ارسال به دیگران پرینت

آرامش خود را حفظ کرده، وحشت کنید!

ژیژک در این یادداشت می‌پرسد که واکنشِ مناسب به اپیدمیِ ویروس کرونا چطور خواهد بود؟ باید چه درس‌هایی بگیریم و می‌بایست کدام کارها را در مواجهه‌ی جدی با ویروس انجام دهیم؟

آرامش خود را حفظ کرده، وحشت کنید!

 رسانه‌ها مدام این شعار را در گوش ما تکرار می‌کنند که «وحشت نکنید!» یا «پانیک نکنید» و بلافاصله اخبار و داده‌هایی ارائه می‌دهند که به قول معروف جز وحشت‌ام نیافزود. این شرایط حوادثی در دورانِ جوانی و در کشورهای سابقاً کمونیستِ بلوکِ شرق را به خاطر من می‌آورد. در آن‌جا وقتی که مسئولینِ حکومت مرتب به مردم اطمینان می‌دادند که هیچ دلیل منطقی برای وحشتِ مردم وجود ندارد، ما همگی این دلگرمی‌‌ها را به عنوان نشانه‌ای روشن در نظر می‌گرفتیم که مسئولین خودشان وحشت‌ کرده‌اند!

اوضاع جدی‌تر از آن است که وقت‌مان را با وحشت تلف کنیم

وحشت هم منطق خودش را دارد. این‌که در بریتانیا به علتِ وحشتِ ویروس کرونا مغازه‌ها حتی از دستمال توالت‌‌ها هم خالی شدند مرا یاد ماجرایِ عجیبی در مورد دستمال توالت‌ در دوران جوانی و در یوگوسلاویِ سوسیالیستی انداخت. در آن‌جا مثلاً به طور ناگهانی شایعه‌ای دهن به دهن می‌شد که دستمال توالتِ کافی در دسترس نیست. مسئولین فوراً در رسانه‌ها اطمینان می‌دادند که همه جا به قدر کافی دستمال توالت وجود دارد و جای نگرانی نیست، و با کمال تعجب در این مورد نه تنها دروغ نمی‌گفتند بلکه اکثر مردم هم باور داشتند که این گفته درست است.

اما با این حال مصرف‌کننده‌های معمولی این‌طور استدلال می‌کردند: من می‌دانم که به قدر کافی دستمال توالت وجود دارد و این شایعه درست نیست، ولی چه می‌شود اگر بعضی از مردم همین شایعه را جدی بگیرند، هول کنند و بروند و بیش از حد نیازشان دستمال توالت خریداری کنند، آیا در نتیجه واقعاً دچار کمبود نمی‌شویم؟ پس بهتر است که برای ذخیره دستمال خریداری کنم.

بدون این‌که لازم باشد باور کنیم دیگران این شایعه را جدی گرفته‌اند (بلکه فقط کافیست فرض کنیم دیگران معتقدند که کسانی وجود دارند که شایعه را جدی بگیرند) نتیجه دقیقاً همان است، یعنی نایابی واقعی دستمال توالت در مغازه‌ها. آیا امروز مشابه همین در بریتانیا و کالیفرنیا اتفاق نیفتاده؟

قرینه‌ی عجیبِ این شکل از ترسِ افراطی همانا غیاب هرگونه وحشت است آن هم وقتی که دلایل کاملاً موجهی برای آن وجود دارد.

در چند سال گذشته و بعد از اپیدمی‌های سارس و ابولا مدام می‌شنیدیم که اپیدمی دیگری در راه است که قوی‌تر خواهد بود و این موضوع دیر و زود خواهد داشت اما سوخت و سوز نه. اگرچه با این پیش‌بینی‌های هراسناک قانع شدیم، ولی به نوعی آن را اصلاً جدی نگرفتیم و نسبت به هرگونه مداخله‌ای برای فراهم آوردنِ تدارکات جدی بی‌تفاوت بودیم _ ‌تنها جایی که با این امور مواجه بودیم فیلم‌های آخرالزمانی مثلِ شیوع1) اثرِ استیون سودربرگ بود.

درسی که این تعارض به ما می‌دهد این‌ است که ترس و وحشت تنها راهِ برخورد با یک تهدید واقعی نیست. وقتی واکنشی همراه با ترس نشان می‌دهیم، در واقع تهدید را جدی نگرفته‌ایم _ برعکس آن را به سخره می‌گیریم. فقط به این فکر کنید که چقدر مسخره است که درست وسط یک اپیدمیِ مرگبار تعداد کافیِ دستمال توالت در فروشگاه‌ها اهمیت داشته باشد. خب حالا واکنشِ مناسب به اپیدمیِ ویروس کرونا چطور خواهد بود؟ باید چه درس‌هایی بگیریم و می‌بایست کدام کارها را در مواجهه‌ی جدی با ویروس انجام دهیم؟

 

منظورم از کمونیسم

وقتی گفتم که بحرانِ ویروس کرونا می‌تواند در کالبدِ جنبشِ کمونیسم جان تازه‌ای بدمد ادعایم، همان‌طور که انتظار می‌رفت، مورد تمسخر قرار گرفت. هرچند به نظر می‌رسد که رویکردِ دولتِ چین که از موضعِ قدرت با بحران برخورد کرد کارگر افتاده باشد _ یا دست کم نتایج بهتری نسبت به اتفاقاتی که در اروپا و آمریکا روی می‌دهند در پی داشته باشد، منطقِ قدیمی و استبدادیِ کمونیست‌‌های در قدرت نیز هم‌چنین به روشنی محدودیت‌های خودش را در حل بحران نشان داده است. یک نمونه‌ی آن ترسی است که صاحبان قدرت در این کشور‌ها از اخبارِ ناگوار (و انتشارِ عمومی این اخبار) دارند که به آن‌ها حق می‌دهد تا نتایجِ واقعی را دست‌کاری کنند _ به همین دلیل است که آن‌هایی که نخستین بار اخبارِ ویروس را در چین مخابره کردند دستگیر شدند، و گزارش‌هایی هم هست که این موضوع هنوز هم در مورد اخبار کاهشِ آمار اپیدمی صادق است.

فشار برای این‌که چین پس از تعطیلیِ ناشی از ویروسِ کرونا به کار و صنعت بازگردد منجر به استفاده از این حربه‌ی قدیمی شده است: دست‌کاری کردنِ داده‌ها به منظورِ نمایش آن‌چه مسئولانِ عالی‌رتبه مایل هستند ببینند. این پدیده در استان ژیجیانگ، مرکزی صنعتی در ساحلِ شرقی چین، در زمینه‌ی استفاده از الکتریسیته در حال اجراست. با استناد به کسانی که به این دست امور آشنایی دارند، در آن‌جا دست کم سه شهر به کاخانه‌های محلی خود بخش‌نامه کرده‌اند که مصرفِ انرژی باید افزایش یابد تا بتوانند از داده‌ها استفاده کرده و نشان دهند که صنایع به کار برگشته‌اند. چنان‌که می‌گویند، این بخش‌نامه‌ها برخی تجارت‌ها را وادار کرده تا علی‌رغم خالی‌بودن کارخانه‌ها ماشین‌آلات را روشن نگه دارند.

می‌توان حدس زد چه اتفاقی روی می‌دهد وقتی که حاکمانِ قدرتمند متوجه این تقلب بشوند: مدیرانِ محلی متهم به خراب‌کاری شده و به شدت مجازات می‌شوند، از این رو دورِ باطلِ بی‌اعتمادی بازتولید می‌شود. در این شرایط به یک جولیان آسانژِ چینی احتیاج داریم تا این پنهان‌کاری در واکنشِ چین به اپیدمی را برای همگان افشا کند. اما اگر منظورم از کمونیسم چیزی شبیه به مدلِ چین نیست پس وقتی می‌گویم کمونیسم از چه چیزی حرف می‌زنم؟ برای فهمیدن این موضوع فقط می‌بایست بیانیه‌ی اخیر عمومیِ سازمانِ بهداشت جهانی را مطالعه کنیم که می‌گوید:

دکتر تِدروس آدهانوم، دبیر کلِ سازمانِ بهداشتِ جهانی، گفت اگرچه مسئولینِ سلامتِ عمومی در سراسرِ جهان توانایی مبارزه‌ی موفق با گسترشِ ویروس را دارند، سازمان بهداشت نگرانی خود را ابراز می‌دارد که در برخی کشورها سطحِ تعهداتِ سیاسی در رابطه با پاندمی با سطحِ تهدید مطابقت ندارد. تدروس گفت: «این حادثه یک تمرینِ آزمایشی نیست و وقتی برای انصراف‌دادن نداریم. اکنون وقتِ بهانه‌تراشی نیست بلکه وقت آن است که هرکاری از دست‌مان بر می‌آید انجام دهیم. کشورها دهه‌هاست که برای سناریو‌هایی مثل این برنامه‌ریزی کرده‌اند. اکنون وقتش است این برنامه‌ها را اجرا کنیم، این اپیدمی را می‌توان مهار کرد، ولی تنها با فعالیتِ جمعی و کلکتیو و با رویکردی سراسری و هماهنگ که تمامِ دستگاهِ حکومت‌ها را درگیر کند.»

می‌توانیم اضافه کنیم که این رویکردِ سراسری باید کاملاً فراسوی دستگاه هر یک از حکومت‌ها حرکت کند و باید شاملِ بسیجِ مردم بیرون از کنترلِ دولتی و نیز همکاری و هماهنگیِ موثرِ بین‌المللی و انترناسیونال باشد. اگر قرار باشد هزاران نفر بستری شده و دارایِ مشکلاتِ تنفسی باشند، به تعداد روزافزونی از دستگاه‌های تنفسی احتیاج خواهد بود، و برای فراهم آوردنِ آن، دولت می‌بایست مستقیماً در این موضوعات رفتاری مشابه با وضعیتِ جنگی داشته باشد که مثلاً در آن وضعیت به هزاران اسلحه احتیاج است2) و در این باره همکاری با دیگر دولت‌ها نیز ضروری خواهد بود.

همان‌طور که در یک پیکارِ نظامی باید اطلاعات بینِ همه به اشتراک گذاشته شود و برنامه‌ها کاملاً هماهنگ باشد، در این‌جا نیز باید اطلاعاتِ مربوط به بیماری و درمان در اختیار همه قرار بگیرد. این همان چیزی بود که از «کمونیسم» در جهانِ امروز مراد می‌کنم، همان‌طور که ویل هیوتن بیان می‌کند:

اکنون یک شکل از سازماندهیِ بازارِ آزاد و بی‌نظم با گرایشِ ذاتی به بحران‌‌ها و پاندمی‌ها یقیناً در حالت احتضار است. ولی شکل دیگری از سازماندهی در حال ظهور است که تقدمِ کنش‌های جمعی مستند و وابستگیِ متقابل را به رسمیت می‌شناسد.

ضرورتِ همکاری و هماهنگی جهانی

البته هنوز نظرگاهی که می‌گوید «هر کشوری برای خودش» غلبه دارد:

با وجود کشورهایی که تنها به تحلیلِ محدود خودشان از بحرانِ کمبودهای محلی و رویکردهای بدوی و آشفته برای کنترلِ مشکلات اتکا می‌کنند، ممنوعیت‌های ملی برای صادراتِ محصولات کلیدی مانند لوازمِ پزشکی هنوز وجود دارند.

اپیدمی ویروس کرونا فقط نشانه‌ای دال بر محدودیت‌های جهانی‌سازیِ بازار نیست، بلکه هم‌چنین خبر از محدودیت‌های حتی مرگبارترِ پوپولیسمِ ناسیونالیستی می‌دهد که روی حاکمیتِ تماماً دولتی اصرار می‌ورزد: دیگر دوره‌ی «اول آمریکا ! (یا هر کشور دیگری)» گذشته به این دلیل خیلی ساده که نجاتِ آمریکا تنها در گرو همکاری و هماهنگیِ بین‌المللی‌ست. این‌جا اصلاً خوش‌بین و یوتوپیایی نیستم، و توقع ندارم که شاهدِ یک همبستگیِ ایدئال بینِ همه‌ی مردم باشیم _ درست برعکس، این بحران به روشنی نشان می‌دهد که چقدر هماهنگی و همبستگیِ جهانی برای بقایِ هر کدام از ما ضروری‌ست و تا چه اندازه به طرز غیر قابل انتظاری تنها کارِ عاقلانه و حتی خودخواهانه نیز همین همبستگیِ انترناسیونال است.

این موضوع فقط به ویروس کرونا محدود نمی‌شود: خودِ چین چند ماه پیش درگیر بیماری آنفولانزای خوکی سختی بود، و همین الان هم حمله‌ی ملخ‌ها به محصولاتِ کشاورزی چین را تهدید می‌کند. همان‌طور که اوون جونز اشاره کرد، بحرانِ تغییراتِ آب و هوایی تعداد بیش‌تری را در سراسر جهان خواهد کشت تا ویروسِ کرونا، ولی هیچ‌کس در مورد آن وحشت (پانیک) نمی‌کند.

از نقطه نظرِ حیات‌گرایی کلبی‌مسلکانه، وسوسه می‌شویم تا ویروس کرونا را هم‌چون عفونتی سودمند ببینیم که به بشریت اجازه می‌دهد تا از شرِ افرادِ پیر، ضعیف و بیمار خلاص شود، مثلِ هرس کردنِ علف‌های هرز نیمه فاسد که باعث می‌شود گیاهانِ سالم‌تر و جوان‌تر شکوفه بزنند، و در نتیجه این عفونت به سلامتِ جهانی کمک می‌کند. رویکردِ کمونیستی که از آن دفاع می‌کنم یگانه راهِ نجات برای عبور از چنین نظرگاهِ عقب‌مانده‌ای است. نشانه‌های کم شدنِ این همبستگی بدون قید و شرط را همین حالا می‌توان در مجادلاتی که شکل گرفته تشخیص داد. به عنوان نمونه در نوشته‌ی زیر به نقشِ «سه مردِ خردمند»3) در قوانین بریتانیا و در صورتی که اپیدمی ابعاد فاجعه باری به خود بگیرد توجه کنید:

پزشکانِ عالی‌رتبه هشدار دادند ممکن است بیمارانِ تحت پوشش بیمه‌ی سلامتِ عمومی4) طی وخامتِ شیوعِ ویروس کرونا در صورتی که واحد‌های مربوط به مراقب‌های شدید نتوانند از عهده‌ی مشکل برآیند از خدماتِ ویژه‌ی نجات محروم شوند. تحتِ پروتکلی موسوم به «سه مردِ خردمند»، سه مشاورِ عالی‌رتبه در هر بیمارستان باید درباره‌ی سهمیه‌بندیِ خدمات و تجهیزاتی هم‌چون دستگاه‌های تنفس و تخت‌های مراقبت در مواردی که بیمارستان‌ها مملو از بیمار می‌شوند دست به تصمیم بزنند.»

خب این «سه مردِ خردمند» به کدام عیار و معیار‌ها متوسل می‌شوند؟ قربانی‌کردنِ افرادِ ضعیف و پیر؟ و آیا خود این عمل راه را برای فساد‌های گسترده‌تر هموار نمی‌کند؟ آیا چنین رویه‌هایی خبر از این نمی‌دهند که داریم خودمان را برای اعمالِ منطقِ وحشیانه‌ی بقایِ اصلح آماده می‌کنیم؟ خب باز هم با همان انتخاب روبرو می‌شویم: بربریت یا خلقِ مجددِ گونه‌ای کمونیسم.

 

 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه