حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین در اقدامی بیسابقه از ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه خواست تا میان این کشور و ایران میانجیگری کند. این درخواست در سفر ۲۳ می آل خلیفه به مسکو مطرح شد. پادشاه بحرین طی اظهاراتی گفت: «ما به حسن همجواری با همسایگان خود فکر میکنیم. حمایت شما از این موضوع و مورد استقبال عموم مردم بحرین به شخص من است. در خصوص حل مشکلات ایران و بحرین با علم به اینکه در واقعیت مشکل محسوب نمیشود اما دلیلی برای تعویق وجود ندارد.» همزمان محمد جمشیدی مشاور رئیسجمهور در 7 ژوئن تأیید کرد که بحرین از طریق روسیه درخواستی برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده است.
حکومت بحرین در سال 20۱۶ و درست یک روز پس از آنکه عربستان روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد، در پشتیبانی از ریاض روابطش با ایران را قطع کرد. پیش از این نیز حکومت بحرین در جریان وقایع اعتراضات سال ۲۰۱۱ در این کشور که در پی موج موسوم به بهار عربی یک به یک کشورهای عربی منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را درمینوردید، ایران را متهم به تلاش برای دخالت در امور داخلی بحرین و حمایت از معترضان کرد. البته ریشه اصلی تیرگی روابط به وقوع انقلاب اسلامی در ایران بازمیگردد. واقعیت این است که انقلاب در ایران برای حاکمان بحرین ناخوشایند و نگران کننده بود. این نگرانی براثر شور و شوق و تظاهرات مردم مسلمان و خصوصاً شیعیان بحرین در پشتیبانی و ابراز همبستگی با انقلاب اسلامی در ایران و به خصوص متعاقب اظهارات برخی از مقامات غیررسمی ایران در مورد لزوم اعاده حاکمیت ایران بر بحرین، شدت یافت و روابط بحرین با جمهوری اسلامی ایران به نحو فزایندهای به سردی گرایید. این نگرانی منجر به انعقاد یک پیمان امنیتی متقابل با عربستان شد. پیمان دو جانبه مزبور که به ابتکار و پیشنهاد عربستان منعقد شد، در مارس ۱۹۸1 با عضویت کویت، قطر، عمان و امارات در آن، به تشکیل شورای همکاری خلیجفارس انجامید.
بحرین در سال ۱۹۷۱ از ایران جدا و از سوی سازمان ملل به عنوان یک کشور مستقل شناخته شد. این اقدام در پی موافقت محمدرضا پهلوی با برگزاری یک همهپرسی استقلال در این کشور صورت گرفت. پیش از آن بحرین برای قرنها جزئی از پیکره ایران بود و حتی در مجالس ایران دارای نماینده بود و به عنوان استان چهاردهم ایران شناخته میشد.
در این گزارش تلاش میکنیم با استفاده از تحلیلهای صباح زنگنه، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه، حشمتالله فلاحتپیشه، استاد علوم سیاسی و محمد خواجوئی روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل خاورمیانه به این پرسشهای اساسی پاسخ دهیم که چرا بحرین در شرایط فعلی تصمیم گرفته است روابطش را با ایران احیا کند؟ آیا درخواست بحرین برای احیای روابط با ایران در چارچوب حل منازعات ایران و عربستان قرار میگیرد؟ کاهش نفوذ آمریکا در خاورمیانه چه تأثیری بر تصمیم اخیر حاکمان بحرین دارد؟ احیای مجدد روابط به حل و فصل کامل یا فقط بخشی از اختلاف دو کشور منجر میشود؟
- احیای روابط
خبرگزاریهای ایران به نقل از محمد جمشیدی مشاور رئیسجمهور گزارش دادند که بحرین از طریق روسیه درخواستی برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده است. این گزارشها در روز جمعه ۱۸ خرداد پس از اظهارات علنی مقامات بحرینی مبنیبر بر آمادگی برای احیای روابط با ایران پس از سالها تنش بین دو کشور منتشر شد. به گفته جمشیدی: «بحرین از طریق روسیه پیامی برای عادی سازی روابط با جمهوری اسلامی ایران ارسال کرده است»
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که چرا بحرین در شرایط فعلی تصمیم گرفته است که بحرین به لحاظ تاریخی، زبانی و جمعیتی مشترکات زیادی با ایران دارد و به همین خاطر هم هست که مردم بحرین علاقمند هستند با ایران روابط حسنه داشته باشند. هر اندازه که این روابط توسعه پیدا کند مردم بحرین احساس رضایتمندیشان بیشتر خواهد شد. حکومت بحرین هم به این موضوع واقف است. چندی پیش بود که پادشاه بحرین در اظهاراتی گفت، مردم ما (بحرین) ایران را دوست دارند و تمایل زیادی دارند که با مردم ایران روابط حسنه داشته باشند؛ به زیارت بروند، کار کنند و تجارت را از سر بگیرند. علاوهبر این، زمانی که روابط بین ایران و عربستان احیا شد بحرینیها با خود گفتند حالا که برادر بزرگتر (عربستان) با ایران به سر رسیده است پس چه دلیلی دارد که ما به دنبال احیای روابط با ایران نباشیم؟ از طرف دیگر بیشتر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از جمله قطر، امارات و کویت هم روابط خوبی با ایران دارند، در این میان تنها بحرین است که کنار مانده است؛ همین موضوع علامت سوال بزرگی را در برابر بحرین قرار داده است. البته باید این را هم در نظر بگیریم که شرایط و موقعیت ایران هم در منطقه بهبود پیدا کرده است و این باعث شده است که اکثر کشورهای منطقه تصمیم بگیرند روابطشان را با ایران احیا کنند.
در ادامه حشمت الله فلاحت پیشه گفت درخواست بحرین برای تجدید روابط و کاهش تنش با ایران بخشی از یک روند کلی است که در منطقه شکل گرفته است. به این معنا که کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای عربی و در رأس آنها عربستان به سمت تنشزدایی با ایران حرکت کردند و این باعث شده است که باقی کشورها هم از این جریان تبعیت کنند. البته باید در نظر داشته باشیم که از یکسو جهان تا حدی متلاطم شده است و این تلاطم باعث شده است که کشورها به دنبال کاهش تنش در روابط خود باشند چون این امکان وجود دارد که این تنشها در شرایط خاصی به یک چالش جدی بدل شوند، و از سوی دیگر مناسبات خارجی در جنوب خلیج فارس اقتصاد محور شده است. در همین راستا کشورها تلاش میکنند تنشهای سیاسی را کاهش دهند تا در دنیای کریدورهای خودشان را به عنوان یک کشور آرام معرفی کنند تا بتواند سرمایه خارجی را جذب کنند و سهمی در تجارت بینالمللی داشته باشند. بحرین هم در این قالب جای میگیرد و در همین راستا تلاش دارد روابطش را با همسایگانش بهبود بخشد.
محمد خواجوئی نیز معتقد است، برای درک بهتر این تحول باید تصویر بزرگتر را در نظر بگیریم. واقعیت این است که بعد از احیای روابط ایران و عربستان در مارس سال ۲۰۲۳ مسیر جدیدی برای احیای روابط ایران و کشورهای عربی ایجاد شد. بعد از آن بود که مذاکرات مربوط به احیای روابط بین ایران و بحرین، ایران و اردن و ایران و مصر کلید خورد. در واقع مذاکرات بین ایران و بحرین اندکی بعد احیای روابط ایران و عربستان آغاز شد و موضوع جدیدی نیست منتها فرآیند مذاکره ایران با بحرین، اردن و مصر و فراز و نشیبهایی داشته است به این معنا که در دورههای انجام شده و در دورههای متوقف شده است. نکتهای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که به طورکلی این کشورها را از عربستان گرفته تا بحرین، اردن و مصر و پیشتر از این امارات به این جمعبندی رسیدند که احیای روابط با ایران میتواند سطح تهدیداتی را که ناشی از ایران و گروههای همسو با ایران همسو با ایران وجود دارد کاهش دهد و شرایط امنیتی منطقه را بهبود ببخشد. البته فقط بخشی از این روند مربوط به ایران است. در واقع این کشورها به دلیل الزامات امنیتی که دارند به دنبال احیای روابط با ایران هستند اما بخش دیگر به روندی برمیگردد که از حدود سه سال و نیم پیش و مشخصاً بعد از ز روی کار آمدن رئیس جمهوری آمریکا آغاز شده است. روندی در منطقه آغاز شده است که من اسمش را «بازگشت منطقه به نظم پیش از انقلابهای بهار عربی» میگذارم. طی این روند کشورهای منطقه به سمت تنشزدایی حرکت میکنند. البته این تنشزدایی فقط مربوط به روابط ایران و کشورهای عربی مثل عربستان نیست ما حتی شاهد تنشزدایی بین عربستان و قطر، احیای روابط بین ترکیه و امارات و همچنین بین ترکیه و مصر بودیم. بنابراین این تغییری که در روابط ایران و کشورهای عربی منطقه رخ داده از یکسو در ادامه روندی است که از حدود سه سال و نیم پیش آغاز شد و از سوی دیگر بعد از احیای روابط بین ایران و عربستان بوده است.
- الگوی تنش زدایی
پس از اینکه روابط عربستان و جمهوری اسلامی ایران در اسفند ۱۴۰۱ احیا شد، احیای روابط بحرین با ایران نیز مطرح شد. آنگونه که خبرگزاری مهر گزارش داد در ماه مارس ۲۰۲۳ یعنی تنها چند روز پس از احیاء روابط ریاض تهران، احمد بن سلمان المسلم، رئیس مجلس بحرین نیز در ملاقات با یک هیأت پارلمانی جمهوری اسلامی در حاشیه نشست صدو چهل ششم اتحادیه بین المجالس جهانی (IPU) در منامه از شروع مذاکرات میان تهران و منابع، به منظور از سرگیری پرواز هواپیماهای مسافربری میان دو کشور خبر داده بود. «باربارا لیف» ، دستیار وزیر خارجه ایالات متحده در امور خاورمیانه روز ۲۳ خرداد در جمع نمایندگان کنگره آمریکا از احتمال از سرگیری روابط دیپلماتیک میان بحرین و ایران خبر داد. با تداوم روند بهبود روابط ایران و عربستان و نزدیک شدن بیشتر دو کشور به هم، اصرار بحرین برای احیای روابط با ایران بیشتر شد.
در همین رابطه سوالی که مطرح میشود این است که آیا درخواست بحرین برای احیای روابط با ایران در چارچوب حل منازعات ایران و عربستان قرار میگیرد؟ صباح زنگنه معتقد است که این گزاره صحیح است که بحرین با مذاکره با روسیه تلاش دارد الگویی شبیه به مذاکرات بین ایران و عربستان با میانجیگری چین داشته باشد، اما باید در نظر داشته باشیم که بحرین به تنهایی به این جمعبندی رسیده است که روابطش را با ایران بهبود بخشد. علاوهبر این، از وضعیت بحرین وضعیت استثنایی و متفاوت است. اشتراکات فرهنگی بحرین با ایران بیشتر از باقی کشورهای حوزه خلیج فارس است. اکثر مردم بحرین شیعه و فارسی زبان هستند و همین علایق فرهنگی، تاریخی و اجتماعی مشترک بحرین را به این نتیجه رسانده است که با ایران وارد مذاکره شود. در ادامه باید این نکته را هم اضافه کنم که بعد از بهبود روابط بین ایران و بحرین، نگرانیهای حکومت بحرین به مرور زمان کاهش پیدا میکند و متوجه خواهند شد که ایران قصد تغییر رژیم بحرین را ندارد، بلکه خواهان ایجاد فضای مناسب برای تقویت منافع دو ملت و بهبود کل فضای منطقه است.
در همین رابطه حشمت الله فلاحتپیشه معتقد است که بخشی به تنشزدایی در سطح منطقه و بخش دیگر هم به قرابتهای فرهنگی بین ایران و بحرین بازمیگردد بخش عمدهای از مردم بحرین رقابتهای فامیلی و تاریخی با ایران دارند. به هر حال در طول تاریخ، ایران و بحرین بخشی از یک منطقه بودند اما این مناسبات طی سالهای اخیر دچار نوسان شد. متأسفانه در موضوع بهار عربی برخی در ایران سیاستهای اشتباهی را در پیش گرفتهاند؛ سیاستهایی که از طرف کشورهای منطقه به عنوان مداخله گرایی ایران از آن یاد میشود. البته طرف مقابل هم سیاستهای اشتباهی را در پیش گرفت. با وجود این من معتقدم اگر چه تیره شدن مناسبات ایران و کشورهای عربی زیانهای جبرانناپذیری به این مناسبات وارد کرد اما همینکه در شرایط فعلی این عقلانیت شکل گرفته گامی برای احیای مناسبات است. البته این عقلانیت و کاهش تنش به تنهایی کافی نیست بلکه باید از آنچه تحت عنوان زنجیرهای عینی گسترش مناسبات از آن یاد میشود؛ هم استفاده کرد. به طور مشخص مهمترین زنجیره عینی مناسبات اقتصادی است. ایران باید با مجموعه کشورهای عربی مثل عربستان، بحرین و امارات مناسبات پایدار اقتصادی داشته باشد؛ زیرا هر چه سطح مناسبات گستردهتر شود تنشهای سیاسی کاهش پیدا میکند.
در ادامه محمد خواجویی گفت: همانطورکه گفتم احیای روابط بین ایران و بحرین در ادامه احیای روابط بین ایران و عربستان تعریف میشود. برخی بر این باورند که بحرین به خاطره اشتراکات تاریخی، مذهبی و زبانی خواستار احیای روابط با ایران است اما واقعیت این است که این گذشته تاریخی که ما در رابطه با آن صحبت میکنیم هیچ وقت عاملی برای نزدیکی دو کشور نبود چون بحرین کشوری است که از ایران جدا شد و آلخلیفه حکومت بحرین هم از نظر مذهبی حکومت در اقلیت است که یکی از نگرانیهای همیشگیاش توسعه نفوذ فرهنگی، مذهبی و سیاسی ایران در بحرین بوده است. بنابراین این گذشته تاریخی کمک چندانی به این موضوع نکرده است. بر همین اساس میتوان گفت که بحرین از یکسو به خاطر مساحت کمی که دارد از نظر سیاست خارجی تحت تأثیر ملاحظات ریاض در منطقه حرکت میکند و از سوی دیگر با توجه به نزدیکی بحرین به ایران این کشور به راحتی تحت تأثیر روند تحولات و امنیتی در منطقه قرار میگیرد. اگر به خاطر داشته باشید زمانی که جنبشهای اعتراضی در بحرین شکل گرفت و ایران از این جنبشها حمایتگر روابط بین دو کشور به سردی گرایید اما در شرایط فعلی که ثبات بر این کشور حکمفرما شده است به دنبال بازسازی روابط با تهران است. نگاه حکومت بحرین این است که اگر بتوانیم روابط نزدیکی با تهران داشته باشیم احتمالاً زمینههای تعارضی کمتری پیدا خواهیم کرد و امکان اینکه مجدداً جنبشهای اعتراضی در این کشور فعالیت کنند کاهش پیدا میکند. در نهایت باز هم تأکید میکنم که اصلیترین مؤلفهای که بحرین را به سمت احیای روابط با ایران کشانده است مؤلفههای امنیتی و ملاحظات مبتنی بر ایجاد ثبات در بحرین است. یعنی حکومت بحرین نیازمند ثبات است و به این نتیجه رسیده است که یکی از موانعی که منجر به تهدید در این کشور میشود ایران است و باید به سمت روند تنشزدایی با ایران حرکت کند که احساس ثبات بیشتری در منطقه پرآشوب کند.
کشورهای عربی حوزه خلیج فارس دچار تنش شد و از سوی دیگر واشنگتن تمرکزش را بر شرق آسیا قرار داد. در همین حال، به نظر میرسد آمریکا دیگر مانند گذشته خواستار حضور در منطقه نیست و در همین راستا مخالفتی هم با بهبود روابط کشورهای منطقه ندارد. یکی از دلایل این موضوع نیز این است که آمریکا جایگاه و موقعیتهای دهههای گذشته را از دست داده است. نمونه بارز این موضوع را میتوان در مخالفت عربستان با افزایش تولید نفت مشاهده کرد. در همین رابطه صباح زنگنه گفت آیا واقعاً آمریکا نفوذش را در منطقه کاهش داده است؟ جواب خیر است. بنابراین من فکر نمیکنم که این تحلیل، تحلیل درست باشد. آمریکا همچنان در منطقه (عربستان، امارات، کویت، قطر، عراق و حتی خود بحرین) حضور پررنگی دارد؛ اما بحرین تصمیم گرفته است که بر رفاه و آسایش و همچنین رضایتمندی مردم خودش فکر کند. واقعیت این است که رضایت مردم برای حکومت بحرین از اهمیت بالایی برخوردار است و حاکمان بحرین به خوبی میدانند که اصول این رضایتمندی شرایطی دارد و تغییر فضا کمک خواهد کرد که این رضایتمندی افزایش پیدا کند.
حشمت الله فلاحت پیشه نیز در ادامه گفت: من این تحلیل را تحلیل درستی نمیدانم. واقعیت قضیه این است که در دهههای ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ که موافقتنامههای امنیتی بین ایران و برخی از کشورهای عربی امضا شد دقیقاً در اوج حضور آمریکا در منطقه بود اما طرفین تصمیم گرفتهاند که مناسباتشان را گسترش دهند و تنشها را کم کنند. در همین راستا به نظر من این تحلیلها (همه جریانات را به آمریکا ربط دادن) قدیمی شده است. کشورهای عربی دیگر مانند گذشته به آمریکا وابسته نیستند و با تمامی قدرتهای جهانی از جمله چین و روسیه در ارتباطند. به عبارت دیگر کشورهای عربی دنبال منافع ملیشان هستند و در همین راستا با هر کشوری که آنها را به این مقصود برساند؛ ارتباط میگیرند. این را هم در نظر بگیرید که ما در عصر نو واقعگرایی به سر میبریم. در این شرایط آن چیزی که بر دنیا حکمفرماست آنارشی و بینظمی است به همین خاطر کشورها برای اینکه از این بینظمی آسیب نبینند به سمت مناسبات دو جانبه و کاهش تنش حرکت میکنند. کشورها میدانند که تنش تواناییهای آنها را از بین میبرد و هزینههایی را به آنها تحمیل میکند. اما متأسفانه در ایران تهدیدهای کهنه باعث شده است که ایرانیها کماکان در ۵۰ سال پیش به سر ببرند و عملاً منافع کشور همواره قربانی یکسری شعارها شود. بنابراین من معتقدم که این موضوع ربطی به آمریکا ندارد؛ تمامی کشورها به دنبال افزایش مناسبات خودشان هستند.
اما محمد خواجوئی معتقد است که این تحلیل به طور کلی تحلیل درستی است به این خاطر که ما شاهد تغییر وضعیت حضور بازیگران بینالمللی در منطقه هستیم. به عبارتی این تغییرات آرایش قدرتی که بین کشورهای هژمونیک در حال شکلگیری است تأثیرش را در خاورمیانه هم گذاشته است. ما شاهد ظهور قدرت جدیدی مثل چین در منطقه و ورودش به معادلات اقتصادی و سیاسی هستیم. طبیعتاً بازیگران منطقهای هم به این جمعبندی رسیدهاند که باید از اتکای صرف به ایالت متحده خارج شوند تا از یکسو بتوانند به طور مستقل مسائل خودشان را حل کنند و از سوی دیگر نوعی توازن در رابطه با قدرتهای بزرگ ایجاد کنند. نمونه بارز این مسئله را ما در مورد حل و فصل اختلافات ایران و عربستان شاهد بودیم. این در شرایطی است که عربستان همزمان با آمریکا رابطه دارد و اخیراً هم رایزنیهایی در ارتباط با توافقنامه امنیتی بلندمدت با این کشور داشته است. به دلیل توازنی که در نقشآفرینی قدرتهای بزرگ در منطقه شکل گرفته است کشورهای منطقه تصمیم گرفتهاند از ظرفیت همه این کشورها از جمله آمریکا و چین استفاده کنند تا در این دوره گذار نظم بینالمللی کمترین آسیب را متوجه خودشان کنند و البته بیشترین مزیت را هم ببرند. ما شاهد این هستیم که عربستان و امارات در تلاش هستند تا در حد امکان از ظرفیت توسعه روابط با ایالات متحده و چین استفاده کنند. طرحهای توسعهای که به چین در این کشورها دارد به خوبی نشان می دهد که این کشورها به سمت نوعی توازن در سیاست خارجی حرکت میکنند. در واقع این کشورها به این جمعبندی رسیدند که این مطلوبترین شکلی است که میتواند هم امنیت خودشان را حفظ کنند و هم در مسیر توسعه گام بردارند.
- مذاکرات صلیبی
با توجه به پیشینه تاریخی دو کشور که همیشه درگیر اختلافات و سوءتفاهمات بودند؛ سوالی که پیش میآید این است که آیا احیای مجدد روابط منجر به حل و فصل کامل یا فقط بخشی از این سوءتفاهمات تاریخی میشود؟ در همین رابطه صباح زنگنه گفت، مذاکرات بین ایران و بحرین به این موضوع کمک میکند که دو کشور و مشکلاتشان را به طور مستقیم و بدون واسطه حل و فصل کنند. ایران این طرف آب و بحرین آن طرف آب است. وقتی که میشود دولت مردان دو کشور بدون واسطه بر سر میز بنشینند چرا باید از طریق رسانهها و کشورهای دیگر پیامهایشان را رد و بدل کنند. اگر تنشزدایی صورت بگیرد دو کشور میتوانند روابطشان را توسعه دهند و اگر مشکلی پیش آمد نگرانیهایشان را به طور مستقیم مطرح کنند.
حشمت الله فلاحت پیشه نیز در ادامه گفت: کشورهای منطقه خلیج فارس ۵۸ اختلاف مرزی، ارضی، آبی و خاکی دارند؛ اما به رغم این اختلافات ما شاهد این هستیم که بیشترین ارتباط را با هم دارند و حوزه منافع اقتصادی و منافع فرهنگیشان جداست. به عبارت دیگر این اختلافات محدود شده است تا تأثیر منفی بر سایر حوزهها از جمله حوزه اقتصادی نداشته باشد. این اختلافات در تمام دنیا وجود دارد؛ مثلاً چین با تمامی کشورهای جنوب دریای چین اختلاف ارضی دارند اما شاهد این هستیم که این موضوع تأثیری بر روابط اقتصادی این کشورها ندارد. در رابطه با ایران و کشورهای عربی هم اختلاف غیر قابل حل نداریم. موضوع جزایر هم یک موضوع ایرانی است اما زمانی این موضوع تنشزا میشود که آن را به تمامی حوزهها تعمیم دهیم. این در حالی است که در میان کل کشورهای جنوب خلیجفارس ایران بیشتر مناسبات اقتصادی را با امارات دارد. یعنی همین دو کشوری که اختلاف مرزی دارند مناسبات اقتصادی گستردهای هم دارند. به نظر من همین سیاست باید در کل منطقه شکل بگیرد و کشورها به رغم اینکه اختلافات مرزی دارند باید مناسبات اقتصادیشان را داشته باشند.
در همین رابطه محمد خواجوئی نیز معتقد است که احیای روابط الزاماً به معنای نزدیکی این کشورها به ایران و همچنین همکاری با ایران نیست، بلکه به معنای پایان قهر و آشتی بین دو طرف است. واقعیت این است که روند نزدیکی کشورهای عربی به ایران از یک سطحی فراتر نخواهد رفت. پیشبینی من این است که روابط دیپلماتیک بین ایران و عربستان، ایران و بحرین، ایران و اردن یا حتی ایران و مصر احیا میشود؛ اما اینکه احیای روابط به سمت همکاری پیش برود؛ محل تردید است. اما چرا؟ یکی از مهمترین دلایل به انتظاراتی برمیگردد که طرفین از یکدیگر دارند. واقعیت این است که کشورهای عربی برای رفع نگرانیهای امنیتی که دارند به دنبال تنشزدایی و احیای روابط با ایران هستند. برای مثال هدف عربستان از تنشزدایی با ایران، رفع تهدید حوثیهای یمن بود. هدف بحرین هم از تنشزدایی با ایران این است که مانع از نفوذ ایران در این کشور شود؛ در واقع دولت بحرین میخواهد از طریق احیاء روابط با ایران مانع این اتفاق شود. در همین راستا مذاکرات کشورهای عربی با ایران مذاکراتی صلیبی است. به این معنا که کشورهای عربی تمایلی به نزدیکی با ایران ندارند. البته ایران هم برنامه و چهار چوبی برای همکاری با این کشورها ندارد. هدف ایران از احیای روابط با این کشورها کسب پرستیژ و تشخیص منطقهای است. به عبارتی ایران میخواهد با احیای روابط با این کشورها این پیام را به دنیا بدهد که من یک کشور منزوی نیستم و به رغم فشارهایی که غرب علیه من وارد میکند روابطم را با همسایگانم احیا میکنم. دلیل دیگر تنشی است که ایران با کشورهای غربی دارد. وضعیت روابط ایران کشورهای غربی و مشخصاً آمریکا و اسرائیل تأثیر منفی بر روابط ایران و کشورهای عربی دارد. اما به چه شکل؟ به این شکل که ایران سالهاست که اخراج نیروهای آمریکایی از منطقه را در اولویت برنامههای امنیتی خود قرار داده است. این در شرایطی است که بسیاری از کشورهای عربی منطقه روابط نزدیکی با آمریکا دارند. برخی از کشمکشهایی که بین ایران و آمریکا و مشخصاً بین ایران و اسرائیل وجود دارد تأثیر بسزایی بر روابط ایران و کشورهای عربی دارد، به شکلی که کشورهای عربی هم از این وضعیت ناراضی هستند. برای مثال اخیراً خبرهایی (اتهاماتی) مبنیبر ارسال سلاح به داخل اردن (برای کمک تسلیحاتی به گروههای فلسطینی در کرانه باختری و همچنین تقویت گروههای مخالف دولت اردن) منتشر شد. این در شرایطی بود که وزارت خارجه ایران به دنبال احیای روابط با اردن بود. این موضوع به خوبی نشان میدهد که تنش بین ایران و اسرائیل چگونه میتواند بر روابط ایران و کشورهای عربی تأثیرگذار باشد. این موضوع در رابطه با عادی سازی روابط هم صدق میکند. ایران نخواهد گذاشت روند عادی سازی روابط بین کشورهای عربی و اسرائیل به نتیجه برسد. اگر کشورهای عربی بخواهند با اسرائیل وارد تعامل شوند (که البته بخشی از آنها هم شدند) ، و ایران هم بخواهد در این روند خللی ایجاد کند، با واکنش تند کشورهای عربی مواجه خواهد شد. دلیل دیگر تعارضات بین دیپلماسی و میدان است که میتواند روند تنشزدایی بین ایران و کشورهای عربی را به نوعی تحت تأثیر قرار دهد. اگر چه احیای روابط تحولی مثبتی است اما به این دلیل که عمق ندارد هر اتفاق امنیتی سادهای در منطقه میتواند این روندی را که تاکنون طی شده است به نقطه صفر برگرداند. این یکی از خطراتی است که این روند جدید با آن مواجه است و به نظر من خیلی نباید به این موضوع خوشبین باشیم. در تکمیل این بحث باید اضافه کنم که به طور کلی کشورهای عربی نگاه بسیار محتاطانهای نسبت به نزدیکی روابط دارند. با وجود اینکه بیش از یکسال از احیای روابط ایران و عربستان میگذرد هنوز این کشور سفارتخانهاش را در تهران افتتاح نکرده است و دیپلماتهای این کشور در هتل اسپیناس پلاس اقامت دارند. این یکی از همان سیگنالهایی است که نشان میدهد عربستان هنوز نگاه محتاطانهای به موضوع دارد. در رابطه با مصر هم باید گفت که با وجود اینکه این کشور چند دور با ایران مذاکرات داشته اما هنوز نهادهای امنیتی مصر نگران این هستند که این روند جدید ازنظر امنیتی برای مصر خطرناک باشد.
دیدگاه تان را بنویسید