[نیره خادمی] بخش وسیعی از فضای مجازی این روزها به تسخیر موزیسینهای درجه چندم در آمده است، افرادی که با اجرای قطعات ساده و بهکارگیری ترفندهای صداگذاری و تصویربرداری در این فضا، اعتبار چندهزار فالووری کسب کردهاند. تا اینجای کار چندان مشکلی ندارد اما ماجرا زمانی مهم میشود که همین افراد با کمترین صلاحیت و تعهد اقدام به جذب هنرجو و دریافت هزینههای گزاف میکنند. پیش از اینها رافائل میناسکانیان، نوازنده و استاد ایرانی پیانو، در کامنت یکی از پستهای اینستاگرام، در این باره به کنایه نوشته بود. «توصیه میکنم، همگی هنرجویان پیانو چه ضعیف یا قوی مشغول درآمدزایی شده و به برگزاری مستر کلاس در سراسر ایران و شاید هم جهان اقدام کنند.» این اواخر هم انتشار ویدیوی جعلی و صداگذاری شده اجرای یکی از همین نوازندهها منجر به انتقاد موزیسینها شد. حالا کیاوش صاحبنسق، آهنگساز و مدرس موسیقی که از اعضای شورای مرکزی نظارت بر آموزشگاههای آزاد هنری است در واکنش به این ماجراها به «شهروند» میگوید چنین جریانی در اینستاگرام نیاز به آسیبشناسی دارد و برخورد قهری برای جلوگیری از آن کارایی ندارد.
نظارت بر افرادی که بدون کسب تبحر لازم، در شبکههای مجازی اقدام به جذب شاگرد یا حتی راهاندازی آکادمی و آموزشگاه موسیقی میکنند، از چه طریقی انجام میشود؟
نظارت بر فضای مجازی مثل ممیزیهای دیگر در تمام حوزهها نیاز به آسیبشناسی دارد. فضای مجازی هر اطلاعات درست و غلطی را ارایه میدهد و راستی آزمایی آن از نگاه تخصصی و حتی کیفی بحث گستردهای است. تلاش مرکز آموزش زیر ذرهبین بردن کسانی است که از مجاری قانونی دست به تدریس و تأسیس آموزشگاه میزنند تا افراد دارای صلاحیت وارد این پروسه شوند اما مسأله فضای مجازی بحث دیگری است. افراد فاقد صلاحیت و تبحر حتی در سالنهای ارشاد هم کنسرت برگزار میکنند؛ گروههایی که تهیهکننده دارند و با استفاده از امکانات مجازی مردم را متوجه جریانی میکنند که لزوما ارزش هنری ندارد. این ماجرا در آموزش دردناکتر است؛ افرادی با استفاده از فضای مجازی با شهریههای گران، هنرآموز جذب میکنند و گاه حتی خود قربانی سیستم و فضای مجازی هستند. در فضای مجازی سه گروه فعالیت دارند، افرادی که نمایش میدهند، افرادی که زیر پستهای آنها لعن و نفرین مینویسند و افرادی که با موضوعی سعی در جلب نگاهها به پیج مجازی خود دارند. تنها چیزی که به آن توجه نمیشود موضوع اصلی است. ماجرای فیک بودن کار موسیقایی حتی در دفاتر معتبر موسیقی هم اتفاق افتاده است. چندسال پیش، سیدی اجرای یکی از ارکسترهای رسمی کشور به دستم رسید و صدای قطعات به ظاهر نواخته شده از ارکستر دیگری گرفته شده بود. بههرحال تقلب همه را وسوسه میکند و جالب اینکه در اشلی بزرگ هم کسی برای راستی آزمایی آن نیست.
ارایه کار به صورت سیدی، شاید کمی متفاوتتر از تقلب در زمینه آموزش موسیقی باشد، مورد نخست آسیبهای خاص خود را دارد اما در مورد دوم، افراد و مدعیان آموزش نسل آینده موسیقی را تربیت میکنند و چه بسا در میان این افراد، آدمهای با استعدادی هستند که از آموزشهای بیکیفیت سرخورده میشوند و از بین میروند.
مشکل کنار گذاشتن نسلی است که باید روی سرمان بگذاریم. اما نسل بعدی با ده تا یکی کردن پلهها، زحمات آنها را از بین ببرد؟ راستی آزمایی در فضای مجازی، سازوکاری را میطلبد البته نه به صورت قهری. هر چه آسیب میبینیم از برخورد قهری است، هرچند گویا راهی جز آن وجود ندارد. در جامعه بدون گفتمان، برخورد قهری بهعنوان تنها راه شناخته میشود اما آموزش از دل فرهنگ و تمدن بیرون کشیده میشود و نباید با آن به صورت قهری برخورد کنیم بلکه باید آن را بشناسیم.
برای این کار سازوکاری وجود ندارد؟
شورای نظارت بر آموزشگاهها که من هم عضوی از آن هستم، فرآیندی برای آزمون صلاحیت تدریس در نظر گرفته است و افرادی که قصد راهاندازی آموزشگاه دارند باید در آزمون شرکت کنند. آزمون صلاحیت تدریس میتواند امری عمومی باشد، ربطی به آموزشگاه نداشته باشد و حتی بخشی از آن اجباری شود. در این صورت حتی اگر شخصی در فضای مجازی تدریس کند صحت ادعاهایش با کارت صلاحیت درجهبندی شده، قابل تشخیص است بنابراین کسانی که نتوانند از آن عبور کنند، نمیتوانند تدریس کنند. چنین کاری در پروسه راهاندازی آموزشگاهها انجام میشود اما شورا در تلاش است تا ارایه تقاضا برای راهاندازی آموزشگاه منوط به داشتن کارت صلاحیت شود.
این مکانیزم ضمانت اجرایی هم دارد؟ مثلا اگر فردی بدون داشتن صلاحیتهای لازم اقدام به هنرنمایی کاذب در شبکههای مجازی کند و در ادامه شاگرد جذب کند آیا مکانیزمهای مرکز آموزش، بازوی لازم را برای برخورد و اصلاح آن روند دارد؟
این مکانیزم، میان مکانیزمهای قهری و حقوقی قرار دارد و معتقدم در کنار سیستم بازرسی و نظارت، بازوهای عملکردی باید دارای قضاوت درست و دقیقی باشد. نظارت باید صفر و یک، بدون تردید و تعارف باشد چون بزرگترین آسیب ما تعارف است. حتی میتوان این مکانیزم را در بخش تدریس خصوصی اعمال کرد. در این صورت هنرجو از مدرس، کارت صلاحیت درخواست و راحتتر اعتماد میکند. در صورت تخلف میتوان اجازه تدریس را گرفت و آموزشگاهی که چنین مدرسی دارد توبیخ یا حتی مجوز آن را لغو کرد. متأسفانه در دورههای گذشته، مجوز آموزشگاه به افرادی داده شده که اصلا موزیسین نبودند و فقط سرمایه کلان داشتند. یکی از سیاستهای شورا جلوگیری از ادامه صدور مجوز به افراد فاقد تخصص است. درحال حاضر هم شورا در بخش آموزشگاهها حق دارد به کسی که کارت صلاحیت ندارد، مجوز ندهد.
درباره بازوی نظارتی نگفتید.
بخشی از این ورودها، مثل ورود پلیس فتاست اما بخش دیگر براساس گفتمان و تعامل است. یکی از خصوصیات فضای مجازی مطرح کردن آدمهاست. وقتی به صورت منفی از فردی یاد میکنید، کمک کردهاید به شناخته شدن بیشتر او. رویکرد شورای نظارت بر آموزشگاهها حتی برای مسائل به ظاهر حاشیهای آسیبشناسانه است.
به صورت کلی برخورد با مواردی از این دست در فضای مجازی چگونه است؟
از نظر من باید با کسانی روبهرو شویم که ناآگاهانه شمشیر را برای آن فرد یا جریان از رو بستهاند.
البته صحبت درباره سیستمی نظارتی است که جز آسیبشناسی، باید برای افرادی که نیاز به خدمات آموزشی دارند، شفافسازی کند.
اگر سیستم نظارتی براساس کارکرد خود درباره آسیبها صحبت کند و تکلیف مشخص باشد که صدور احکام به نفع موسیقی و فرهنگ و هنر است باید به بسیاری از موارد ورود کند، ولی اماواگرهایی وجود دارد. خطر وارد شدن به این ماجرا مثل برخورد با نوازندگان خیابانی در گذشته است که درواقع تسویه حساب بین آدمها بود. آیا این برخورد درست بود؟ من بهعنوان عضوی از شورا با این برخوردها موافق نیستم.
بحث ما درباره افرادی است که بدون تبحر لازم اقدام به آموزش در حوزهای میکنند که به شدت تخصصی است و اینکه ارشاد در این زمینه چه وظیفهای دارد.
همان زمان برخورد قهری با نوازندگان خیابانی و بحث دریافت مجوز آنان باعث شد یکی از مدیران درخشان ارشاد به دلیل فشارها استعفا کند چون نمیتوانست این برخورد را بپذیرد. در مورد بخش آموزش هم فردی اشتباه کرده است آیا باید با او قهری برخورد کنیم یا آسیبشناسی کنیم؟ سیستم نمیتواند، فرهنگسازی کند که او اصلا در این پوسته نرود، چون هزینه بالایی دارد، باید برای اجرای کنسرت، مدام سالن در اختیارش بگذارد تا مثل یک ورزشکار در مسابقات؛ تجربه کسب کند، دیده شود و اگر مناسب این کار نباشد، مشخص شود اما چنین نیست. مشکل این است که ملاک، دنبالکنندگان اینستاگرام هستند، درصورتی که بسیاری از نوازندگان خوب و مهم فالووری ندارند و فضای مجازی به آنها اجازه دیده شدن نمیدهد. حتی سیستم آموزشی و فضای کار هم فرصت کمتری به آنها داده است. واقعا چنددرصد از فارغالتحصیلان ما سر جای خود نشستهاند؟ همین آدمهایی که حالا به دیده شدن درست یا غلط عدهای در اینستاگرام اعتراض دارند، اگر فرصت روی صحنه رفتن داشته باشند، حتما خود را نشان خواهند داد.
آسیبشناسی بحث گسترده و ریشهای است و قطعا در طول زمان باید به آن پرداخته شود، اما در مقاطعی مردم یا حرفهایهای حوزهای خاص از دستگاههای نظارتی انتظار دارند، حتی به صورت مقطعی با برخی جریانات روبهرو شوند تا رشد قارچ گونه آن جریان کند شود.
نگرانی مدیریت بخش آموزش در روبهرو شدن با چنین مسألهای، جابهجا شدن اقداماتشان با جریانِ بخشِ قهری و حراست است. مکانیزم بخش آموزشی و نظارت بر آن تلاش میکند با ادبیات گفتمانی، تعامل را حفظ کند. تعریف تخلف و خطاکاری در سیستم قهری با سیستم آموزش متفاوت است.
لزوما منظور از برخورد، قهری نیست و میتواند در حد دعوت کردن از فرد متخلف، گفتوگو و ارایه راهکار برای اصلاح او باشد.
کسی که اشتباه کرده باید دعوت و روشن درباره اشتباهاتش صحبت شود. نباید این جریان شخصی شود. نیاز است که در این زمینه گفتمان مفصلی صورت گیرد اما خیلیها در اینگونه مواقع میگویند فرد خطاکار باید با یک چشم بر هم زدن، نابود شود درحالیکه ما داریم درباره یک انسان صحبت میکنیم.
در نهایت، اقدام شورا در برابر آموزشگاهی که بدون مجوز فعالیت میکند، چیست؟
در صورت مراجعه بازرس مربوطه از طرف دفتر آموزش به مدیریت آقای صفیپور و شناسایی، مکان از سوی اماکن پلمپ خواهد شد. در صورتی که مدرسان صلاحیت تدریس نداشته باشند به مجموعه تذکر داده یا مدیر فراخوانده میشود. مثلا ممکن است فردی مجوز آموزشگاه نداشته اما دارای صلاحیت باشد. دفتر آموزش موفق شد در برابر موارد اینچنینی از آنها دعوت کند تا مجوز بگیرند و تحت نظارت باشند، بنابراین آنها فرا خوانده میشوند تا به رویههای قانونی برگردند.
دیدگاه تان را بنویسید