سلام خرس سیاه بلوچی، میدانم که حالوروزت خوش نیست. زیستگاهت در حوالی روستای «داروکان» نیکشهر در معرض خطر است. آدمهایی خوب و درستکار با مجوز آمدهاند که معدن سنگ مرمریت را استخراج کنند. الان به خاطر حضورت کشمکشها بین ادارات و مردم محلیِ حامی تو در جریان است. خرس سیاه عزیز! در روزگاری که یک بیماری عجیب همه انسانهای دنیا و ایران و بلوچستان را به کام مرگ میبرد، سرنوشت تو مگر چه اهمیتی دارد که اسباب زحمت این مدیران کوشا و خدمتگزار شدهای؟ تو مگر چه داری که برای رسانهها و مدیران محلی و کشوری مهم باشی؟ نه جذابیت و طنازی خرس پاندا را داری و نه شکوه و ابهت خرس گریزلی را، مثل خرس قطبی هم سفید و جذاب نیستی. برای هر کاری نیاز به مجوز است. آن معدندار محترم برای اکتشاف و استخراج با صرف منابع مجوزهای لازم را گرفته است؛ اما خرس سیاه عزیز! تو برای حضور در منطقهای که منابع معدنی است، از اداره کل صنعت، معدن و تجارت مجوز گرفتهای؟ بیمجوز در منطقه داروکان حضور داری، روزها میخوابی و شبها برای خودت میگردی و عسل کوهی میخوری. اصلا همین شبگردیهایت مشکوک است و قابل پیگیری. خرس سیاه عزیز! تو در سرزمینی زندگی میکنی که هنرمند افتخارآفرینش سالها در راهروهای ادارات برای حق ساده بازنشستگیاش سرگردان بود. باور کن تو از آن هنرمند 80ساله سرگردان خوششانستر هستی که در زیستگاهت برای خودت میگردی و میخوری و میخوابی و چند نفر آدم شریف برای دفاع از تو پیشقدم شدهاند. این روزها در دنیای ما آدمها هر چیزی تاریخ مصرف دارد. آن هنرمند سرگردان تاریخ مصرفش برای فلان اداره کل تمام شده بود که بقچه زیر بغل سرگردان بود. چند سال پیش مجسمهات را در روستای داروکان نصب و رونمایی کردند. آن روزها ابزاری بودی برای تثبیت یک یا چند صندلی، الان حضورت در همان زیستگاه، همان صندلیها را به خطر انداخته است. خودت بگو جان یک یا چند خرس مهمتر است یا دوام صندلی یک یا چند مدیر؟ تو اگر نباشی، چه چیز از مردم آن دیار کم میشود؟ هیچ؛ ولی نمیدانی که جابهجایی یک صندلی چه نتایجی دارد.
حضورت مانع درآمد نجومی یک معدندار است، حضورت مانع درآمد اندک و بخورونمیر چند نفر محلی است که در روزگار بیکاری و تورم شاید در معدن به کارگری مشغول شوند. بیا فداکاری کن و در منطقه داروکان نباش. اگر نباشی، بازار دلسوزی برای خرس سیاه بلوچی گرمتر خواهد بود. اگر نباشی بیشتر دیده خواهی شد. ما آدمها مردهپرستیم. چه خرس مرده، چه هنرمند مرده! نگران ادامه نسلت هم نباش. چند سال دیگر که کار معدن تمام شد و ثروتها اندوخته شد، شاید از میان خرسهای سیاه پاکستان یک جفت بیاورند داروکان برای احیا. باور کن شدنی است. سوزندوزیهای پاکستانی و افغانستانی را به نام سوزندوزی فاخر بلوچ معرفی میکنند و هدیه میدهند و آب از آب تکان نمیخورد. خرس سیاه پاکستانی و خرس سیاه بلوچی که شبیهترند. در همان نزدیکی داروکان، منطقهای هست به نام کاجو که هر وقت باران ببارد و رود کاجو طغیان کند، مردمان صبور بردبارش روزها و هفتهها بدون جاده و دسترسی هستند و کسی صدایشان را نمیشنود. خرس بلوچی عزیز! خودت و همان چند خرس سیاه دیگر به کاجو بروید در هنگام طغیان رودخانه که بولدوزر را هم با خود میبرد، خودتان را به جریان آب بسپارید. احتمالا جسدتان را در سد زیردان پیدا خواهند کرد، در انقراض و نابودی خرس سیاه بلوچی سخنها خواهند گفت و شاید مجسمهای را هم جلوی فرمانداری نیکشهر نصب کنند. اینطوری با خوشنامی منقرض شدهاید. معدندار و مدیران دولتی آسوده خواهند شد و بین مردم محلی اختلافی نخواهد بود و با غرقشدنتان شاید صدای مردم بیصدای کاجو باشید.
هواشناسی اعلام کرده باران شدید و طغیان در انتظار کاجو است. وقت تنگ است، غفلت موجب پشیمانی است. شتاب کن خرس سیاه بلوچی عزیز!
شرق- مهدی سجادیاناری
دیدگاه تان را بنویسید