رشد حیرتانگیز چین در بخشهای مختلف اقتصاد احتمالا توجه شما را به خود جلب کرده است، اما شاید جالب و حتی عجیب باشد که بدانید اگر رشد تقاضای چین در بازار جهانی نفت نبود، شاید این صنعت تاکنون دچار یک رکود عمیق و فروپاشی بازار شده بود. چین به تنهایی سهمی ۵۰ درصدی از افزایش مصرف نفت در جهان را طی ۱۳ سال اخیر دارد. به عبارت دیگر رشد مصرف نفت چین باعث شده است که روند کلی کاهش رشد تقاضای جهانی نفت طی سه دهه اخیر چندان به چشم نیاید. رشد مصرف به مدت دهههاست که در حال کند شدن است، این امر در کنار تضعیف برخی از تولیدکنندگان عمده اوپک همزمان با کمک به بلوغ بیشتر بازار، پیامدهای جدی نیز بر استراتژیهای تجاری کشورها و شرکتهای تولیدکننده نفت خواهد داشت.
جان کمپ، تحلیلگر نفتی و ستوننویس رویترز در یادداشتی مدعی شده است که رشد آهسته تقاضا باعث افزایش رقابت میان شرکتهای مختلف برای سهم بیشتر بازار میشود. چنین رخدادی خود عامل فشارهای نزولی روی قیمتها، درآمد، میزان سرمایهگذاری و اشتغال طی دو دهه آینده در این صنعت خواهد بود و احتمالا در آینده باز هم شاهد جنگهای نفتی بیشتری خواهیم بود. میزان رشد مصرف از اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی به تدریج در حال کند شدن است و به نظر میرسد این روند تا پایان دهه ۲۰۲۰ و ۲۰۳۰ ادامه یابد. در طول ۵۰ سال گذشته، اقتصاد جهان در حال رشد و گسترش فراوانی بوده است و همزمان مصرفکنندگان نیز کارآمدی و بازدهی بیشتری در استفاده از نفت یا سوختهای ارزان قیمت جایگزین مانند گاز طبیعی از خود نشان دادهاند. یکی از مهمترین نکاتی که در این میان به چشم میآید رابطه میان مصرف نفت در یک کشور و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی آنهاست که در گذشته رابطهای مستقیم و بسیار قدرتمند میان این دو وجود داشت. اما طی دهههای اخیر رابطه میان این دو به شکل فزایندهای تضعیف شده و میزان مصرف نفت رشدی بسیار کندتر از رشد تولید ناخالص داخلی را تجربه کرده است. البته این تمام ماجرا نیست، دلایل زیادی وجود دارد که انتظارات ما از آینده نیز حاکی از کاهش روزافزون سرعت رشد تقاضا باشد؛ مثلا تاثیرات عمیق پیامدهای اقتصادی شیوع بیماری کرونا و رواج حمل و نقل برقی برخی از عوامل جدی تهدید رشد مصرف نفت محسوب میشوند.
افت بازار و احتمال جنگهای نفتی
طی ۲۰ سال گذشته افت رشد بازار نفت تحت تاثیر دو عامل تعیینکننده یعنی صنعتی شدن سریع چین و اختلال در تولید برخی از منابع مهم تولید نفت جهان که قبلا تاثیرگذاری بیشتری بر بازار داشتهاند، نادیده گرفته شده است. ایران، ونزوئلا، نیجریه و لیبی که همگی از تولیدکنندگان قابل توجه و مهم سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بودهاند، طی سالهای اخیر تحت تاثیر بحرانهای اقتصادی، تحریم، جنگ، ناآرامیهای داخلی و مدیریت ناکارآمد شاهد کاهش چشمگیر تولید نفت خود بودهاند. به هرحال در دو دهه آتی مشخص نیست که آیا هند یا سایر بازارهای نوظهور خواهند توانست همانند آنچه چین انجام داد، باعث رشد مصرف نفت شوند یا بار دیگر در سمت عرضه اختلال رخ دهد و تولیدکنندگان عمده دیگری نیز درگیر مشکلات و کاهش تولید شوند. بلوغ بازار، همزمان با انقلاب شیل پس از سال ۲۰۰۸، منجر به تولید بیش از حد و باعث بروز جنگ نفتی بر سر سهم بیشتر از بازار در حدفاصل سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۶ شد. البته که این تنها جنگ نفتی سالهای اخیر نبود و در سال ۲۰۲۰ نیز شعلههای آتش جنگ نفتی بار دیگر برافروخته شد. جان کمپ معتقد است که بازار طی دو دهه آینده احتمالا شاهد جنگهای نفتی بیشتری خواهد بود، مگر آنکه تولیدکنندگان اصلی جهان بتوانند در مورد راهی برای به اشتراکگذاری بازاری که رشد آهستهای دارد یا دچار رکود شده است به توافق برسند. در اصل، بلوغ کنونی بازار نیز به این دلیل است که شرکتهای بزرگ نفتی مجبور شدند فرضیات و تخمین بلندمدت خود از قیمت نفت را کاهش دهند. این مساله نکتهای مهم درباره بلوغ بازار است، به این معنا که پیش از گسترش برقیسازی حمل و نقل در جهان که رقیبی برای آینده نفت محسوب میشود، نشانههای بلوغ فزایندهای در بازار وجود دارد.
چین؛ موتور پیشران رشد تقاضای جهان
از سال ۱۹۹۵ به بعد تقریبا میزان مصرف نفت در اقتصادهای پیشرفته اعضای «سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه» بدون تغییر و نوسان بوده است. رشد تقاضای بازار طی ۲۵ سال اخیر را میتوان بهطور کامل ناشی از اقتصادهای در حال توسعه غیر عضو در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی دانست که با سرعتی سرسامآور مشغول رشد هستند. بارزترین نمونه چنین اقتصادهایی در این برهه زمانی اقتصاد چین است. تعیینکنندگی بیچون و چرای چین در بازار نفت جهان را از آنجا میتوان دریافت که بهعنوان یک اقتصاد بزرگ، پررونق و در حال توسعه سریع، به تنهایی حدود ۴۰ درصد از کل رشد مصرف نفت جهان در ۲۵ سال آخر قرن بیستم حاصل تقاضای این کشور است. این آمار شگفتانگیز از سال ۲۰۰۷ به این سو تا ۵۰ درصد نیز رسیده است. میزان مصرف نفت خام توسط چین از سال ۲۰۰۷ تاکنون بهطور میانگین، سالانه بیش از ۵ درصد افزایش یافته است در حالی که این نرخ رشد برای سایر کشورهای جهان فقط ۶/ ۰ درصد بوده است. بازگشت مجدد چین به صحنه اقتصادی جهان از دهه ۱۹۸۰ پس از دو قرن عقب ماندگی، یک توسعه اقتصادی استثنایی است که ممکن است در ۲۵ سال آینده تکرار نشود. هند احتمالا تنها کشور جهان است که به اندازه کافی بزرگ و دارای پتانسیلی است که شاید بتواند رشد خارقالعاده چین در مصرف نفت را در ۲۵ سال آتی قرن جاری تکرار کند. علاوه بر هند، احتمال زیادی برای رشد چشمگیر مصرف نفت از سوی برخی از کشورهای جنوب و جنوب شرقی آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین وجود دارد. اما در هیچکدام از این کشورها -هند و سایرین- هنوز شاهد افزایش چشمگیر مصرف نفتی که چین از سال ۱۹۹۵ تاکنون تجربه کرده است نبودهایم.
کاهش تقاضای نفت در سایه بحرانهای اقتصادی
تا پیش از شوکهای نفتی دهه ۱۹۷۰، مصرف جهانی نفت بهصورت متوسط حدود ۸ درصد رشد را در سال تجربه میکرد. رشدی با چنین نرخ ناپایداری بالا و ناسازگاری آن با قیمت پایین نفت در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، مستقیما شرایط را برای تحریمهای نفتی و ملی شدن صنعت نفت کشورهای مختلف در دهه ۱۹۷۰ ایجاد کرد. در چنین وضعیتی به دنبال شوکهای قیمتی سالهای ۷۴-۱۹۷۳ و ۸۰-۱۳۷۹، میانگین رشد مصرف جهانی به کمتر از ۲ درصد کاهش یافت. اما این پایان ماجرا نیست، از زمان بحران مالی جهانی سال ۲۰۰۸ این نرخ به زیر ۵/ ۱ درصد در سال هم کاهش یافت. کاهش تدریجی سرعت رشد مصرف کلی جهان از زمان فراز و نشیب در چرخههای تجاری و قیمتی طلای سیاه مشهود است. این کاهشها در سال ۲۰۱۹ حتی پیش از آنکه همهگیری بیماری کووید-۱۹ صنعت نفت را درگیر شدیدترین بحران تاریخ خود کند، کاملا واضح و مشهود بود.
شوکها و جراحت بازار
هر سه شوک عمده قبلی بازار نفت (۷۴-۱۹۷۳، ۸۰-۱۹۷۹ و ۹-۲۰۰۸) منجر به جراحت بازار شد. جراحت بازار را میتوان اینگونه تفسیر کرد که مصرف نفت هرگز به روند پیش از شوک خود نتوانست بازگردد و در برخی موارد تقاضا برای همیشه از بین رفت. آثار و نشانههای این جراحت در اقتصادهای توسعهیافته بیش از سایرین مشهود بوده است، در حالی که چنین علائمی در اقتصاد چین و سایر کشورهای در حال توسعه غیرعضو در سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه به ندرت دیده میشود و حتی در مواردی اساسا چنین علائمی دیده نمیشود. این تغییرات در رشد جهانی مصرف به تقویت بازارهای نوظهور کمک شایانی کرده است.
شیوع همهگیری ویروس کرونا نیز احتمالا منجر به جراحت دائمی و کاهش مصرف نفت در طول دهه جاری خواهد شد و سطوح مصرف در دهه ۲۰۲۰ پایینتر از چشمانداز آن بدون در نظر گرفتن پیامدهای کرونا است. با توجه به پیشبینیهای تحلیلگران در صورتی که مصرف نفت تا سال ۲۰۲۲ بتواند دوباره به سطح پیش از بیماری بازگردد، کماکان میزان مصرف در سال ۲۰۲۵ و ۲۰۳۰ از حالتی که ویروس کرونا شیوع نمییافت، بسیار پایینتر خواهد بود. تقاضای کمتر در بازار منجر به کاهش قیمتها میشود و به همین دلیل شرکتهای نفتی شروع به بازنگری در قیمتهای پیشبینی شده کردهاند تا بتوانند برای برنامهریزی، ارزیابی و سرمایهگذاریهای خود از آن استفاده کنند. چرخه صنعت نفت در آینده احتمالا باز هم با فراز و فرودهای متفاوتی روبهرو خواهد شد، اما اینگونه که به نظر میرسد در این چرخه قیمتها پایین و پایینتر خواهند رفت.
چالشهای پیش روی تولیدکنندگان
در بازاری که به سرعت در حال رشد است، همه تولیدکنندگان عمده میتوانند میزان تولید خود را بهطور همزمان افزایش دهند، اما در بازاری با رشد ضعیف این امر ناممکن و حتی خطرناک است. رشد سریع بازار میتواند طیف گستردهتری از تولیدکنندگان با هزینههای زیاد و کم را در خود جای دهد. اما در وضعیتی که رشد بازار کند است، شرایط کار برای تولیدکنندگانی که هزینههای تولید آنان زیاد است بسیار سختتر میشود. در یک بازار بالغ، همه تولیدکنندگان باید به جای افزایش میزان تولید، به دنبال افزایش بازدهی عملیاتی و کنترل هزینههای خود باشند.
این امر در شرکتهای بزرگ نفتی بینالمللی، باعث میشود تا این شرکتها تمرکز و اولویت خود را بر تحویل پروژههایی بگذارند که حتی قیمتی پایینتر از میانگین بازار دارند تا از این طریق به سهامداران خود اطمینان دهند که بازدهی قابل قبولی را برای سهام آنان به وجود میآورند. در کشورهای اوپک نیز دولتها خود را با قیمتهای پایین نفت و درآمدهای حاصل از صادرات هماهنگ میکنند، که این امر باعث افزایش فشار برای متنوعسازی اقتصاد آنها و یافتن منابع درآمدی غیرنفتی جایگزین خواهد بود.
باید در نظر داشت که منابع نفتی هم محدود و تمام شدنی هستند و تولید بهطور طبیعی کاهش مییابد مگر آنکه سرمایهگذاری گستردهای برای حفظ تولید و جایگزینی ذخایر مورد استفاده انجام شود. برخی تخمینها نرخ کاهش منابع نفتی را بین ۶ تا ۹ درصد برآورد میکنند. بنابراین، حتی اگر کاهش سرعت رشد تقاضا ادامه یابد، باز هم به صدها میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید برای مقابله با کاهش طبیعی ذخایر طی دهههای آینده نیاز است. برای جذب سرمایه و حفظ آن به قیمتهای خوب و سود مناسب نیاز است، یعنی همان چالشی که صنعت جهانی نفت با آن مواجه است.
دیدگاه تان را بنویسید