مرگ، همیشه موضوعی بوده که ذهن بشر را به خود مشغول کرده است؛ حتی اگر در تلاشی بیپایان برای پس زدن تفکر درمورد آن بوده باشد. کتاب تعمیر زندهها، اثر میلیس دو کرانگل نیز موضوع محوری مرگ است؛ اما از زاویهای جدید. در این رمان احساسی، زندگی افرادی به تصویر کشیده میشود که پس از مرگ یکی از اطرافیانشان، در وضعیت جدیدی قرار میگیرند؛ وضعیتی که هیچگاه با آن مواجه نشده بودند. این اثر تکاندهنده، موفق به دریافت جوایز زیادی شده، همچنین از کتابهای پیشنهادی و مورد علاقهی فرد مشهوری چون بیل گیتس نیز بهشمار میآید.
معرفی کتاب مصاحبههای کوتاه با مردان کریه!
دربارهی کتاب تعمیر زندهها
همیشه وقتی سخن از مرگ باشد، ذهن ما ناخودآگاه به سمتی کشیده میشود که فرد در معرض مرگ را در کانون توجه قرار دهیم؛ اما آیا تا به حال فکر کردهاید که اطرافیان او چه تجربهای را از سر میگذرانند؟
کتاب تعمیر زندهها (Heal the Living)، رمانی در باب زندگی افراد وابسته به فرد مرده، پس از مرگ اوست. میلیس دو کرانگل، در این کتاب، با ظرافت یک جراح و زبان یک شاعر داستان را روایت میکند و شکلی ظریف نشان میدهد که چگونه زندگی این افراد، دچار تغییر شده و با روال معمول زندگی روزانه تا حد زیادی تفاوت دارد.
داستان این کتاب درمورد پسری 19 ساله به نام سیمون است که در اوج سلامت، به ناگاه، حادثهای پیشبینی نشده، زندگی را از او میگیرد. سیمون و دوستانش، هنگامی که در حال برگشت از موجسواری بودند، در تصادفی دلخراش، صدمه میبینند و سیمون، در حالی که قلبش میتپد، دچار ضربهی مغزی میشود. از این به بعد، مرکز داستان، بیمارستانی است که سیمون در آن بستری شده و دکترها از او قطع امید کردهاند. حالا چالش اصلی، در پیش روی پدر و مادر سیمون قرار دارد؛ آنها باید تصمیم بگیرند که آیا میتوانند اجازه دهند که اعضای بدن فرزند عزیزشان به فرد دیگری اهدا شود؟ زندگی آنها از این پس، ملغمهای از ملامت خود به علت اتفاق پیشآمده و تلاش برای تصمیمگیری درمورد اهدای عضو فرزندشان است.
میلیس دو کرانگل، در این کتاب شما را در وضعیتی قرار میدهد که تصمیم بگیرید اگر در چنین شرایطی بودید، چه میکردید؛ بین امید برای نجات یافتن فرزندتان و اهدای اعضای او برای رسیدن فردی دیگر به زندگی، کدام را انتخاب میکردید و چگونه خود را متقاعد میساختید که انتخابتان درست بوده است.
جوایز و افتخارات کتاب تعمیر زندهها
- جایزهی Prix Orange du Livre فرانسه
- برندهی جایزهی Wellcome Book
- جایزهی Grand prix RTL du livre فرانسه
- فینالیست جایزهی آلبرتین
- برندهی جایزهی ترجمه از موسسهی فرانسه-آمریکا
نکوداشتهای کتاب تعمیر زندهها
- این کتاب، رمانی غیرعادی و جذاب است. جملات بلند دو کرانگل، مانند ضربانهایی هستند که خون را در رگها جاری میکنند. این رمان، سرشار از احساسات است. (جنیفر سنیور، نیویورکتایمز)
- کتاب تعمیر زندهها، مانند یک جواهر پربها است. خانم دو کرانگل، با شخصیتپردازیهای دراماتیک خود، موفق به انجام کاری معجزهآسا شده است. (Wall Street Journal)
- من به ندرت اثری تکاندهندهتری از این کتاب خواندهام. این کتاب نشان میدهد که چگونه درد و بیماری، به رغم ویژگیهای منفی و آزاردهندهی خود، میتوانند به نتایجی مثبت، چون زندگی دوباره، ختم شوند. (لیدیا کیسلینگ، گاردین)
- نوشتههای دو کرانگل، به شکلی خارقالعاده، زیبا و همیشه سرشار از خصلتهای انسانی هستند. او به شکلی شاعرانه، به واکاوی واقعیت پزشکی امروز میپردازد؛ یعنی کاری را به ثمر میرساند که فقط به وسیلهی ادبیات ممکن است. (Publishers Weekly)
اقتباس سینمایی از کتاب تعمیر زندهها
از این کتاب در سال 2016، فیلمی با نام Heal the Living به کارگردانی Katell Quillévéré ساخته شده است.
کتاب تعمیر زندهها مناسب چه کسانی است؟
این کتاب مناسب تمام کسانی است که به خواندن رمان احساس علاقه دارند. همچنین اگر به مطالعه درمورد موضوعی چون مرگ علاقهمند هستید، این کتاب برای شما جذاب خواهد بود.
با میلیس دو کرانگل بیشتر آشنا شویم
میلیس دو کرانگل (Maylis de Kerangal)، نویسندهی فرانسوی است که به واسطهی آثار خود، موفق به دریافت جوایز گوناگونی شده است. او در سال 2000، با نوشتن اولین رمان خود، پا به دنیای نویسندگی حرفهای گذاشت و از این پس آثار خود را به چاپ رساند. مهمترین اثر او، با نام تعمیر زندهها، موفق به دریافت جوایز گوناگونی شد و اقتباسی سینمایی نیز از آن صورت گرفت.
در بخشی از کتاب تعمیر زندهها میخوانیم
پیشانیاش را روی پیشانی پسرش میگذارد. پوستش هنوز گرم است و بوی سیمون را میدهد، بوی پشم و پنبه، بوی دریا. در گوشش کلماتی را زمزمه میکند، کلماتی مخصوص او، کلماتی که هیچ کس نمیشنود و هیچ وقت نمیفهمد چه بوده است، همان پرگوییهای قدیمی از جزایر پلینز یا کلمات مانا که بدون تغییر از تمام لایههای زبان گذر کرده است، آتش سوزانی که سنگها را سرخ میکند، این مادۀ متراکم، آرام و پایدار، این خرد یا دانایی دو یا سه دقیقهای طول میکشد، سپس، دوباره میایستد و نگاهش به چشمهای مارین و انگشتانی میافتد که سینۀ فرزندشان را نوازش میکند و باعث میشود پارچه کنار برود و خالکوبی طرح مائوری را نمایان سازد، خالکوبیای که هیچ کدامشان تا به آن لحظه آن را لمس نکردهاند. نقاشی از شانه شروع و در کل ترقوه و سپس، کتف پخش میشود. سیمون خالکوبی را تابستانی انجام داد که پانزده سال داشت، در کمپ موجسواری، وقتی به باسک رفته بودند. میخواست نشان دهد که بدن خودش است و هر کار بخواهد با آن میکند. و شان که سراسر پشتش را خالکوبی کرده بود، با آرامش، از او دربارۀ معنا، انتخاب و محل قرارگیری نقش پرسید. سعی داشت بفهمد که آیا نشانهای ارثی است یا نه. اما مارین مخالفت کرده بود، که سیمون هنوز خیلی جوان است. با نگرانی گفته بود: «میدونی که این خالکوبی برای همیشه میمونه؟»
و جمله مثل بومرنگ بهسمت او برگشت: «غیر قابل برگشته.»
رول به اتاق آمد تا خودش را معرفی کند. شان سرش را برمیگرداند و میگوید: «من صدای تپش قلبش رو میشنوم.»
در این لحظه، صدای دستگاهها بلندتر به نظر میآید. دوباره، سماجت میکند: «قلبش میزنه. مگه نه؟»
رول اصرار میکند: «بله، قلبش میتپه، اما بهکمک دستگاه.»
دیدگاه تان را بنویسید