اول خردادماه در تقویم کشور جمهوری اسلامی ایران روز بزرگداشت صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی ملقب به صدرالمتألهین یا ملا صدرا از بزرگان فلسفه اسلامی و از بزرگترین دانشمندان جهان نامگذاری شده است.
ملاصدرای شیرازی، ضلع سوم مثلث بنیانگذاران حکمت در فلسفه اسلامی در کنار ابوعلی سینا و سهروردی است.
55آنلاین در ادامه به معرفی ملاصدرا میپردازد.
صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی (979-1050ق)، ملقب به صدرالمتألهین یا ملا صدرا، حکیم، فیلسوف، عارف و بنیانگذار حکمت متعالیه بود. از مهمترین استادان وی میتوان به شیخ بهاءالدین عاملی و محمدباقر میرداماد و از مهمترین شاگردان وی به ملامحسن فیض کاشانی و ملا عبدالرزاق لاهیجی اشاره کرد.
ولادت ملاصدرا
در نهم جمادیالاولی 979ق، در شیراز، دیده به جهان گشود.
آنچه به یقین از او میدانیم این است که او در شیراز، از پدری صالح به نام ابراهیم بن یحیی قوامی متولد شده است و گفتهاند: ابراهیم، از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان محترم قوامی بود و صاحب فرزند پسر نمیشد، لذا نذر کرد در صورتیکه خدای متعال به او پسری صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم، بسیار کمک کند. آرزوی وی در وجود محمد، تحقق یافت.
تحصیلات ملاصدرا
این فرزند، در دامن پدر، با عزت و کرامت آموزش دید و پدر، او را به فراگیری دانش تشویق نمود.
وقتی پدر وفات یافت، محمد برای تکمیل تحصیلات خود به اصفهان که مرکز دانش و دولت در عهد صفویه بود، مهاجرت کرد. از بررسی زندگی وی، مشخص میشود که هنگام هجرت به اصفهان، از مقام علمی و عملی ممتازی برخوردار بوده است، زیرا در ابتدای ورود به حوزه اصفهان، در درس شیخ بهاءالدین عاملی شرکت نمود؛ درحالیکه هرکسی، شایستگی حاضر شدن در درس شیخ بهائی، شیخالاسلام آن زمان را نداشت.
صدرالمتألهین، چنان شیفته آموختن بود که همه اموالی را که پدرش بر جای گذاشته بود، در راه تحصیل دانش صرف کرد. او به مکتب فلسفی-عرفانی که در آن زمان پیروان زیادی داشت، روی آورد. این مکتب، چنان اشتیاقی را در او برانگیخت که راه را بر دیگر گرایشهای او بست و از او عارف و فیلسوف یگانه و بینظیر یا کمنظیر پدید آورد. او خود به این عشق و اشتیاق، در مقدمه «اسفار»، اشاره کرده و گفته است: برای درک فلسفه الهی، در جوانی تلاش بسیاری کردم.
عشق او به فلسفه و گرایش به آن، موجب جلب توجه او به درس فیلسوف عصر خود، محمدباقر میرداماد، متوفای 1040ق، شد. صدرالمتألهین، در بسیاری از نوشتههایش، از او به بزرگی یاد نموده و از جمله در شرح حدیث اول اصول کافی، آورده است: «سید و سند و استاد و تکیهگاه من در معالم دین و علوم الهی و معارف حقیقی و اصول یقینی…».
مراحل حیات علمی ملاصدرا
با بررسی زندگی علمی صدرالمتألهین، سه مرحله اساسی در زندگی او قابل تشخیص است که پیمودن این مراحل، از او فیلسوفی بزرگ پدید آورده است:
مرحله اول، دوره شاگردی اوست که دوره بحث و بررسی نظریههای متکلمان و فلاسفه و گفتوگوهای آنهاست. معلوم میشود هنوز روش عرفانی او شکل نگرفته بوده است و سخن او در مقدمه تفسیر سوره واقعه، به همین نکته اشاره دارد: «در گذشته به بحث و تکرار، اشتغال فراوان داشتم و کتابهای حکماً و فلاسفه را بسیار میخواندم تا آنجا که میپنداشتم به دانشی دست یافتهام، اما هنگامی که به یافتههای خود نظر کردم، با وجود اینکه درباره مبدأ و معاد و منزه بودن خداوند از صفات امکان و حدوث و همچنین بخشی از مسائل درباره نفس انسانی بسیاری مطالب میدانستم، دریافتم که با دانش واقعی و حقیقت هستی که جز از طریق مکاشفه و ذوق بهدست نمیآید، بیگانه هستم».
مراد او از دانش واقعی، مکاشفات عرفانی است. در مقدمه «اسفار»، از اینکه در ابتدای عمر خود، در گرایش به روش اهل بحث (فلاسفه و متکلمان)، زیادهروی کرده، اظهار پشیمانی کرده است: «از اینکه بخشی از عمر خود را در جستوجوی نظریههای فلاسفه و متکلمان مجادلهگر و نازکاندیشیهای آنان هدر دادم و به فراگیری جربزه آنان در سخن و چگونگی مباحثه پرداختم، استغفار میکنم».
هرچند او پشیمانی خود را از هدر دادن این دوره، بیان داشته، اما در دوره آخر عمر خود که دوره نگارش آثارش است و در این آثار، روش بحثی (فلسفی- کلامی) و روش عرفانی را جمع کرده، از روش اهل بحث بهره فراوان برده است که ما در بخشی دیگر (مکتب علمی او)، از آن سخن خواهیم گفت. علاوه بر این، در این دوره، او فقط روش بحثی را در پیش نگرفته، بلکه آمیختهای از روش بحثی و عرفانی را اساس تفکر خود قرار داده است، هرچند هنوز در اندیشه او، این روش، شکل نگرفته بوده؛ چنانکه در آن دوره، قائل به وحدت وجود بود و رساله «طرح الکونین» را درباره وحدت وجود نوشته است.
بهدلیل بیان علمی همین نظریهها و خودداری نکردن از اظهار علنی آنها، مردم سطحینگر، وی را در تنگنا قرار دادند؛ چنانکه خود در نوشتههایش به آن اشاره نموده و دوره دوم زندگی وی با این مشکلات شروع شد.
مرحله دوم، دوره گوشهنشینی و دوری از مردم و روی آوردن به عبادت و ریاضت در بعضی از کوههای دوردست واقع در کهک، از روستاهای قم، میباشد. این گوشهنشینی، مدت پانزده سال به طول انجامید.
صدر المتألهین، شرح گوشهنشینی خود را در مقدمه «اسفار» با عباراتی مسجع و زیبا، با این مضامین، بیان نموده است: «من وقتی دیدم زمانه با من سر دشمنی دارد و به پرورش اراذل و جهال مشغول است و روز به روز، شعلههای آتش جهالت و گمراهی برافروختهتر و بدحالی و نامردی، فراگیرتر میشود، ناچار روی از فرزندان دنیا برتافتم و دامن از معرکه بیرون کشیدم و از دنیای خمودی و جمود و ناسپاسی به گوشهای پناه بردم و در انزوای گمنامی و شکستهحالی پنهان شدم. دل از آرزوها بریدم و همراه شکستهدلان بر ادای واجبات، کمر بستم و کوتاهیهای گذشته را در برابر خدای بزرگ به تلافی برخاستم. نه درسی گفتم و نه کتابی تألیف نمودم، زیرا اظهار نظر و تصرف در علوم و فنون و القای درس و رفع اشکالات و شبهات و… نیازمند تصفیه روح و اندیشه، تهذیب خیال از نابسامانی و اختلال، پایداری اوضاع و احوال و آسایش خاطر از کدورت و ملال است و با این همه رنج و ملالی که گوش میشنود و چشم میبیند، چگونه چنین فراغتی ممکن است… ناچار از همراهی با مردم، دل کندم و از انس با آنان مأیوس گشتم تا آنجا که دشمنی روزگار و فرزندان زمانه بر من سهل شد و نسبت به انکار و اقرارشان و عزت و اهانتشان بیاعتنا شدم، آنگاه روی فطرت بهسوی سببساز حقیقی نموده، با تمام وجودم در بارگاه قدسش به تضرع و زاری برخاستم و مدتی طولانی بر این حال گذراندم؛ سرانجام در اثر طول مجاهدت و کثرت ریاضت، نور الهی در درون جانم تابیدن گرفت و دلم از شعله شهود مشتعل گشت، انوار ملکوتی بر آن افاضه شد و اسرار نهانی جبروت بر وی گشود و در پی آن به اسراری دست یافتم که در گذشته نمیدانستم و رمزهایی برایم کشف شد که به آنگونه، از طریق برهان نیافته بودم و هرچه از اسرار الهی، حقایق ربوبی، ودیعههای عرشی و رمز و راز صمدی را که با کمک عقل و برهان میدانستم، با شهود و عیان، روشنتر یافتم. در اینجا بود که عقلم آرام گرفت و استراحت یافت و نسیم انوار حق، صبح و عصر و شب و روز بر آن وزید و آنچنان بهحق نزدیک شد که همواره با او به مناجات نشست».
مرحله سوم، مرحله خلق آثار ارزشمند برهانی، عرفانی و قرآنی است. کتاب «اسفار»، نخستین و گرانمایهترین محصول این دوره و مشتمل بر همه افکار و نظریههای جدید و مکاشفات عرفانی ملا صدرا و اساس دیگر نوشتههای اوست.
مکتب فلسفی ملاصدرا
به نظر صدر المتألهین، دانش از دو راه بهدست میآید:
گفتوگو و فراگیری و آموزش که بر پایه قیاسها و مقدمات منطقی، استوار است؛
علم لدنی که از راه الهام و کشف و حدس بهدست میآید.
علم لدنی، تنها با پاک گرداندن نفس از شهوتها و لذتها و رهایی از آلودگیها و ناپاکیهای دنیا بهدست میآید. اینها باعث میشود که زنگارها از دل زدوده گردد و حقایق اشیا، در آن انعکاس یابد؛ چه، نفس آدمی، آنگاه که دارای سرشت و طبیعت ثانوی شود، با عقل فعال متحد میگردد.
از دیدگاه صدرا، علم لدنی، قویتر و محکمتر از دیگر علوم است و دسترسی به آن محال نیست؛ چرا که انبیا و اوصیا و اولیا و عرفا به آن دست یافتهاند. صدرا، گرچه، علم شهودی و لدنی را بسیار ستایش میکند و بسنده کردن به مباحث برهانی را فراوان نکوهش مینماید، با اینهمه، معتقد است که انسان به هر دو علم نیازمند است و باید برهان و عرفان را با هم جمع نماید؛ چنانکه خود وی، جمع نموده و تنها کسی است که در این جمع، موفق بوده و به درجهای رسیده که هیچیک از فلاسفه و عرفای اسلامی به آن نرسیده است؛ چنانکه خود در جاهای متعدد به این معنا تصریح و تأکید کرده است.
ملا صدرا پیوسته از کسانی که یکی از دو شیوه را به کار میبرند، بدگویی میکند مانند سخنی چنانکه در «مفاتیح الغیب»، ص3 و در «اسفار»، ج1، ص4، مینویسد: «به سخنان بیهوده صوفیه مشغول نباش و به گفتههای فیلسوفنمایان اعتماد مکن» و در مقدمه «تفسیر سوره فاتحه الکتاب»، از گروه نخست، به بدعتگذار گمراهکننده و از گروه دوم، به تعطیلگران گمراه تعبیر کرد است؛ بنابراین، فلسفهای که او دیگران را به آن فرامیخواند و بر آن پافشاری میکند، عبارت است از جمع میان روش مشائیان و اشراقیان و ایجاد وفاق میان این دو شیوه.
با تأمل در آثار صدرالمتألهین، به این حقیقت میرسیم که وی شرع و عقل را نه مخالف با یکدیگر که موافق با همدیگر، نه در برابر هم که در بر هم میداند و هر دو را روشنگر یک حقیقت میخواند؛ بهگونهای که میتوان آثار دینی او را شرح فلسفه وی با زبان شریعت، یا بگو شرح برهان با زبان قرآن دانست و آثار فلسفی او را تفسیر شریعت با زبان فلسفه، یا بگو تفسیر قرآن با زبان برهان خواند. حال اگر این ویژگی (تطابق قرآن و برهان) را به ویژگی پیشین (جمع میان عرفان و برهان) ضمیمه کنیم، به این نتیجه بدیهی میرسیم که صدر المتألهین، بنای عظیم حکمت متعالیه را در مثلثی که یک ضلع آن، قرآن، یک ضلع آن، عرفان و ضلع دیگرش برهان است، طراحی و مهندسی نموده است. بالاتر از این، باید گفت: تثلیث (که یک حقیقت در عین یکی بودن، سه تاست)، گرچه در جهان تکوین و در زمینه اعتقاد به آفریننده هستی، عقیدهای است مردود و شرکآمیز، ولی در عالم تبیین و در محدوده ابراز حقیقت، واقعیتی است مشهود و بسیار عزیز که در مکتب فلسفی ملا صدرا تجلی یافته است.
آن حقیقت واحدی که به اعتقاد صدرا، برهان و عرفان و قرآن، هر یک، به زبانی صفت حمد آن را گفتهاند، معرفت است، اما راستی متعلق این معرفت کیست و چیست؟ از نگاه ملا صدرا، این معرفت، در درجه اول باید به خدا و نزدیکترین و راستترین راه بهسوی او و آخرت، تعلق گیرد و در درجه دوم، به راهنمایان و راهزنان و آنچه باید جان را بدان آراست یا از آن پیراست.
جایگاه علمی ملاصدرا
برای پی بردن به مقام علمی وی، به گفتار استاد محمدرضا مظفر، گوش فرادهید: «سخن گفتن از صدرالدین، محمد بن ابراهیم قوامی، نویسنده کتاب اسفار که در بین مردم به ملا صدرا و در میان شاگردان مکتبش به صدر المتألهین مشهور است، برایم بسی لذتبخش است. من از زمره کسانی هستم که از عقل و خرد، روح بلند، نیروی مقاومت، آزاداندیشی، بیان نیکو، کمال و پختگی اندیشهها و صراحت در ابراز عقاید و افکار این مرد بزرگ، با وجود تکفیر و آن همه آزار که در حق وی رفته است، شگفتزدهام. ویژگیهایی که برشمردم، پیش از آنکه از تاریخ زندگی او درک کنم، از نوشتهها و کتابهایش احساس نمودهام.
صدر المتألهین، از زمره فیلسوفان بزرگ متألهی است که در هر چند سده، یکی پا به عرصه وجود مینهد. در سه سده گذشته، وی، بزرگترین فیلسوف اسلامی است که در فلسفه یونانی و اسلامی سرآمد و بنیانگذار مکتبی فلسفی بوده است. فراگیری و پژوهش فلسفی ما همواره بر آثار او مبتنی بوده، بهخصوص اسفار که از مهمترین کتابهای فلسفی قدیم و جدید به شمار میآید و بنیان دیگر آثار او، بر آن نهاده شده است. افتخار فلاسفه پس از او در این است که در آثارشان از نوشتههای او بهره بگیرند و خود را شاگرد مکتب او برشمارند؛ چنانکه حتی فلاسفه بزرگ نیز به این اتصال و ارتباط خود با صدر المتألهین افتخار میکنند. از استاد بزرگ خود، محمدحسین اصفهانی، شنیدم که میگفت: اگر بدانم کسی رموز اسفار را میفهمد، برای شاگردی به نزد او خواهم رفت؛ هرچند، در دوردستترین نقطه جهان باشد.
گویی افتخار استاد چنین است که فقط او به درجه فهم رموز اسفار رسیده یا به پایهای از معرفت دست یافته است که عجز خود را از رسیدن به کنه مقاصد عالی آن درک کرده است.
همچنین بر این باورم که صدر المتألهین، یکی از بزرگان فلسفه اسلامی است. او و ابونصر فارابی و ابنسینا و نصیرالدین طوسی، همگی از بزرگان فلسفه اسلامی به شمار میآیند. بنیان فلسفه اسلامی، بر آرای آنها نهاده شده و صدر المتألهین که آخرین فیلسوف بزرگ اسلامی محسوب میگردد، آثار و آرای دیگران را تفسیر نموده و بزرگترین فیلسوف اسلامی است؛ گرچه در عرفان و مکاشفه نیز سرآمد است.»
معروفترین استادان ملاصدرا
شیخ بهاءالدین جبل عاملی؛
محمدباقر میرداماد.
معروفترین شاگردان ملاصدرا
ملامحسن فیض کاشانی؛
ملا عبدالرزاق لاهیجی.
وفات ملاصدرا
صدر المتألهین بارها با پای پیاده به زیارت بیتالله شتافت، ولی در آغاز یا پایان هفتمین سفر، در سال 1050ق، در سن 70 سالگی، در شهر بصره، رنجور گشت و به شوق طواف در فضای عالم قدس، تختهبند تن را فکند و غبار بدن را از چهره جان زدود و پاک و آزاد به دیار همیشهپایدار یار شتافت.
به قولی، پیکر او را به شهر نجف بردند و در طرف چپ صحن حرم امام علی (ع)، به خاک سپردند.
آثار ملاصدرا
آثار صدرا را بالغ بر پنجاه دانستهاند که برخی از آنها عبارتند از:
الاسفار الاربعه یا الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه؛
المبدأ و المعاد؛
الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه؛
اسرار الآیات و انوار البینات؛
المشاعر؛
الحکمه العرشیه؛
شرح الهدایه الاثیریه؛
شرح الهیات الشفاء؛
رساله الحدوث؛
رساله اتصاف الماهیه بالوجود؛
رساله التشخص؛
رساله سریان الوجود؛
رساله القضاء و القدر؛
رساله الواردات القلبیه؛
رساله اکسیر العارفین؛
رساله حشر العوالم؛
رساله خلق الاعمال؛
اجوبه المسائل الثلاث؛
رساله التصور و التصدیق؛
رساله فی اتحاد العاقل و المعقول؛
کسر الاصنام الجاهلیه؛
جوابات المسائل العویصه؛
رساله حل الاشکالات الفلکیه فی الاراده الجزافیه؛
حاشیه بر شرح حکمه الاشراق سهروردی؛
رسالهای در حکمت جوهری؛
رسالهای در الواح معادی؛
حاشیه بر الرواشح میرداماد؛
شرح اصول الکافی؛
رساله المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیه؛
مفاتیح الغیب؛
تفسیر القرآن الکریم؛
تفسیر سوره الاضحی؛
إیقاظ النائمین؛
متشابهات القرآن؛
زاد المسافر (زاد السالک)؛
رساله فی إصاله جعل الوجود؛
التنقیح فی المنطق (اللمعات الإشراقیه فی الفنون المنطقیه)؛
الخلسه؛
دیباجه عرش التقدیس؛
رساله فی المزاج؛
حل شبهه الجذر الأصم؛
الحاشیه علی القبسات؛
اثبات شوق الهیولی بالصوره؛
شرح حدیث «خلق الأرواح قبل الأجساد بألفی عام»؛
الحرکه الجوهریه؛
دیوان شعر (جمعآوری ملامحسن فیض)
دیدگاه تان را بنویسید