به قلم علیاحمد رفیعیراد، جامعهشناس سلامت، آمده است: «رفتار و پاندمی ویروس کرونا از آغاز تا کنون ما را به این نتیجه میرساند که تنها قطعیت مرتبط با کووید ١٩، این است که برای انتقال هیچ مرز نژادی و طبقاتی، سنی، جنسی و روان تنی و ... نمیشناسد. در این مدت فراگیری برخی اطلاعات درباره استثنای کرونا رواج پیدا کرد که گذر زمان نشان داد اینها اطلاعات کاذب و خطرناکی هستند که اگر سیاستها و رفتارهایمان را بر اساس آن اطلاعات تنظیم کنیم، خسارت میبینیم، ضربه می خوریم و بیمار میشویم و حتی ممکن است جانمان را از دست دهیم. چون مساله عظیم است و پاندمی در تمام جهان گسترش پیدا کرده. بنابراین طبیعی است که همه افراد درباره این بیماری اظهار نظر کنند که البته اتفاق طبیعی است و ایرادی هم ندارد. اما اگر اطلاعات یک دیدگاه و یک گروه از افراد که دیدگاه غیر جامع و نادرستی هم است، نشر پیدا کند و از آن طرف به سیاست تبدیل شود، این اتفاق خطرناک است. مثل این باور نادرست که اوایل درباره ویروس کرونا مطرح میشد و نشات گرفته از تئوری توطئه بود و تاکید میکرد که این ویروس را فلان کشور تولید کرده تا نژاد زرد را آزار دهد و بعدها حتی درباره برخی کشورها مثل ایران و ایتالیا هم صحبت شد. مشخص است وقتی این باور جا بیفتد افراد و جوامعی که بیرون از این دایره باشند بدون آمادگی به مواجهه با کرونا میروند. حالا لزوما تئوری توطئه هم نیست.
متخصصان در ابتدای شیوع ویروس میگفتند که ویروس کرونا، در فصل گرما ضعیف میشود. آن زمان متخصصان از احتمالات صحبت میکردند اما چون مردم عادی خیلیهایشان به صورت قطعی این موضوع را پذیرفتند در جامعه خودمان دیدیم که چه هجومی به کیش و بندرعباس شد و متاسفانه دادههایی که در مناطق گرم به دست آمده نشان میدهد که همین مناطق جنوبی کشور، آمار ناگواری از شیوع پیدا کرده است.
درباره کودکان هم در ابتدا گفته میشد که مبتلا نمیشوند یا خودشان ناقلان بدون علامتاند. حالا هم مشابه با گزارههای نادرستی که داشتیم این موضوع هم اشتباه از آب درآمد و حالا ما تاوان این تفکر اشتباه را میدهیم. اساس این بحث که کودکان دچار کرونا نمیشوند، ممکن است ناشی از برداشتهای نادرست از دادههای حوزه علوم پزشکی باشد.
اما این که این موضوع یا سایر موضوعات مشابه چطور برجسته میشوند و به خورد خانواده و افراد و جامعه داده میشود این یک برساخت فرهنگی است که قدرت در آن نقش اساسی دارد. مرتبط با این موضوع کودکان، فکر میکنم قدرت در اینجا موسسات سود محوری هستند که به کودکان خدمات میدهند و بابت این خدمات از خانوادهها پول میگیرند، مثل مدارس غیر انتفاعی یا کلاسهای اوقات فراغت است و... حالا هم که فصل کلاسهای تابستانی است و موسسهها برای دوره برنامهریزی کردهاند. این که چطور یک برساخت تعدیل میشود و برساخت دیگری جای آن را میگیرد زمان میبرد و البته به عوامل متعددی بستگی دارد. این که برساختهای بدیل چقدر قدرت دارند و چقدر در جامعه پشتیبانی میشوند، چه کسی نفع میبرد و چه کسانی آنها را طرح میکند.
حالا در این شرایط تکلیف ما چیست؟ چیزی که برای ما ثابت شده، این است که ویروس کرونا هوشمند و سرکش است و تا زمان تولید واکسن و در دسترس قرار گرفتن برای همه با قیمت ارزان، زمان میبرد. تا آن زمان هیچ تضمینی وجود ندارد که چه کسی مبتلا میشود و چه کسی مبتلا نمیشود و حتی چه کسی جان سالم به در میبرد. کرونا هر کسی را در هر شرایطی مبتلا میکند. برنامه ما در مواجهه با کرونا باید به صورت شخصی و هم جمعی و سیاستی، بدبینی تفکر و خوشبینی اراده باشد. بدبینی تفکر از این بابت که ما با یک ویروس موذی، کشنده و بدون درمان مواجهیم که همه ما را در هر جنس و اقلیم و نژادی درگیر میکند و احتمال این که ما را از پا دربیاورد خیلی زیاد است ولی خوشبینیم با رعایت پروتکل ها چه در سطح فردی و جمعی، بتوانیم از این مرحله عبور کنیم؛ موضوعی که متخصصان از آن حرف میزنند مبتنی بر الگوی زیست پزشکی است؛ این که باید ماسک بزنیم و ... درست است ولی مادامی که به حرف سایر متخصصان علوم انسانی و اجتماعی گوش نکنیم، موفق نمی شویم. باید ببینیم آنها به ما چه میگویند؛ باید به این متخصصان میدان داده شود. اگر میخواهیم آگاهیهای کاذب تصحیح شوند باید نظام دیدهبانی پایش داشته باشیم و متناسب با آن عمل کنیم. صرف این که به حرف متخصصان در وضعیت دشوار کرونا گوش کنیم، درست است اما تکوجهی است؛ متخصصان علوم انسانی و اجتماعی حرف برای گفتن دارند. باید از آنها پرسیده شود که جامعه در وضعیت بحران به چه مسائلی نیاز دارد. اگر به این موضوع توجه نکنیم فاجعه کرونا به بحران اجتماعی کرونا تبدیل میشود و جامعه را در معرض نابودی قرار میدهد.»
دیدگاه تان را بنویسید