هر انسانی مسئول تمامی اتفاقات زندگی خویش است. بسیاری از رویدادهای ناخوشایند زندگی، در ذات خود بد نیستند و تنها به دلیل نوع برخورد ما با آنها است که خوب به نظر نمیرسند.
اپیکتتوس از نظر بسیاری از افراد زمان خود، فرد خوشاقبالی نبود. وی، 2000 سال پیش به عنوان یک برده متولد شد. او در فقر زندگی کرد و با فقر از دنیا رفت. یکی از پاهای وی توسط اربابش شکسته و فلج شده بود.
هیچکدام از این شرایط، خوشایند به نظر نمیرسند و هرگز کسی این نوع زندگی را برای دشمن خویش هم نمیتواند آرزو کند. اما اینکه نام اپیکتتوس در تاریخ ماندگار شده، هیچ ارتباطی با شرایط سخت و طاقتفرسای زندگیاش ندارد.
از اپیکتتوس، به عنوان یک فیلسوف یاد میشود. او، در کنار لوسیوس سنکا و امپراتور روم مارکوس اورلیوس ، در جهت گسترش خرد فلسفهی استوییک (رواقی)، بیش از همگان فعالیت میکرده است. اصولی که اپیکتتوس بر آنها پا فشاری میکرد، حتی امروزه نیز توسط بسیاری از مردم در انواع فرهنگها و ملیتها مورد استفاده قرار میگیرد.
به طور کلی، فلسفهی استویسیسم، به معنای داشتن آگاهی نسبت به تمامی اموری است که تحت کنترل ما هستند یا نیستند. با کسب این آگاهی، میتوانیم امور ناخوشایندی که تحت کنترل ما هستند را تغییر داده و آن بخشهایی که بر آنها کنترلی نداریم را رها کنیم.
این ایده، مفهوم ساده و قدرتمندی است و به همین دلیل است که اغلب به عنوان کاربردیترین اصل فلسفی تاریخی و مدرن شناخته میشود.
نکتهی تحسین برانگیز راجع به اپیکتتوس این است که او میزان اثربخشی فرضیهی خود را در غالب مثال نشان میدهد. به رغم سختیهایی که اپیکتتوس در زندگی متحمل شده، به نظر میرسد که او زندگی شاد و رضایتبخشی داشته است.
سنگنوشتهای که او پیش از مرگ برای مزار خویش انتخاب کرده بود، بدین شرح است: «در اینجا اپیکتتوس آرام گرفته، بردهای با نقص جسمانی، در نهایت فقر، و مورد لطف و عنایت خدایگان»
تسلط درونی
هر آنچه بر آن تسلط دارید را تغییر داده، و هر چه خارج از کنترل شما است را رها کنید.
نکته اینجاست که این جمله در حرف ساده و زیبا به نظر میرسد. اما به این سادگی نیست. گفتن و حتی درک این جمله کار راحتی است، اما در عمل چندان هم ساده نیست.
برای مثال، شاید نشود وقفههایی که به طور ناخواسته هنگام تمرکز بر انجام یک کار ایجاد میشوند را کنترل کرد، یا هنگامی که در ترافیک شخص دیگری باعث انحراف ما از مسیر میشود، شاید اوضاع از تسلط ما خارج باشد، و در بسیاری از این شرایط ممکن است عکسالعمل آرام و منطقی نشان نداده و اوقات خود را تلخ نماییم.
بسیاری از مواقع، نوعی حالت نا امیدی ناخودآگاه، مانع از این میشود که در چنین شرایطی بازخورد مثبتی داشته باشیم. این حالات، با آرامش زندگی در تضاد بوده و گاهی پیش از آن که متوجه شویم، کاملا در آن غرق شدهایم.
این شرایط برای هیچکس نا آشنا نیست. واکنش اپیکتتوس در این موقعیتها چگونه بوده است؟
ساده است، هر کس مسئول تمامی اتفاقات زندگی خویش است. بسیاری از رویدادهای ناخوشایند زندگی، در ذات خود بد نیستند و تنها به دلیل نوع برخورد ما با آنها است که خوب به نظر نمیرسند. ما باید خود را برای بدرفتاریها و اتفاقات سخت آماده کنیم، هر کسی باید آمادگی مواجهه با استرس و درد را در خود ایجاد نماید.
با ایجاد این آمادگی ذهنی، هیچ معذوریتی وجود نخواهد داشت، زیرا هر کسی مسئولیت رویدادهای زندگی خود را به طور تمام و کمال پذیرفته است. در واقع، پذیرش عدم توانایی در مقابله با بسیاری از مشکلات، میتواند نقطهی آغاز گذر از آثار ناخوشایند آنها باشد.
بهتر است زندگی را بیش از اندازه به خود سخت نگیرید. اما تا زمانی که این موضوع و این نوع واکنش به شرایط ناخوشایند، ملکهی ذهن شوند و به عنوان یک رفتار طبیعی ظاهر گردند، مسیری طولانی باید طی شود و گذر زمان لازم است.
روانشناسان این نوع واکنش را تسلط درونی مینامند و بر این باور هستند که این عوامل درونی هستند که زندگی را تحت کنترل گرفته و به آن شکل میدهند، نه عوامل بیرونی.
هر کسی مسئول خوب یا بد زندگی خویش است.
تنوع منابع شادی
اولین و مهمترین اصل در کارآفرینی یا سرمایهگذاری، تنوع است. یک سرمایهگذار هرگز نباید تمام تخممرغهایش را در یک سبد قرار دهد، و عاقلانه نیست که یک کارآفرین تنها به یک منبع درآمد اکتفا کند. وگرنه خطر از دست دادن داراییها بالا میرود.
همهی ما در زندگی بخشی از زمان و انرژی خود را برای امور مفرح صرف میکنیم. بسیاری از موضوعات زندگی واقعا بیاهمیت هستند و بهتر است به سادگی دور آنها را خط کشیده و از آنها بگذریم.
بهتر است همانند یک سرمایهگذار یا کارآفرین، زمان و انرژی را از بیش از یک منبع دریافت کنیم.
کمبود تمرکز، میزان تسلط بر تمام حوزههای زندگی را کاهش میدهد. بهتر است میان کار و سرگرمیها و فعالیتهای شخصی دیگر، تعادل برقرار شود.
دوستان صمیمی زیادی داشته باشید
بسیار مهم است که بیش از یک یا دو دوست صمیمی و قابل اعتماد در زندگی داشته باشیم تا در صورت نیاز بتوانیم به آنها رجوع کنیم. هویت انسان نیز به همین صورت است، یک هویت تکبعدی، در شرایط بحرانی دچار سردرگمی و استیصال میشود.
هر کسی ممکن است خطا و اشتباه داشته باشد و این اجتناب ناپذیر است. بر اساس نظریهی اپیکتوس ، آمادگی برای این اشتباهات و پذیرش مسئولیت در قبال آنها، باعث ایجاد تنوع در منابع شادی شده و فرد را از غرق شدن در اتفاقات ناخوشایند مصون میدارد. وقتی انتظار موضوعی را نداشته و برای آن آماده نباشیم، هنگام مواجهه با آن نمیتوانیم واکنش صحیح نشان داده و زندگی بابت آن اتفاق مختل میگردد.
نباید برای دریافت حس شادی و رضایت از زندگی، تنها بر روی یک منبع تکیه کنیم.
اما آیا این موضوع در عمل نیز همینقدر ساده است؟
فلاکت و اندوه، ربطی به اتفاقات پیرامون انسان ندارند و از درون هر کس بر میخیزند.
این جمله بدان معناست که اگرچه انسان تحتتاثیر شرایط پیرامون خود قرار دارد، اما اقبال خوب یا بد، فقر یا ثروت، عشق یا نفرت، هیچکدام نمیتوانند زندگی را به فلاکت بکشانند.
همانطور که بشر برای زندگی به امکاناتی همچون غذا و پناهگاه احتیاج دارد، از برخی موارد نیز باید اجتناب کند. موضوع مهم این است که چالشها و مشکلات زندگی را فارغ از معنای اصلی و رایج آنها ببینیم.
اپیکتتوس در این باره میگوید: « نگرانی انسان بابت خود مشکلات نیست، بلکه اضطراب او از وقوع این مشکلات است که او را نگران میکند. »
درک این جملات، منطقی و حتی آسان است. اما به کار بردن آنها نیاز به تلاش مستمر دارد.
زمان و لحظهها سریعا در حال گذر هستند. گذر لحظهها دست ما نیست، اما میتوانیم هر ثانیه را در تصرف خود در آورده و رنگی را که میخواهیم به لحظات زندگیمان ببخشیم.
زندگی، یک انتخاب نیست. با این وجود، میتوان از آن لذت برد. تنها باید خود را با روال زندگی سازگار کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید