امروزه کمتر کسی روی زمین از آبله، تب دنگی و طاعون سیاه میمیرد. در عوض، بیماریهای لوکس امروزی ناشی از مدل زندگی باعث میشوند بدن ما آرامآرام و در طول 50 تا 70 سال از کار بیفتد؛ بیماریهایی مانند ناراحتی قلبی، سکته مغزی، سرطان و دیابت، یعنی مشکلاتی که میتوانند ناشی از فشارهای عصبی باشند یا به خاطر آن تشدید شوند.
فشارهای عصبی و استرس برای حیوانات یک معنای بهخصوص دارد. استرس برای حیوانات زمانی اتفاق میافتد که بهطور مثال شیری به گورخری حمله کند و گورخر در حالی که زخمی شده، همچنان نیاز دارد برای حفظ جان خود فرار کند. یا استرس میتواند به شیر بهشدت گرسنه وارد شود چون اگر نتواند گورخر را برای غذا شکار کند، از گرسنگی تلف خواهد شد. اینها یعنی بحرانهای فیزیکی کوتاهمدت که فشار عصبی زیادی به دنبال دارند.
بدن حیوان مکانیسم پاسخ استرس بهخصوص دارد، یعنی ترشح مجموعهای از هورمونها برای حفظ جانش. پس حیوان انرژی خود را روی عضلات مورد نیاز متمرکز میکند، فشار خون و ضربان قلبش برای تحویل انرژی افزایش مییابد و تمام پروژههای بلندمدت مثل رشد، نوسازی بافتهای بدن و تولید مثل از کار میافتند، چون معلوم نیست اصلاً آیندهای در کار باشد.
اما مکانیسم پاسخِ استرس ما انسانها تنها به دلیل وجود یک شیر فعال نمیشود، بلکه به خاطر مسائل روانی و فشارهای اجتماعی به کار میافتد. ما دقیقاً همان مکانیسم پاسخِ استرس مشابه گورخر را در حین رانندگی و گیر کردن در ترافیک فعال میکنیم. اگر بخواهید مانند یک پستاندار معمولی باشید، وقتی در حال دویدن برای حفظ جان خود نیستید، بهتر است که بتوانید مکانیسم پاسخ استرس خود را خاموش کنید. اما وقتی نخستین باهوش در دنیای مدرن باشید، این یعنی مکانیسم استرس برای دفعات زیاد و به مدت طولانی روشن خواهد بود و بر سلامتیتان اثر خواهد گذاشت. مشاهده شده که عملکرد مغز وقتی تحت فشار و استرس باشد تغییر کرده و پردازش اطلاعات بسیار سریع میشود. به این صورت افراد به اطلاعات منفی اطرافشان بسیار حساستر میشوند. مثلاً وقتی روی افرادی که از احتمال ابتلای به سرطان نگران بودند، آزمایش صورت گرفت، نتیجه این بود که میزان پذیرش اطلاعات منفی افزایش یافته و به اندازه اطلاعات مثبت میرسید و سوگیری ناپدید میشد.
آزمونی که روی آتشنشانان انجام شد نشان داد میزان پذیرش اطلاعات منفی از سوی آنها در روزهای کاری پراسترس بسیار بیشتر از روزهای عادی بود. از این جهت میتوان فهمید که چرا وقتی وقایع عمومی استرسزا مثل بحران اقتصادی، حمله تروریستی، یا بلایای طبیعی باعث افزایش استرس مردم میشوند، میزان حساسیت آنها به اخبار منفی خصوصاً از رسانهها افزایش مییابد.
در ایران آمار سکتههای مغزی ۱۰ سال جوانتر از میانگین جهانی است و به جای اینکه فرد در سنین ۷۵ تا ۸۰سالگی دچار سکته مغزی شود، این اتفاق ۱۰ سال زودتر میافتد.
سکته مغزی یکی از عوامل مهم از دست رفتن سالهای عمر به علت وابستگی و ناتوانی کارکردی و وضعیت اجتماعی، اقتصادی پایین بوده که با افزایش عوارض و مرگومیر ناشی از سکته مغزی همراه است.
نتایج یک پژوهش در ایران نشان داد برخی عوامل جمعیتشناختی مانند سن بالا، جنس مرد، نداشتن خانه شخصی و شاخص اجتماعی، اقتصادی پایین خطر مرگ بعد از سکته مغزی را افزایش میدهند.
درباره تاثیرات عوامل محیطی بر سکته مغزی با محمدعلی اکبریاننیا، متخصص مغز و اعصاب گفتوگو کردیم. او در پاسخ به این پرسش که آیا استرس میتواند به صورت مستقیم بر سکته مغزی تاثیر داشته باشد، توضیح میدهد که؛ نقش استرس بر روی سیستمهای بدن از قدیم هم شناخته شده بود. استرس بر روی سیستم قلب و گردش خون، کلیه، دستگاه گوارش، مغز و تمام اعضای بدن و حتی روی ترشح هورمونهای داخلی بدن هم دخالت دارد؛ مخصوصاً بر کسانی که استرس مزمن دارند و به مدت طولانی دچار این عارضه هستند. استرس باعث آزاد شدن هورمونهایی در بدن میشود که این هورمونها بر روی گردش خون اثر دارند؛ مثلاً تاثیرشان روی قلب باعث بالا بردن فشار خون، افزایش ضربان قلب و تنگ کردن عروق قلب است. در واقع بر روی مغز، بالا بردن فشار خون است که میتواند تاثیر بگذارد. بر روی سیستم هورمونی ممکن است باعث دیابت شود و اختلالات تیروئیدی و لرزش ایجاد کند. بر روی دستگاه کلیه هم ممکن است باعث تکرر ادرار شود. در دستگاه گوارش هم ممکن است باعث زخم دستگاههای گوارشی مخصوصاً زخم معده، زخم روده و رودههای تحریکپذیر شود. همه اینها از عوارض استرس است که در بدن ایجاد میشود.
همچنین نتایج یک پژوهش علمی که از سوی وزارت بهداشت فرانسه منتشر شده از ارتباط میان تعدد و شدت حملات مغزی و طبقه اقتصادی بیمار خبر میدهد. طبق این پژوهش رابطه مستقیمی بین میزان فقر و میزان رنج در سکتههای مغزی مشاهده شده است.
بر اساس این پژوهش شدت و تعداد سکتههای مغزی در بین گروه سنی ۴۵ تا ۶۴ سال نسبت به دیگران دو برابر است. احتمالی که با بالا رفتن بیشتر سن، پایین میآید بهطوریکه احتمال سکته مغزی یک انسان ۸۵ساله به همان میزان یک فرد ۴۴ساله است.
در این میان فقرا بیشتر در معرض تبعات ناشی از یک سکته مغزی قرار دارند. رابطه مستقیمی بین میزان فقر و میزان رنج در سکتههای مغزی مشاهده شده است. احتمال فلج شدن بالای ۲۴ ساعت که معمولاً همراه همی پلژی (فلج کامل عضو) است در بین این قشر ۲۲ درصد بیشتر است. این میزان در مورد اختلالات زبانی ناشی از سکته مغزی فقرا ۱۱ درصد بیشتر است.
بر اساس نتایج مطالعهای که به تازگی در کنفرانس سازمان سکته اروپا ارائه شده است، داشتن درآمد بالا میتواند احتمال مرگ پس از سکته مغزی را تا یکسوم کاهش دهد. پژوهشگران در این تحقیق دادههای ۶۹۰۱ بیمار سکته مغزی در گوتنبرگ سوئد را در بازه زمانی نوامبر ۲۰۱۴ تا دسامبر ۲۰۱۹ بررسی کرده و تاثیر چهار عامل اجتماعی تعیینکننده سلامت شامل محل سکونت، کشور محل تولد، تحصیلات و درآمد را مورد تجزیهوتحلیل قرار دادند.
نتایج هیچ جای تردیدی باقی نمیگذارد که؛ افرادی که درآمد بالایی دارند ۳۲ درصد کمتر در معرض خطر مرگومیر پس از سکته مغزی قرار دارند. علاوه بر این، افراد دارای تحصیلات عالی ۲۶ درصد کمتر در معرض خطر مرگ پس از چنین حمله مغزی قرار دارند.
کاترینا سانرهاگن، رئیس گروه تحقیقاتی پزشکی توانبخشی در دانشگاه گوتنبرگ و نویسنده اصلی این مطالعه، در این باره میگوید: «یافتههای ما بر یک واقعیت آشکار تاکید میکند که وضعیت اجتماعی، اقتصادی افراد میتواند در زمینه سکته مغزی یک موضوع مرگ و زندگی باشد.»
سکته مغزی زمانی رخ میدهد که خون به بخشی از مغز نرسد و بافت مغز از اکسیژن محروم شود. بر اساس مطالعه اخیر منتشرشده در نشریه علمی پزشکی «لنست»، بروز این سکتهها در ۳۰ سال گذشته دو برابر شده و انتظار میرود این میزان به رشد خود ادامه دهد.
پژوهشگران هشدار دادهاند که افزایش شیوع سکته مغزی بهطور نابرابر بر کشورها تاثیر میگذارد و انتظار میرود کشورهای در حال توسعه بیشترین آسیب را ببینند.
تاثیر غیرمستقیم بر روی مغز
به اعتقاد اکبریاننیا؛ هر کس حدی از استرس را به خود میگیرد؛ یعنی یک حادثه استرسزا ممکن است بر روی یک نفر حالت رخوت و سستی در سیستم عصبی ایجاد کند. بر روی گردش خون به دلیل بالا بردن فشار خون و کم کردن مقاومت عروق ممکن است باعث آسیبهای عروق مغزی هم شود که درجات آن البته خیلی کمتر است. سیستم مغزی و گردش خون مغزی با گردش خون محیطی تفاوتهای جزئی دارد. استرس خیلی روی عروق مغزی تغییر ایجاد نمیکند؛ ولی آنچه مسلم است با بالا رفتن فشار خون و عوارض دیگری که گفته شد، مغز از این آسیبها بیتاثیر نمیماند و دچار اختلالاتی میشود. سکتههای مغزی در اثر استرسهای خیلی طولانی و خیلی شدید یا کمخونیهای مغزی و نرسیدن خون به مغز ممکن است در استرسهای ناگهانی و شدید وارد شود که میتواند علائمی به صورت سنکوپ، غش یا عوارض مغزی دیگر برای شخص ایجاد کند. این استرسها را بر اساس درجه استرس و آسیبهای مغز تقسیمبندی و قسمتهای دیگر بدن را نسبت به آن ارزیابی میکنند.
اما اکبریاننیا همزمان معتقد است که سکته هرچند عامل مهمی در مرگومیر ایرانیان است اما دومین عامل نیست. او با اشاره به تاثیر مستقیم استرس بر سکته مغزی میگوید: اثر کمی دارد اما در نهایت سیستم مغز هم میتواند از استرس شدید آسیب ببیند. نهایت قضیه این است که سکتههای مغزی عامل سوم است، مخصوصاً در کشورهای جهان سوم. در کشور ما حوادث رانندگی از حدود 40 سال پیش تاکنون هر سال حدود 30 هزار نفر را به کام مرگ میکشاند؛ به انضمام اینکه حدود صد هزار نفر هم به صورت ضربوجرحی و ازکارافتادگی آسیب زیادی میبینند و در واقع باید حوادث رانندگی را در رتبه دوم بگذاریم. اولین علت مرگ، سکتههای قلبی، دومی تصادفات و سرطانها و سپس سکتههای مغزی است که این آمارها مرتب جابهجا میشود و تغییر مییابد. پس ممکن است سکتههای مغزی جزو حوادث استرسی هم قرار بگیرند؛ ولی آنچه مسلم است این است که استرس در سیستمهای دیگر عوارض بسیار زیادی دارد و مغز به تأسی از سیستمهای دیگر ممکن است دچار اختلال شود.
پنج علت سکته مغزی
از این متخصص مغز و اعصاب پرسیدیم که آیا فقر تغذیهای میتواند بر سکته مغزی اثر بگذارد، او در ادامه پنج دلیل سکته مغزی را شرح میدهد. او میگوید: سکته مغزی پنج علت عمده دارد که نباید آنها را از یاد ببریم که یکی فشار خون است و فشار خون باعث آسیب آرتریوسکلروز عروق مغزی شده و موجب میشود عروق مغز بعد از آسیبپذیری، باعث سکته مغزی شوند. دومی دیابت است که ممکن است باعث اختلال در مویرگهای مغزی و خونرسانی مغز شود. سوم، بیماریهای قلبی-عروقی است و کسانی که بیماریهای قلبی-عروقی دارند و دچار سکته مغزی میشوند به این دلیل است که؛ لختههایی درون سیستم قلبی-عروقی باعث اختلال در خونرسانی مغز شده و ممکن است موجب سکته مغزی شود. چهارم، مصرف سیگار است که خیلی به این موضوع اهمیت داده نمیشود. مصرف سیگار فوقالعاده در بروز عوارض عروقی و بهخصوص سکتههای مغزی و قلبی دخالت دارد و آمارها نشان میدهد کسانی که سیگار میکشیدند بیشتر در معرض سکتههای قلبی و سکتههای مغزی قرار میگیرند. پنجم، بیماریهای خونی است و غلظت خون موجب رکود خون در مغز و سکتههای قلبی میشود. ششم، بالا بودن چربیهاست که این مسئله با تغذیه در رابطه است و اگر چربی زیاد مصرف شود یا کلسترول و تری گلیسرید بالا باشد ممکن است باعث سکتههای قلبی و مغزی شود؛ چون این چربیها در درون رگها نفوذ و رسوب میکند و رسوبشان موجب به وجود آمدن پلاکهایی در سیستم گردش خون و مغز میشود و ممکن است به سکته مغزی منجر شود. دو نکته را کماهمیت تلقی میکنیم که یکی مصرف سیگار و دیگری ورزش است. ورزش کردن در جلوگیری از سکتههای قلبی و مغزی موثر است؛ البته ورزشی که به صورت مداوم و اصولی باشد. اگر ورزش نکردن، سیگار کشیدن، تغذیه نامناسب، غلظت خون، چربی خون، فشار خون و بیماری دیابت دستبهدست هم بدهند باعث بروز آسیبهای عروقی در بدن میشود که عمدهاش بر روی مغز، قلب و کلیه اثر میگذارد. این سه عضو نسبت به خونرسانی فوقالعاده حساساند و اگر هر کدام از این سه عضو آسیب ببیند، دیگری هم آسیب میبیند؛ مثلاً اگر کلیه گرفتار شود روی قلب و مغز اثر میگذارد و گرفتار میشوند.
بالاتر از میانگین جهانی
اکبریاننیا میگوید، 30 سال پیش در کنگرهای مقالهای دادم که سکته مغزی را با آمار کشورهای دیگر مقایسه کرده بودم. آمار کشورهای دیگر پایینتر است و سن سکته مغزی و قلبی در کشور ما پایینتر از کشورهای دیگر است. کشورهای دیگر در 70 تا 75سالگی آسیب میبینند؛ ولی سن بروز سکتههای قلبی و مغزی ما پنج تا 10 سال زودتر است و این خیلی بد است. کشورهای دیگر یکسری مسائل را رعایت میکنند مثل کنترل دیابت، کنترل فشار خون، کنترل بیماریهای قلبی-عروقی، ورزش کردن، مصرف مایعات نسبتاً مناسب، خوردن غذای مناسب و سیگار نکشیدن. اخیراً در کشور میبینیم که مصرف سیگار مخصوصاً در جوانان فوقالعاده بالا رفته و این یک نشانه بسیار اخطاردهنده است که این افراد دچار سکته قلبی و مغزی شوند.
اثر وضع اقتصادی بر سکته
اما در نهایت درباره اینکه شرایط اقتصادی بهطور غیرمستقیم بر سکته مغزی اثر میگذارد، به گفته اکبریاننیا؛ غیرمستقیم اثر میکند نمیتوانیم بگوییم کسی که وضع اقتصادیاش بد است سکته میکند و قلبش هم میگیرد، اما میتوانیم بگوییم موقعیت و وضعیت اقتصادی بد بهطور غیرمستقیم باعث بیماریهایی میشود که میتوانند شخص را نسبت به عوارض عروق قلبی-مغزی آسیبپذیر کنند. کسی که امکانات و تمکن مالیاش خوب باشد ورزش کردن، تغذیه و مطالعهاش هم خوب است. درصد کمی از افراد جامعه ما هستند که سطح مطالعهشان بالاست و اطلاعات کافی نسبت به مسائل تغذیهای و بهداشتی دارند و اینها خیلی میتواند موثر باشد.
دیدگاه تان را بنویسید