« آیا این ثروت و سرمایه جامعهای نیست که در زمان آرامش و ثبات اندوخته تا در زمستان سخت مشکلات به دادش برسد؟ آن طور که اصغر مهاجری، جامعهشناس، میگوید حالا صحبت از تابآوری اجتماعی تنها شعاری بیش نخواهد بود: «ایجاد تابآوری در زمان بحران ممکن نیست. ما خصیصه تابآوری را زمانی از خود نشان میدهیم که قبلاً آن را به دست آورده باشیم و با انباشت آن بتوانیم در زمانه بحران از محصولش استفاده کنیم.»
چه به روز جامعهای که این ذخیره ارزشمند را ندارد میآید؟ حال باید چه کرد تا جامعه با کمترین آسیب روانی این روزگار سخت را بگذراند؟
هر کدام از ما به تنهایی نمونه کامل و بارز انسانی هستیم که در شرایطی سخت زندگی میکنیم. این طور میگویم تا هر فرد با ارجاع به خود از خواندن توضیحات اضافی رهایی پیدا کند. سعید معیدفر، جامعهشناس، همان اول صحبت تکلیف را روشن میکند و میگوید: «علائمی که من بهعنوان جامعهشناس در جامعه میبینم علائمی نیست که بشود در مورد تابآوری آن در مقابل مشکلات صحبت کرد. اصلاً نمیشود در جامعه ما به تابآوری فکر کرد.»
او معتقد است این گونه راهکارها برای جوامعی است که نخبگان و بزرگان رابطه پویایی با مردم دارند و جایگاه مردم در همه زوایای پیدا و پنهان جامعه بالاست.
حرفهای او توصیف شرایط جامعهای است که در آن از برنامهریزی و سرمایهگذاری برای روزهای سخت خبری نیست: «هر روز این جامعه در مقابل مشکلات جدیدتری قرار میگیرد ضمن این که مصائب قبلی هم حل نشده باقی میماند. مشکلات متراکم و حلنشده و سختشده مثل لایههای نرم کف اقیانوسها کم کم غیر قابل نفوذ شده و رسوبات نرم تبدیل به سنگ میشوند.»
اما در مقابل این تحلیل، اصغر مهاجری با ایده تزریق مسکن در زمانه فقدان تابآوری به راهکارهای کپسولی برای حل مشکلات میپردازد. او تابآوری را یک امر راهبردی، بلندمدت و حیاتی میداند: «سرمایهگذاری تابآوری یک امر فرمایشی نیست و مانند شیر آب عمل نمیکند که هر وقت خواستیم آن را ببندیم یا باز کنیم.»
مهاجری یکی از فرصتهای از دست رفته تابآور کردن جامعه را «لاغر شدن طبقه متوسط» میداند؛ طبقهای که از نظر او پاسدار هنجارها و ارزشهای اجتماعی است و در نتیجه تابآورترین طبقه جامعه. همان طبقه اجتماعی که مدیران و متخصصان و اندیشمندان از آن به عرصههای اجتماعی معرفی میشوند. مهاجری لیستی از ناکامیها در جیب اما باز هم نقشهای در ذهن برای حل مشکلات دارد.
او راهکار اول را دست برداشتن از مدیریت «ملوکالطوایفی» میداند: «متأسفانه از وحدت رویه خبری نیست. مسئولان ما باید از بالا به پایین همدل شوند تا بتوانند احساس وحدت و همدلی در جامعه ایجاد کنند.»
اما حوزه دیگری که او از آن حرف میزند «شفافیت» است: «متأسفانه الان همه چیز بسیار غیر شفاف است. در حالی که هر چه مسائل پشت پرده هویداتر شوند و اطلاعات در ظروف شیشهای به مردم ارائه شود، مردم اضطراب کمتری تحمل میکنند. دامن زدن به عدم شفافیت باعث میشود مردم دائم بین اطلاعات سردرگم بمانند و ندانند کدام درست است و کدام غلط.»
او استفاده از دانش و تخصص اقشار دانشگاهی را یکی دیگر از راههای میانبر برای شرایط فعلی میداند: «متأسفانه بجز پزشکی در حال حاضر در دیگر زمینهها صدای دانشگاهیان ما به گوش مردم نمیرسد.»
اما آخرین راهکار از نظر این جامعهشناس تقویت هویت ملی است: «یکی از راههای بسیار موثر برای گذشتن از این گردنههای خطرناک اقتصادی و بهداشتی و... تکیه به هویت ملی است تا بتوانیم از این طریق نقیصه سرمایه اجتماعی را رفع کنیم.»
او معتقد است اکنون زمان مسکنها است و باید با ایثار و گذشتن از خودمداریها فکری به حال جامعه کرد: «من معتقدم برای تابآوری سه مرحله وجود دارد. اول باید به نقطه تعادل رسید، بعد به تعامل و در انتها به تکامل. اکنون باید به نقطه تعادل فکر کرد. امیدوارم رسانهها با رساندن جامعه به نقطه تعادل و شفافیت سهم ممتازی در تعادل بخشیدن به جامعه ایفا کنند.»
بهروز صفارینیا، روانشناس اجتماعی اعتقاد دارد در این فضا مردم ما از دو چیز رنج میبرند: اول این که نمیتوانند محیط را کنترل کنند و دوم این که توان پیشبینی آینده را از دست دادهاند: «وقتی این دو مؤلفه در جامعه دستخوش تحول میشود تابآوری اجتماعی که بازنمایی کلان تحول روانی فرد است از بین میرود.»
او معتقد است وقتی هر فرد توان کنترل محیط زندگی و پیشبینی آینده را از دست میدهد به لحاظ روانی دچار ناپایداری میشود و این اضطراب در مساحتی وسیعتر باعث از بین رفتن تابآوری اجتماعی میشود. صفارینیا هم مانند مهاجری معتقد است که برای برونرفت از این شرایط احتیاج به بازنگری در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داریم تا از این طریق استانداردهای جامعه را بالا ببریم.
منیره توکلی، جامعهشناس، دو راهکار اصلی برای بازیابی اعتماد اجتماعی را اعتمادسازی و شفافسازی دستگاههای دولتی میداند اما با یک تبصره: «شفافسازی موضوعی یکطرفه نیست و این حسن را دارد که نشان میدهد چه انتظاری از طرف مردم بجا و کدام نابجاست.»
او یکی از دلایل پایین بودن اعتماد اجتماعی را درک روانی مردم از شرایط میداند: «آستانه تحمل آن قدر به شرایط اقتصادی مربوط نیست که به شرایط روانی مردم وابسته است. واقعیت این است که شرایط اقتصادی کشور ما به نسبت بهتر از بعضی کشورهای همسایه و دور و بر است اما آن چه مردم را آزار میدهد این است که میبینند همتی برای مبارزه با فساد وجود ندارد. بنابراین آستانه تحمل مردم را باید با اعتمادسازی درست کرد.»
او یکی از دلایل رعایت نکردن تذکرات سلامت در دوران کرونا را هم ناشی از همین بیاعتمادی میداند: «بی اعتمادی باعث کاهش تأثیر تذکرات سلامت هم میشود. متأسفانه خود شهروندان هم گاهی خیلی غیر مسئولانه برخورد میکنند و تحت تأثیر بمباران اخبار شبکههای خارجی و داخلی دیگر برای خود هیچ مسئولیتی نمیبینند.»
او سعی میکند میان نقد مردم و مسئولان تنها ناقد یک طرف ماجرا نباشد: «برخی از مردم عادت کردهاند بنا بر فساد گستردهای که میبینند و با توجه به خیلی از روندهای اجتماعی ناامیدکننده کوچکترین مسئولیتی برای حفظ سلامت خود و دیگران یا حفظ محیط زیست قائل نباشند. وظیفه رسانه این است که در کنار نقد مسئولان و مبارزه با فساد از مردم هم بخواهد که وظایف خود را بهعنوان شهروند حتی در سختترین روزهای کشور از یاد نبرند.»
توکلی گوشزد میکند که با همه اتفاقات تلخ مردم نباید فاعلیت خود را از یاد ببرند و منفعل شوند؛ چراکه ناامیدی مانند سمی مهلک جامعه و محیط زیست و شیرازه اجتماعی را از بین خواهد برد: «ما مدام با اتفاقات ناامیدکننده طرف هستیم و باید یاد بگیریم اگر در بسته است از پنجره داخل شویم نه این که ناامید و مقهور شرایط باشیم. همین ماسکنزدن هیچ بهانهای ندارد اما عده زیادی همین کار را هم درست انجام نمیدهند و میگویند ماسک گران است در حالی که با کمترین امکانات هر کسی میتواند در خانه خود ماسک تولید کند. خیلیها برای هرچیزی هزینه میکنند اما برای حقوق شهروندی و سلامتی هموطنان خود کاری نمیکنند.»
یکی از مکانهایی که مردم این روزها در کنار هم بودن را تجربه میکنند، شبکههای اجتماعی است؛ جایی که در آن هم از غمهایشان میگویند و هم نقدهای تند و تیزی را سمت مسئولان روانه میکنند، به یکدیگر دلداری میدهند و با هم اشک میریزند و در نهایت «ما» بودن را در شرایطی تجربه میکنند که محدودیتهای بهداشتی آدمها را بیش از پیش از هم دور کرده است. فضای مجازی برای آنها جایی است که میتوانند روایتگر زندگی خود باشند و به روایت جمعی از رنجهای خود دست پیدا کنند تا شاید از این طریق دردها را کمتر احساس کنند و فکر نکنند در کوران حوادث یکه و تنها هستند.»
دیدگاه تان را بنویسید