ارسال به دیگران پرینت

رضا رئیسی،

بازی با کارت دیپلماسی عمومی در شرایط حساس کنونی | لویه جرگه دیپلماسی ایرانی در برابر ترامپ

اگر تا دیروزها مذاکرات محرمانه و تبادل پیام های غیر رسمی در شرایط ویژه و خاص ارتباطی، تنها مسیر برقراری ارتباط و تلطیف فضا و تدبیر در مسیر مهار مناقشه بود، اکنون بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی هم به مدد آمده و استفاده از ظرفیت های آن می تواند در بزنگاه های حساس راهگشا و موثر باشد.

بازی با کارت دیپلماسی عمومی در شرایط حساس کنونی
 | لویه جرگه دیپلماسی ایرانی در برابر ترامپ

در دوران جنگ سرد به هنگامه‌‌ای که سطح تنش و چالش نظامی از حد رقابت‌های معمول و منازعه متداول سیاسی میان دو ابر قدرت شرق و غرب پا فراتر گذاشته و در اوج و نقطه عطف خود قرار می‌گرفت، دو طرف مناقشه برای کنترل وضعیت و خروج از شرایط بحرانی در حالی که قصد و یا فرصت و امکان برقراری دیالوگ رسمی و عمل در چارچوب های معمول و متعارف دیپلماتیک و مذاکره رو در رو وجود نداشت، آن چیزی که گره گشا و موثر می‌افتاد، کنشگری در قالب کانال‌های غیر رسمی و بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی با استفاده از ظرفیت های منعطف و کارآمد مستتر در آن فراتر از قاعده های خشک و دیسیپلین دیپلماسی و مذاکرات رسمی بود.

پس از پایان جنگ سرد نیز، این اتکا به مولفه ها و معبرهای دیپلماسی عمومی به‌خصوص با بسط و تعمیم سپهر رسانه‌ای در شقوق مختلف زیست مدرن امروزی و نقش مهم افکار عمومی، اهمیت دوچندان‌تری نیز یافت و در بزنگاه های حساس و تعیین کننده کارویژه‌های ممتاز و متمایز خود را نشان داد. 

اگر تا دیروزها مذاکرات محرمانه و تبادل پیام های غیر رسمی در شرایط ویژه و خاص ارتباطی، تنها مسیر برقراری ارتباط و تلطیف فضا و تدبیر در مسیر مهار مناقشه بود، اکنون بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی هم به مدد آمده و استفاده از ظرفیت های آن می تواند در بزنگاه های حساس راهگشا و موثر باشد. 

نکته ای که به نظر می رسد، طرف آمریکایی با بهره گیری از تجربیات دوران جنگ سرد، آن را در مواجهه با ایران آنهم در این شرایط حساس که امکان مراوده و مذاکره رسمی و علنی به دلایل مختلف مسدود است، در دستور کار قرار داده است. 

و البته نشان داده که در این زمینه حرفه‌ای، هدفمند و با برنامه عمل می‌کند، بر خلاف آن چیزی که از دونالد ترامپ به عنوان یک رئیس جمهور بدور از خاستگاه سیاسی حرفه‌ای و کلاسیک آن انتظار داشتیم. 

او بر خلاف اسلاف قبلی، رسمی و علنی از ارسال نامه به ایران سخن می گوید و اصرار دارد که خود را طالب مذاکره و صلح طلب جلوه گر کند، اگر چه پیش از آن با امضای یک یادداشت ریاست جمهوری دوباره به سراغ اعمال راهبرد فشار حداکثری رفته است، او می خواهد خود را طرف مذاکره جو و صلح خواه جا بزند در حالیکه به اصلی ترین قواعد مذاکره طلبی اعتنا و التفات ندارد. 

نکته آنکه طرف ایرانی در طول سالیان متمادی به ضرورت و اقتضای منافع ملی بارها و بارها سر میز مذاکره مستقیم و غیر مستقیم و پشت درهای بسته نشسته است و حتی پیش از آن اقدام تحریک آمیز و نابخردانه ترامپ، پالس های مثبتی از داخل ایران نسبت به هوشیاری در معامله و مراوده با طرف خارجی صادر شد که همگان آن را دال بر نگاه منعطف ایران قلمداد کردند و بعد از آن امضای گدایی، به درستی مذاکره مستقیم با این دولت آمریکا، غیر شرافتمندانه، غیذ عقلانی و نا عزتمندانه و فاقد کارایی و مفید فایده قلمداد شد. 

ترامپ بعد از این موضوع به سراغ پلن بی رفت و با ارسال نامه و پروپاگاندای پر دامنه از همه ظرفیت های خود برای اثر گذاری بر فضای روابط دو کشور و تاتی گذاری بر افکار عمومی بهره جست و به موازات آن طی چند روز اخیر شاهد گفتگوی استیون ویتکاف نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه با تاکر کارلسون چهره شاخص رسانه ای و نزدیک به ترامپ بودیم که در این گفتگو چند نکته مهم در چارچوب پیگیری همان ظرفیت های مورد اشاره در مقوله دیپلماسی عمومی در مواجهه با تهران بودیم. 

ویتکاف در این گفتگو بر خلاف ادعای برخی رسانه ها می گوید، ترامپ قصد از بین بردن برنامه هسته‌ای ایران را ندارد و دنبال یک برنامه راستی آزمایی است، او می خواهد تحریم ها را بردارد و دلیلی ندارد که مردم ایران را تحت فشار قرار دهد و از طرف دیگر می‌گوید که تمایل دارد به تهران سفر کند… 

در وهله اولیه اگر کسی این اظهارات را مشاهده کند، گمان می‌برد که با چه دولت صلح طلب و عاشق مذاکره و مراوذه‌ای روبرو هستیم و این طرف مقابل آنهاست که با دلایل غیر قابل توجیه با گارد بسته مانع تحقق حسن نیت دولت ترامپ در حل پذرونده هسته‌ای شده است. 

حال آنکه فراتر از این ادعاها آنچه در عمل شاهد آن بوده‌ایم، بر عکس این اظهارات را نماینگر است و اساسا در طول این پرونده بیست و چند ساله هسته‌ای، به اذعان گزارشات نهادهای بین المللی هیچ انحراف ملموس و محسوسی در پرونده صلح آمیز هسته ای ایران را شاهد نبوده‌ایم و تنها چند ادعا مطرح بوده که به آنها نیز پاسخ داده شده و ایران هیچ گاه درهای خود را به روی بازرسان نبسته و به رغم توانایی سلاح هسته ای در دکترین دفاعی آن جایی نداشته و کل ماجرا تنها و تنها یک بهانه برای مهار ایران در منطقه ژئواستراتژیک و ژئواکنومیک غرب آسیا و هارتلند انرژی دنیا بوده است.

اما حالا که آنان با بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی و پروپاگاندای رسانه ای برنامه هسته ای ایران را به مسئله‌ای با ابعاد جهانی و بین المللی تبدیل کرده و در شرایط تازه هم می‌خواهند توپ را از منظر افکار عمومی به زمین ایران انداخته و ما را طرف مخاصمه جو جااندازی کنند، تگلیف طرف ایرانی با این حقه و تدبیر چیست و چه ظرفیت هایی برای مقابله به مثل دارد؟ 

سید عباس عراقچی وزیر امور خارجه کشورمان در آخرین اظهارات خود با اشاره به مذاکره با طرف های اروپایی گفته که ایران هیچ‌گاه میز مذاکره را ترک نکرده و از آنجا که کلید تحریم ها در دست آمریکایی هاست، همین مذاکره با طرف اروپایی نشانه‌ای از مذاکره غیر مستقیم است و اکنون این راهبرد جایگزین مذاکره مستقیم است. 

تجربه نشان داده که مذاکره غیر مستقیم از طریق واسطه ها هیچ وقت نتوانسته در پیش‌برد منافع ملی ما راهگشا و اتر بخش باشد، هر چند که ضرورت آنهم غیر قابل کتمان است 

اما با توجه به سیاست بهره گیری دولت ترامپ از مقوله دیپلماسی عمومی و بهره گیری از چهره های غیر دیپلماتی چون #ویتکاف، آیا ما نمی توانیم از ظرفیت های داخلی خود در این زمینه بهره ببریم؟ 

به عنوان مثال با بدل کاری هوشمندانه با پذیرش سفر ویتکاف به تهران حربه به کار رفته آنها را به خودشان بازگردانیم؟ او که مقام رسمی در هیئت حاکمه ایالات متحده نیست و سفرش به تهران آنهم با درخواست خودش می‌تواند باطل کننده فضاسازی های رسانه‌ای علیه تهران و جلوه‌گر اقتدار و ثبات ایران به رسانه های جهان و افکار عمومی غرب باشد. 

از طرف دیگر ما چهره های کارآزموده و متبحر در حوزه دیپلماسی عمومی کم نداریم که می‌توانند در حوزه دیپلماسی عمومی و غیر رسمی فضای معادلات را دچار تغییر و تحول کرده و کفه ترازو را در این شرایط به نفع ما سنگین کنند. 

چهره‌هایی همانند محمد جواد ظریف که یک سلبریتی دیپلمات در رسانه های جهانی و در منظر افکار عمومی است و بیش از هر کسی با فضای سیاست داخلی ایالات متحده آشناست، یا چهره ای همانند دکتر کمال خرازی که سابقه درخشانی در دوران وزارت امور خارجه داشته است و یا فردی چون علی لاریجانی که در دوران دبیری شورای عالی امنیت ملی پرونده هسته‌ای را تا آستانه حل شدن پیش برد و… بهره گرفته و یک لویه جرگه دیپلماتیک را به عنوان بازوی کمک کننده وزارت امور خارجه، روی میز معادلات قرار دهیم. 

اکنون وقت آنست که با بهره گیری از این سرمایه‌های ملی در بزنگاه حساس و تعیین کننده فعلی در برابر صحنه آرایی طرف غربی به موازنه سازی تازه دست برد و اکنون که امکان مذاکره مستقیم وجود ندارد و یا به صلاح نیست، با استفاده از ظرفیت های موجود در دیپلماسی عمومی یک جبهه هماهنگ و برآمده از انسجام داخلی را در برابر تهدیدات و مانورهای رسانه‌ای و تبلیغاتی و اقدامات ایذایی طرف مقابل ایجاد کرد. 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه