[نیره خادمی] دوتار انگار عضو جدانشدنی بدن او شده است، در میانههای صحبت بارها روایتها، خرده روایتها، منظومهها و هرایهها را با همراهی سازش میخواند و درباره آنها توضیح میدهد. محمدرضا اسحاقی گرجی، آخرین خنیاگر و بازمانده نسل راویان کهنهکار مازندران است که ازسال ٦٤ به بعد و زمانی که از او برای جشنواره موسیقی فجر دعوت شد، عزم کرد که نغمهها و آوازهای فولک شرق مازندران را جمعآوری کند تا آن نواهای سینهبهسینه برای آیندگان در جایی ثبت و ضبط شده باشد. نامش سهسال پیش بهعنوان گنجینه زنده بشری در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد. خنیاگر هفتادوسهساله ایرانی که از چندسال پیش قطعه، قطعه چوب جمع کرده و به قول خودش «بدون چشمداشت» حدود یکمیلیارد برای ساخت فرهنگسرای شرق مازندران هزینه کرده، تا آنجا را به مرکز فرهنگی هنری منطقه تبدیل کند اما حالا در کار تأمین شیشههای رنگی برای تکمیل آن مانده است. هیچ نهادی هم قدمی برای کمک به ساخت این عمارت سه طبقه بر نداشته است. اسحاقی هم البته توقعی برای حمایت ندارد، بهویژه از وقتی که حوزه هنری و دانشگاه علمی- کاربردی آمل برای ضبط و ثبت آثارش قول همکاری دادند اما به دلیل کمبود بودجه خود را کنار کشیدند. «مسئولان کشور با هنر موسیقی بیگانهاند. آنها میآیند شعاری میدهند و میروند، ظاهرا بودجه ندارند و گلایه ما هم تأثیری بر کارشان ندارد، بنابراین دیگر گلایه نمیکنیم و به قول معروف پیش بیدرد گریبان چاک کردن مشکل است اما خودمان تا نفس داریم کارمان را ادامه میدهیم.» بیش از ٦٠سال گذشته از همان زمانی که نغمهها و روایتها را از مادرش میشنید و یاد میگرفت و همه این مدت را خنیاگری کرده است و هنوز همان ذوق و شوق گذشته را دارد. «داستانهای عاشقانه و کارهایی را که مادرم از زمان شیوع طاعون در منطقه میخواند، یاد گرفتم و بعد آن را ادامه دادم اما حالا هیچکس دیگری آنها را بلد نیست. پیش از این قرار بود با همکاری حوزه هنری آثار را در کتاب به ثبت برسانیم، اما نشد. دانشگاه علمی- کاربردی آمل هم برای ضبط برخی از آثار قدم برداشت اما وسط کار به دلیل کمبود بودجه کنار کشید، بنابراین خودمان استودیویی تأسیس کردیم تا ضبط آن را برعهده بگیریم.» او جز مادر، بیشترین تأثیر را از همنشینی حسن علیپور معروف به حسن عمو، پیرمرد منظومهخوان و نوازنده دو تار گرفته و به همین دلیل اسم گروه موسیقیاش را هم «مشتاق حسن» گذاشته است.
گوداریها یک بیت شعر هم به زبان گوداری ندارند
محمدرضا اسحاقی گرجی تقسیمبندیهایی که در گذشته درباره موسیقی مازندران شده و «گوداری» را در کنار «موسیقی اصیل تبری»، «موسیقی خنیاگری شرق مازندران» و «موسیقی غرب مازندران» قرار داده، قبول ندارد. جهانگیر نصری اشرفی، پژوهشگر موسیقی در تعریف موسیقی گوداری گفته است که این موسیقی بیان ویژهای از موسیقی مازندرانی است و براساس رنجها و سختیهای تاریخی این قوم روایتی حزنانگیزتر است، بنابراین بسیاری از مقامها و منظومههای مناطق مرکزی مازندران، ازجمله کتولی، کِلِهحال و طالبا، با کمی تغییر، در موسیقی گوداری هم دیده میشود. اما اسحاقی گرجی معتقد است کسانی که بهعنوان گوداری در قرنهای پیش به این منطقه مهاجرت کردهاند حتی یک بیت شعر هم به زبان گوداری ندارند که موسیقی گوداری داشته باشند. «آنها در هر منطقهای از مازندران که زندگی کردهاند با محیط وفق پیدا کرده و خنیاگرانشان هم موسیقی همانجا را مینوازند و به زبان مازندرانی میخوانند بنابراین موسیقی خاصی ندارند.» مازندران به دلیل تنوع آبادانی که داشته در گذشته مقصد مهاجرت بسیاری از اقوام ترک، لر و غیره بوده است؛ عدهای برای کار آمدند و عدهای تبعیدی بودند، در نهایت هم ماندگار شدند. گودارها هم از همین دست مهاجران بودند، گروهی از خنیاگران هندی الاصل که در دورههای مختلف تاریخی ازجمله زمان نادرشاه به ایران و بهویژه مازندران کوچانده شدند.
جوانی ما در دوران طلایی موسیقی بود
منظومهها و درواقع نقل و روایات موسیقایی از مهمترین بخشهای موسیقی مازندران به صورت آوازی و نیمهآوازی است. منظومهها گاه حماسی، عاشقانه و گاه مذهبی است و از میان همه آنها روایت عاشقانه و فراقی «طالبا» قدمت و اعتبار بیشتری دارد. امیر و گوهر، نجما و رعنا، گوهربک و صَنَمبَر، و عزیز و نگار از منظومههای مشهور دیگری است که استاد اسحاقی گرجی در پخش نشست اینستاگرامی هزار صدا همراه با آرش نصیری، درباره برخی از آنها توضیح میدهد و بخشهایی از آنها را همراه سازش میخواند: «در ایام قدیم منظومهها در شبهای بلند پاییز در جمع مردم خوانده میشد. مردم آن زمان روزها پر کار بودند و در هنگام کار یا در شبهای طولانی نیاز به داستانسُرا داشتند تا حس همیاری را در آنها تقویت کند. داستانها برایشان وقت کار و زندگی یا استراحت خوانده میشد و همه پیرمردها و پیرزنها آنها را حفظ بودند.» موسیقی در همه امور زندگی مردم مازندران جاری بوده و است، مثل همه نقاط ایران و جهان موسیقی در مجلس عزا، عروسی و مراسم آیینی یا هنگام کار و تلاش آنها حضور داشت؛ وقت چیدن انار یا زدن پنبه، راهی کردن مسافر یا دامداری و چوپانی. «برای هر کدام از آیینها آواها و موسیقی خاصی از دهقانی و کارگری تا مجلس عزا و عروسی داشتیم که به نسل ما رسید. ما آنها را حفظ کردیم اما نسل امروز توان حفظ آن را ندارد. جوانی ما در دوران طلایی و اوج موسیقی بود و از حضور بزرگان زیادی ازجمله مرحوم «نظام شکارچیان»، استاد «قدر»، «حسن علیپور» بهره بردیم. پیرمردهایی که سواد نداشتند اما حافظه عجیبی داشتند و در اصل حافظ فرهنگ ما بودند. یادگیری و شنیدن این همه شعر و منظومه در حوصله نسل جدید نیست، آنها بیشتر به دنبال مطالب کوتاه هستند اما زمان ما بیشتر به آن بها میدادند. از طرفی ورود موسیقی تاجیکی و افغان به موسیقی ما خطری جدی است بنابراین باید روی موسیقی کار کنیم و فرهنگ گذشته را منتقل کنیم. اینها و داشتههایشان پیشینه ماست هر قدر آگاهی مردم نسبت به منظومه، مقامها و موسیقی ما بیشتر باشد توجه به آن هم بیشتر میشود.» دو تارنواز پیر «گرجی محله» برای جلوگیری از فراموش شدن خنیاگریاش قصد دارد در آیندهای نزدیک مکتب موسیقی اسحاقی را راهاندازی کند تا دانستههایش را به نسل امروز منتقل کند.
بهترین ملودیهای شرق مازندران سه گاه است
موسیقی شرق مازندران به صورت روایت، منظومه و داستان است. موسیقی سنتی ایرانی پیش درآمد، آواز و تصنیف دارد و موسیقی شرق مازندران منظومهها، آواز و ریزمقام. بسیاری معتقدند موسیقی شرق مازندران بیشتر در دستگاه شور و آواز دشتی است در صورتی که محمدرضا اسحاقی گرجی این حرفها را قبول ندارد و میگوید بهترین ملودیهای شرق مازندران سه گاه است. او آخرین خنیاگر مازندرانی است که ازسال ٦٤ به بعد در دورههای مختلف جشنواره موسیقی فجر شرکت کرده و بارها مقام آورده. در سالهای پیش استفاده بدون اجازه از صدایش در موسیقی متن سریال پایتخت باعث گلایهاش شد. معتقد است که آن زمان آثار بیکیفیتی از او منتشر کردند: «اگر میگفتند، کارهای با کیفیتتری خوانده میشد. گلایه هم کردم و گفتم که این کارها به ما ضربه میزند اما حتی عذرخواهی نکردند.» بعد از آن هم کارگردانان دیگری برای جلب همکاری او در موسیقی متن و تیتراژ تماس گرفتهاند اما خنیاگر پیر «گرجی محله» به قدری دلگیر است که همه آنها را رد کرده.
دیدگاه تان را بنویسید