالشان زیرکتر از ویروس بودند.»سِر دیوید کینگ، از مقامات ارشد علمی، سابق میگوید «کلمهای که متأسفانه به ذهنم خطور میکند تکبر است. چه گستاخی و غروری!»
هشدار کاذب
وحشت قاره را فراگرفت. بهار سال ۲۰۰۹ بود و ویروس جدیدی به نام آنفلوآنزای خوکی در مکزیک صدها نفر را بیمار و شمار زیادی را به کام مرگ فرستاده بود. گردشگران اروپایی دسته دسته به فرودگاهها هجوم میبردند تا به خانه برگردند. متخصصان به یاد همهگیری آنفلوآنزا در سال ۱۹۱۸ افتادند که جان حدود ۵۰میلیون نفر را در سراسر دنیا گرفته بود. دولتهای اروپایی وارد کار شدند. فرانسه از اروپاییها خواست که مسافرت به مکزیک را متوقف کنند و شروع به خرید واکسن برای شهروندانش کرد. بیمارستانهای بریتانیا دست به دامن کارکنان بازنشسته بخش درمان شده و ماسکها، دستکشها و گانهای انبارشده را توزیع کردند.
هر یک از کشورهای اروپایی برنامه دقیق همهگیری خود را در صدها صفحه تنظیم و تمرین میکرد. برنامههای بریتانیا اگر به زبان یک بروکرات نوشته میشد، به فیلمنامه فیلمهای ترسناک میمانست. ممکن بود بیش از ۱.۳میلیون نفر بستری شده و ۸۰۰هزار نفر هم جان بسپارند. تلاش برای متوقفکردن شیوع بیماری «به معنای هدردادن منابع بهداشت همگانی بود».این سناریوها برای روزهای فاجعه متکی بود به زیرشاخه جدیدی از همهگیرشناسی که پیشگامان آن دانشمندان بریتانیایی بودند و آن هم عبارت بود از استفاده از مدلهای پیچیده ریاضی برای پیشبینی مسیر یک بیماری مُسری.
یکی از نخستین پیروان این زیرشاخه جدید پروفسور فرگوسن، استاد همهگیرشناسی ریاضی در کالج سلطنتی لندن، بود که به دقت در محاسبات و شفافیت در نتایج شهرت داشت. پروفسور فرگوسن عضو هیأت مشاوران دولت در مورد ویروسهای تنفسی است. متخصصان سنتی سلامت همگانی که تأکیدشان بر تجربه بالینی و مشاهدات میدانی بود، در این مورد تردید داشتند. آنان هشدار دادند که اعتبار پیشبینیهای ریاضی تنها به اندازه اعتبار دادهها و پیشفرضهای آنهاست و شاید سیاستگذرانی که پیشزمینه ریاضی ندارند این مدلها را معتبر و قابل اتکا قلمداد کنند.
در سال ۲۰۰۱، هنگام شیوع بیماری پا و دهان در میان احشام در بریتانیا سیاستگذاران با تکیه بر مدلهای آقای فرگوسن و بهرغم مخالفت دامپزشکان، در اقدامی پیشگیرانه ۶میلیون خوک، گوسفند و گاو را قتل عام کردند. مطالعات بعدی نشان داد که بیشتر این کشتارها غیرضروری بود. با این حال، وقتی آنفلوآنزا شیوع پیدا کرد، سیاستمداران بریتانیا دوباره دست به دامن پروفسور فرگوسن و دپارتمانی که در کالج سلطنتی برپا کرده بود، شدند. پیشبینی او این بود که آنفلوآنزای خوکی قادر خواهد بود که در بدترین حالت معقول جان حدود ۷۰هزار نفر را بگیرد. مقامات منتخب وحشت کرده بودند. بوریس جانسون که در آن زمان شهردار لندن بود، سرپرست جلسات سراسیمهای بود که برای مهیاشدن برای غیبت کاری نزدیک به نیمی از نیروهای پلیس و رانندگان مترو برگزار میشد. هشدار عاقلانه او این بود که «پیشبینی وخامت احتمالی اوضاع غیرممکن است».
اما پیشبینی مدلسازان در مورد «بدترین وضع معقول» کاملا غلط از آب درآمد. آنفلوآنزای خوکی درنهایت جان کمتر از ۵۰۰ نفر را گرفت؛ رقمی کمتر از تعداد قربانیان آنفلوآنزای فصلی.
بنای لرزان
حالا برخی متخصصان معتقدند که آنفلوآنزای خوکی اروپاییها را به اشتباه انداخت. پوروفسور استیون فان گوخت، ویروسشناس بلژیکی، میگوید «آنفلوآنزای خوکی باعث خودشیفتگی اروپا شد. چی؟ دوباره همهگیری؟ ما نظام سلامت خوبی داریم. میتوانیم از پس آن بربیاییم.»این ماجرا با شدیدترین رکود اقتصادی اروپا هم مصادف شد. پارلمان فرانسه از هزینههای خرید میلیونها دوز واکسن ناراضی بود و از دولت به دلیل انبارکردن بیش از ۱.۷میلیارد ماسک محافظ انتقاد میکرد. فرانسه، بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی برای کاهش هزینهها قراردادهای تولید به سفارش را جایگزین انبارکردن ماسک کردند. مقامات بخش بهداشت و درمان گمان میکردند که حتی هنگام بحران نیز میتوانند مایحتاج خود را از بازارهای بینالمللی چین که بیش از نیمی از ماسکهای جهان را تولید میکنند، خریداری کنند.
مسئولان بهداشت همچنین تصمیم گرفتند ذخایر تجهیزات محافظتی را تا حد مقابله با شیوع آنفلوآنزا محدود کنند؛ یعنی تا اندازه مورد نیاز برای مراحل درمانی خاص در بیمارستانها، اما با این تصمیم سر اورژانسها، مطبها و آسایشگاهها بیکلاه ماند.
مقامات بهداشت اروپا متوجه کمبود ذخایر ملی شده بودند. از این رو، در سال ۲۰۱۶ اتحادیه اروپا برای قاره اروپا درخواست ایجاد انباری کرد، اما این درخواست راه به جایی نبرد؛ زیرا بریتانیا، فرانسه و دیگر کشورهای بزرگ گمان میکردند که کنترل امور را در دست دارند. بعدها بلژیک دههامیلیون ماسک تاریخ مصرفگذشته را از انبارهای خود دور ریخت و فکری هم برای جایگزینی آنها نکرد. در همان سال بریتانیا آمادگی خود را در تمرینی به نام «تمرین قو» محک زد. نهصد مقام رسمی در سراسر کشور در یک واکنش فرضی به «آنفلوآنزای قو» شرکت کردند که در تایلند پیدا شده و بیش از ۲۰۰هزار نفر را در بریتانیا کشته بود. از قرار معلوم هرگز به مخیله برنامهریزان نرسیده بود که فراهمکردن لوازم و تجهیزات از خارج از کشور چه مشکلاتی در بر خواهد داشت.جامعهشناسی به نام پروفسور رابرت دینگوال که مشاور دولت در مورد ویروسهای تنفسی است، میگوید «این ماجرا نشان از وجود حفرهای در زیرساختها داشت که هرگز آن را تعمیر نکردند». دو سال بعد، به دور از فرضها و تخیلات و در جهان واقع مجلات صنعت بهداشت گزارش کردند که سختگیریهای دولت چین در مورد آلودگی باعث تعطیلی کارخانهای شده است که در هفته ۱.۷۵میلیون گان پزشکی برای بیمارستانهای بریتانیا تولید میکرد. موج کمبودها سراسر سیستم را فراگرفت. روزنامهها خبر از «بحران گان» دادند؛ ظاهرا هیچکس تصور نمیکرد که در صورت قطع ناگهانی منابع چینی چه اتفاقی خواهد افتاد.
فروپاشی
در بیستوهشتم ژانویه دانشمندان بریتانیا اعلام هشدار کردند. شیوع همهگیری همه کشورها را به سمت تهیه لوازم محافظتی شخصی و بهویژه کلاههای چهرهپوش مکانیکی که بالاترین استاندارد ایمنی را داشت، سوق میداد. طبق هشدار هیأت مشاور دولت در امور مربوط به ویروسهای تنفسی، هرگونه تعلل در تهیه و انبارکردن این لوازم «ممکن است با خطر عدم دسترسی همراه باشد».در سطح قاره دولتهایی که در برابر معیارهای مرکز کنترل بیماری اروپا سرسختی نشان داده بودند، حالا سیل سوالهای ناامیدکننده خود را روانه این مرکز کرده بودند، سوالهایی مانند اینکه چه تجهیزاتی را باید ذخیره و انبار کنند. این مرکز در هفتم فوریه لیستی از ادوات و لوازم مورد نیاز را منتشر کرد، اما تا آن زمان همه منابع جهانی تمام شده بود. در بریتانیا بوریس جانسون از مردم خواست که «خونسردی و آرامش» خود را حفظ کنند؛ اما در همان روز یعنی یازدهم فوریه گروه مشاوران علمی دولت در مواقع اضطراری (SAGE) به طور محرمانه نتیجه گرفت که نظام سلامت همگانی کشور خود دچار بیماری و نقص است و حتی تا آخر سال هم نمیتواند آزمایشهای گسترده کووید-۱۹ را انجام دهد. گزارش این گروه میگفت «این کار ممکن نیست».
در بریتانیا هم دانشمندان و مسئولان بهرغم وخامت اوضاع، فکر میکردند که بیشتر از کشورهایی نظیر چین و کره جنوبی میفهمند. این کشورها از طریق قرنطینه اجباری در حال کاهش سرعت انتشار ویروس بودند. مشاوران علمی بریتانیا چنین محدودیتهایی را کوتهنظرانه میدانستند. طبق گزارش گروه مشاوران علمی دولت و اظهار نظر سه تن از اعضای آن هرگونه کاهش همهگیری به «اوج دوم» شیوع بیماری میانجامد مگر اینکه محدودیتها دایمی باشند. در پنجم مارس پروفسور ویتی در جلسهای با کمیته پارلمانی از آنان خواست که به کار مدلسازان ایمان داشته باشند. بهرغم گزارشهای هشداردهندهای که از ایتالیا میرسید، نظر ویتی این بود که هنوز راهی برای پیشبینی ظرفیت نهایی ویروس وجود ندارد. از دیدگاه او، بریتانیا فاصله زیادی با شیوع بیماری داشت و تا اتمام کار مدلسازان نباید محدودیتی اعمال میشد. جانسون از او هم خوشبینتر بود و فکر میکرد که اکثریت مردم بتوانند امور روزمره خود را انجام دهند. با افزایش شمار بیماران و جانباختگان و گزارشهایی که از بیمارستانها میرسید، گروه مشاوران علمی دولت در دهم مارس طی جلسهای اعلام کرد که حداقل ۵ تا ۱۰هزار مبتلا در کشور وجود دارد. فرگوسن گفت «روزانه هزاران نفر خواهند مرد».شش روز بعد، فرگوسن اعلام کرد که اوج شیوع بیماری دو هفته بعد در اوایل آوریل خواهد بود و طبق پژوهشها آمار مرگومیر در بریتانیا به صدهاهزار نفر خواهد رسید. ورق برگشت و کمیته دستور اعمال فاصلهگذاری اجتماعی و از آن جمله تعطیلی مدارس را صادر کرد. طبق گزارش جلسات، توصیه گروه این بود که «بهتر بود زودتر اقدام میکردیم». بسیاری از کشورهای اروپایی ازجمله فرانسه پیش از این اقدام کرده بودند. بوریس جانسون یک هفته دیگر هم صبر کرد و سرانجام در بیستوسوم مارس دستور قرنطینه اجباری را صادر کرد.
حسابرسی
حالا کشورهای بریتانیا، اسپانیا، بلژیک، فرانسه و ایتالیا بعضی از بیشترین آمارهای مرگومیر جهان را گزارش میکردند. بیش از ۳۰هزار نفر در فرانسه جان باختهاند و مکرون هم اعتراف کرده که دولتش آمادگی نداشته است. او اظهار کرد «صادقانه بگویم، این برهه از زمان، کمبودها و شکافها را رو کرد.»
بعد از ۴۴هزار نفر تلفات در بریتانیا، مقامات همچنان به دفاع از اقداماتشان مشغول هستند. یکی از سخنگویان بخش بهداشت و درمان گفت که پاسخ دولت «به ما این امکان را داد که از افراد آسیبپذیر محافظت کنیم و تضمین کرد که خدمات ملی بهداشت و درمان، حتی در زمان اوج شیوع بیماری نیز از پا درنمیآید».
اما بوریس جانسون اقرار کرد که دولتش واکنش «کندی» نشان داده است درست مثل زمانی که «کابوس میبینی و میخواهی فرار کنی اما اختیار پاهایت را از دست دادهای».
برخی از مشاوران علمی سعی میکنند خود را از سیاستهای او دور نگه دارند. پروفسور فرگوسن طی مصاحبهای اظهار کرد که تصمیمی که در اوایل برای دخالتنکردن گرفته شد کار دولت و مقامات بهداشت و درمان بود؛ نه مدلسازان. او گفت «آنها سراغ ما آمدند و گفتند میتوانید فلان و بهمان را مدلسازی کنید و ما هم کردیم.»
او اصرار داشت که در اوایل مارس هشدار محرمانه داده است که آزمایشهای ناکافی بریتانیا به معنای آن بوده است که دانشمندان اطلاعات کافی برای ردیابی کرونا نمیتوانستهاند داشته باشند. او گفت که آزمایشهای بیشتر در سراسر اروپا «تنها راه بهبود شرایط میتوانسته باشد».
دانشمندان دیگر معتقدند که گزارشهای فزاینده بیمارستانی در اوایل مارس باید دلیل کافی برای تعطیلیها میبود، بدون آنکه دولت معطل آزمایشها و مدلهای بیشتری شود، اما به نظر دکتر آندره که سالها در آفریقا و پیش از مشاورهدادن به بلژیک در مورد کرونا با همهگیریها مبارزه کرده است، عبرت دیگری نیز باید گرفت.
او گفت «آنها مدام و با وضوح تمام به کشورها میگویند که چکار باید کرد، اما همه این متخصصان وقتی که در کشور خودت اتفاقی میافتد، هیچ کاری از پیش نمیبرند. درسی که باید آموخت درس تواضع است.»
منبع: نیویورکتایمز
دیدگاه تان را بنویسید