معرفی کتاب توسعه در تاریکی
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب توسعه در ترازوی فرهنگ پیشنهاد میکنیم.
اهل ایران شویم!
نزدیک به یک سده است که احساس میکنیم در ایران هیچ چیز «سر جایش» نیست؛ حسی شبیه به سربردن در تاریکی. وقتی محیط را نمیشناسیم، احساس میکنیم هرآنچه که در پیرامونمان هست به اشتباه در آنجا واقع شده تا سد راه ما شود. با همین تلقی همۀ منابع و ثروتِ در اختیار را صرف رفع غلطهای سرزمین یا جبران کوتاهی گذشتگان در انتخاب این سرزمین برای سکونت کردهایم و مترصد روزی هستیم که دشت کویر و دشت لوت را به کمک دریای خزر و خلیج فارس تبدیل به دریاچه کنیم، کوههای البرز یا زاگرس را که مهمترین عامل خشکی میانۀ فلات است از سر راه برداریم و یا آب کارون را برای پرورش مرغابی به یزد منتقل کنیم...
نام کتاب: توسعه در تاریکی (توسعه در ترازوی فرهنگ)
نویسنده: سیدمحمد بهشتی
قطع: رقعی
چاپ: اول
تعداد صفحات: ۴۵۰
کتاب توسعه در تاریکی به قلم یک استاد دانشگاه، و پژوهشگر حوزهٔ فرهنگ و معمار نوشته شده و هفت فصل دارد. سیدمحمد بهشتی معتقد است که اکتفا به زمین و امتناع از زمینه، مهمترین ابتلایی است که مدیران و برنامهریزان در ایران بدان دچار بودهاند و اگر همچنان قصد زیستن در ایران را داریم، راهی نیست جز آنکه دوباره به مطالعهٔ تجربهٔ تاریخی زیست در این سرزمین پر رمزوراز بپردازیم. او کوشیده است فهم ما را از ایران و مفهوم توسعه تغییر دهد. این نویسنده با طرح سؤالاتی از قبیل اینکه چرا در زاگرس که آب کافی هست زمین به قدر کافی نیست یا چرا از اینهمه محبتهای طبیعی در سراسر کرهٔ زمین دو کویر لوط و مرکزی نصیب ایران شده و اینکه چرا بهجایشان دو دریاچهٔ بزرگ در میانه ایران نیست و...، ذهن شما را درگیر میکند. او ریشهٔ این مشکلات را در این میداند که از نظر ما در ایران هیچچیز سر جای خود نیست؛ در واقع این همان شبیهِ بهسربردن در تاریکی و ظلمت است. نویسنده کوشیده با بازکردن دریچهای تازه به مفهوم توسعه در ایران، نگاه و بینش ما را بهصورتی دقیق و عمیق متحول کند و عواملی را که سبب عقبرفت و پسرفت میشود، به خواننده بشناساند.
عنوان فصلهای کتاب توسعه در تاریکی عبارت است از «میراث فرهنگی»، «در باب اهلیت و نااهلی»، «میراث فرهنگی مدیریت سرزمینی در ایران»، «تفصیل اصول عدل و آبادانی ایران»، «چند نمونه از مظاهر فرهنگی»، «معاصر و جهانیشدن با اتکا بر درسهای میراث فرهنگی» و «خلاقیت و میراث فرهنگی».
خواندن کتاب توسعه در تاریکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب توسعه در ترازوی فرهنگ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب توسعه در تاریکی
«هرکس در عمرش دو بیتی شعر گفته باشد، میداند در زندگیهر شاعر لحظات نابی وجود دارد که گویی باب عالم معنی بر او گشوده شده و او را همراه میبرد. شاعر خود نمیفهمد کی و چطور کلمه پشت کلمه گذاشت و مصرع پشت مصرع. در این اوقات، دستانش به روانی برگی شناور بر آب، روی کاغذ میلغزد و در انتها هم او معمولاً خود باور نمیکند آنچه گفته، از ذهن و قلم خودش تراویده است. در این اوقات بهزعم شاعر، سهلترین کار جهان شاعری است، اما این حالات و لحظات همیشگی نیست. خارج از این احوالات، سخنورترین شعرا، سختترین کار عالم را شاعری مییابند و خود را عاجز از بیان مصرعی. همین تصور بسیاری را متقاعد کرده که خلاقیت الهام و معجزهای بیرونی است که تنها بر سر معدودی انسانها میبارد و آنان در اینکه هیچ ارزش خلاقانه تولید نمیکنند، بیتقصیرند.
اما واقعیت جز این است. همهٔ ما انسانها از آن جهت که انسانیم و مقیمِ خانهٔ زبان، بالقوه شاعریم؛ اما تفاوت شاعر با غیرشاعر، دو کیفیت متفاوت از سکنی گزیدن در این خانه است. شاعر کسی است که در انتظار دقالباب شعر است. درست به این علت که او خود را اهل این خانه میداند و مخاطب اصلیِ الهامی که بر در میزند. به این تعبیر شاعری پیشهٔ معدودی از افراد نیست. شاعری خود را اهل این خانه دانستن است. از این نظر شاعر در آن بسیار اوقاتی که مشغول شاعری نیست در حال آماده شدن برای نزول اجلال شعر است. ارادهٔ شاعر در گردگیری و غبارروبی از معانی روزمره و مغفول است که او را مستعد دریافتهای جدید میکند، همچون صاحبخانهای که هر دم خانهاش را به امید سررسیدن میهمان میپیراید. شاعر منتظر است که دیده بشوید و به امری واحد که ایبسا هزاران بار پیش از او دستکاری و دستمالی شده، طور دیگری نظر کند؛ او در لحظهٔ تراویدن شعر، خود را یگانه مخاطب معانی جدید میداند و تصورش این نیست که چون دیگران شعر گفتهاند، سعی او بیهوده است. بهزعم شاعر ابداع دوباره و چندبارهٔ چرخ، نهتنها اتلاف وقت نیست؛ بلکه در دستگاه شعراست که هر لحظه چرخی دیگر آفریده میشود و کار اوست که به چرخ چنان توسع معنایی دهد که دیگران به خود جرأت ندهند آن را چیزی آفریده شده یکبار برای همیشه بدانند. برای شاعر آسمان چرخ است، گریبان چرخ است و کمان هم چرخ؛ پس این کدام چرخ است که نباید از نو اختراع کرد! از این نظر شاعری سراسر خلاقیت است و خلاقیت چیزی جز شاعری در عرصههای مختلف نیست. خلاقیت تنها از این اطمینان شاعرانه برمیآید که هیچ جزمیتی در معنا وجود ندارد و معانی در هر لحظه در حال تبدل و زاییده شدن هستند.»
دیدگاه تان را بنویسید