بکر و توماس در مقالات سالهای 1979 و 1986 خود مطالعات حوزه تحولات بیننسلی را با حوزه پیشرفتهای دوران کودکی گره زدند. در الگوی بیننسلی آنها، افراد سه دوره زندگی دارند: کودکی، بزرگسالی که برای کودکان خود هزینه و سرمایهگذاری میکنند و دوره بازنشستگی. منابعی که افراد در دوره بزرگسالی در اختیار دارند برای سرمایهگذاری در کودکی تعیینکننده است. در الگوی آنها، رفاه هر نسل و تمام دودمان شامل بازدهی که والدین از سرمایهگذاری برای کودکان خود به دست میآورند به خوبی تعریف شده است.
پژوهشی به تازگی انجام گرفته که الگوی اصلی خود را با اضافه کردن مراحل مختلف هر یک از سه دوره کودکی، بزرگسالی و بازنشستگی بسط داده است. در این مطالعه، مراحل حساس و حیاتی کارایی سرمایهگذاری در کودکان معرفی شده است. بر این اساس، محدودیتهای سالهای اولیه دوره بزرگسالی بر سرمایهگذاری در دوره کودکی فرزندان اثر میگذارد. با توجه به سازوکارهای شکلگیری مهارت و محدودیتهای اعتباری طول دوره زندگی، زمانبندی دریافت منابع سرمایهگذاری در شکلگیری مهارتهای نسل آینده اهمیت دارد.
از سالهای اولیه کودکی به عنوان مهمترین و حساسترین دوره شکلگیری مهارتهای افراد یاد میشود، دورهای که در آن منابع مالی و اعتباری والدین نقش بسزایی دارد. البته شواهدی نیز وجود دارد که نشان میدهد برخی مهارتها در دوره نوجوانی ظهور مییابند. در اینباره کارنیرو و همکارانش (2021) در مقاله خود نشان دادند، منابع درآمدی والدین که در سالهای پایانی دوره کودکی خرج میشوند، از خرج درآمد در میانه دوره کودکی اثرگذاری بیشتری دارد.
در مقالهای که سه اقتصاددان به نامهای صادق اسحاقنیا و جیمز هِکمن از دانشگاه شیکاگو آمریکا و راسموس لاندرسو از واحد تحقیقاتی بنیاد راکوول دانمارک به تازگی در انجمن ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا منتشر کردهاند، سعی شده به برخی ابهامات در زمینه زمانبندی و معیارهای اختصاص منابع مالی والدین به توسعه و پیشرفت دوره کودکی فرزندان پاسخ داده شود. بر این اساس اثرگذاری معیارهای گوناگون منابع مالی و درآمدی خانواده در سنین مختلف مورد ارزیابی قرار میگیرد. این تجزیه و تحلیل روی معیارهایی انجام میگیرد که بیشترین قابلیت پیشبینی را در مورد خصلتهای کودکی دارند. قدرت پیشبینی منابع درآمدی والدین پیرامون ویژگیهای کودکی در مورد معیارهای درآمدهای مختلف بسیار متفاوت است. طبق شواهد، آنهایی که بر مبنای معیارهای مورد انتظار طول دوره زندگی هستند، بیشترین قدرت پیشبینی را دارند. سن والدین نیز کمترین اهمیت را دارد، تا جایی که هیچ سن ایدهآلی را نمیتوان برای مرتبطسازی والدین و کودکان برشمرد.
برآوردهای مقاله با بهرهگیری از مدلهای ارائهشده در زمینه سازوکارهای شکلگیری مهارت که با ورود مهارتهای نوظهور دوره نوجوانی اصلاح شدهاند مورد تفسیر قرار میگیرد. این برآوردها حاکی از آن است که خصلتها و مهارتهای کودکی هر کدام به نوبه خود و در سنین مختلف، از سرمایهگذاری والدین اثر میپذیرند. به عنوان مثال، نمرات آزمون زبان (ادبیات) و ریاضی بیشترین حساسیت را نسبت به منابع درآمدی والدین در سالهای نخست دوران کودکی دارند. یا فارغالتحصیلی بیشتر از مخارج والدین در سالهای نخست مدرسه، و عدم بروز رفتارهای مجرمانه بیشتر از مخارج اوایل نوجوانی متاثر است.
این یافتهها با بخش عمده ادبیات حوزه توسعه مهارتهای کودکی سازگار است که از اهمیت محدودیتهای اعتباری طول دوره زندگی، پیشرفت اطلاعاتی مربوط به جریان درآمدی طول دوره زندگی و مهارتهایی که در دوره بلوغ و نوجوانی ظهور مییابند و بر تصمیمگیری و رفتارهای افراد تاثیر میگذارند خبر میدهد. این مقاله بر مبنا و تکمیلکننده مطالعه اسحاقنیا و همکارانش (2022) است، مطالعهای که در آن از اطلاعات جمعیتی دانمارک برای بسط و برآورد منابع درآمدی مورد انتظار طول عمر استفاده شده است. آنها در مطالعه خود نشان دادند معیارهای بلندمدتِ درآمد مورد انتظار، نسبت به معیارهای معمولی درآمد که به طور سنتی در مطالعات تحولات بیننسلی مورد استفاده قرار میگیرند قابلیت پیشبینی بالاتری دارند. در این مقاله، الگوی مذکور با ادبیات (تجربی و نظری) حوزه سرمایهگذاری در دوران کودکی ارتباط داده میشود. بر این اساس نشان داده میشود که قدرت پیشبینیکنندگی منابع درآمدی مورد انتظار والدین بستگی به بازه زمانی کودکی دارد که در آن سرمایهگذاری انجام میگیرد. این یافته با ظهور برخی مهارتها در دوران کودکی و برخی دیگر در دوران نوجوانی با وجود محدودیتهای مالی و نبود بازار رقابت کامل سازگار است.
این مقاله همچنین بر پایه و بسط دادهشده مطالعه کارنیرو و همکارانش (2021) است، جایی که نقش مخارج والدین در سراسر دوران کودکی فرزندان مورد مطالعه قرار گرفته است. در مطالعه مذکور رابطه میان درآمدهای تحققیافته والدین و تواناییهای دوران کودکی از بدو تولد تا 18سالگی تجزیه و تحلیل شده است. در این مقاله با اضافه کردن ارزش حال درآمدهای مورد انتظار آینده والدین، الگوی مقاله مذکور بسط داده شده است.
آمارها و معیارها
در این مقاله از آمارهای جمعیتی رسمی دانمارک برای سالهای 1980 تا 2019 استفاده شده است. این آمارها از شناساگرهای منحصربهفردی برای شناسایی افراد بهره میبرد و این امکان را فراهم میکند که اطلاعات مربوط به طیف گوناگونی از معیارها در سنین مختلف با هم ترکیب شود. همچنین آمارها از شناساگرهایی منحصربهفرد برای والدین و خانوادهها برخوردار است، ویژگی که امکان مرتبطسازی خانوادهها را در سراسر دوره مورد بررسی فراهم میکند. علاوه بر اطلاعات پیرامون معیارهای درآمدی والدین و فرزندان، در مورد تحصیلات، ساختار خانوادگی، ویژگیهای جمعیتی و جرم و جنایت نیز آمارهایی جمعآوری شده است.
مبنای تجزیه و تحلیلهای مقاله، نمونهای از کودکان متولدشده در سالهای 1981 و 1982 میلادی است، نمونهای که امکان مرتبطسازی با والدینشان فراهم است. در مجموع این نمونه حدود 100 هزار کودک و خانوادههایشان را در خود گنجانده است، کودکانی که دوره زندگی آنها تا سن حدود 38سالگی رصد شده است. همچنین اطلاعات مربوط به والدین آنها برای سالهای 1980 تا 2019 نیز در دسترس است.
برای تجزیه و تحلیلهای کشش بیننسلی، ویژگیهای کودکان تا سنین بزرگسالی (30 تا 35سالگی) مورد ارزیابی قرار میگیرد. در این باره میانگین سالهای تحصیل به عنوان حداقل سالهایی که طول میکشد تا بالاترین مدرک تحصیلی تا 35سالگی گرفته شود اندازهگیری میشود. علاوه بر معیارهای سرمایه انسانی کودکی، از نمرات آزمون زبان کودکان در 11سالگی و نمره ریاضی در 16سالگی استفاده میشود. آمارهای مقاله مربوط به دانمارک و در مورد نمرات زبان از «نظرسنجی جغرافیای دانمارکی از کودکان» از کودکان متولد سال 1995 بهره گرفته است. در رابطه با نمرات ریاضی هم تمرکز روی کودکان متولدین سالهای 1995 تا 1997 در دانمارک است و نمرات آزمون ملی پایه نهم آنها معیار است.
معیارهای منابع مالی والدین
آمارهای رسمی درآمد، داراییها و تعهدات والدین از متولی مالیاتی دانمارک جمعآوری شده است. در این رابطه سه معیار از منابع مالی والدین مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد: الف- دستمزد: شامل دستمزد پیش از کسر مالیات که شاید اصلیترین منبع مالی والدین باشد؛ ب- درآمد قابل تصرف: درآمد کل افراد شامل یارانههای نقدی و سایر منابع درآمدی نظیر اجارهبهای ملک و...؛ ج- ثروت مورد انتظار طول دوره زندگی: معادل ارزش حال درآمدهای طول دوره زندگی افراد که طی آن درآمد قابل تصرف آتی با نرخ تنزیل مناسب به ارزش حال درمیآید. در مقاله، درآمد والدین از جمع منابع درآمدی پدر و والدین به دست میآید. این معیار، به عنوان کل منبع مالی در دسترس برای سرمایهگذاری در دوره کودکی فرزندان در نظر گرفته میشود.
طبق شواهد، در همه سنین کودکی، معیار درآمد مورد انتظار طول دوره زندگی والدین بیشترین قابلیت پیشبینیکنندگی را نسبت به سایر معیارهای سنتی درآمدی دارد. بر این اساس رابطه میان ثروت مورد انتظار طول دوره زندگی و ویژگیهای دوران کودکی در تمام سالهای مورد بررسی (سنین صفر تا 18سالگی) ثابت است، درحالی که این ارتباط در رابطه با سایر معیارهای درآمدی نوساناتی دارد. بهعلاوه قدرت توضیحدهندگی معیارهای سنتی درآمدی دیرتر بروز میکنند. به عنوان مثال، در حالی که اثرپذیری نمره زبان کودکان در 11سالگی از معیار درآمدی ثروت مورد انتظار طول دوره زندگی والدین در ششسالگی کودکان به اوج خود میرسد، اما این وضعیت برای معیارهای سنتی درآمد (نظیر دستمزد) در سنین 13 تا 15 اتفاق میافتد، چند سال پس از تحقق یافتن ویژگی مورد مطالعه (نمره زبان). در این رابطه تنها استثنا، احتمال رفتار مجرمانه کودکان است که اثرپذیری آن از هر سه معیار درآمدی در سالهای نخست کودکی نمایان میشود.
فراتر از منابع مالی
گذارهای بیننسلی ناشی از اثرگذاری خانوادهها تنها مربوط به منابع مالی والدین نمیشود، بلکه سایر عوامل نظیر محیط خانوادگی (از جمله تحصیلات والدین، ثبات و آرامش درون خانه و...) نیز اثرگذار است. در اینباره در بخشی از مقاله این موضوع مورد بررسی قرار میگیرد که ویژگیها و محیط خانوادگی (غیر از منابع مالی) چه تاثیری بر تحولات بیننسلی دارد و اینکه آیا این ویژگیها اثرگذاری منابع مالی را هم تحتالشعاع قرار میدهد یا خیر؟
بر این اساس رابطه میان نمره ریاضی فرزندان و منابع مالی والدین به تفکیک دو گروه خانوادگی مورد ارزیابی میگیرد: خانوادههایی که والدین تحصیلات دانشگاهی دارند و خانوادههایی که هیچ یک از والدین دانشگاه نرفتهاند. این ارزیابی مجزا برای دو معیار مورد علاقه دیگر یعنی سالهای تحصیل کودکان تا 35سالگی و همچنین میزان رفتار مجرمانه آنها هم انجام گرفته است. نتایج ارزیابیها حاکی از آن است که در مجموع، الگوی همبستگی بیننسلی برای گروههای مختلف خانوادگی با سطح تحصیلات متفاوت نشان میدهد که از روندی یکسان برخوردارند. البته برای خانوادههایی که والدین تحصیلات دانشگاهی دارند، این همبستگی بیننسلی در سطح پایینتری قرار دارد. همچنین به نظر میرسد منابع درآمدی والدین در خانوادههایی که والدین تحصیلات پایین دارند نسبت به گروه تحصیلکرده، نقش برجستهتری در ویژگیها و توانمندیهای کودکان دارد.
در بخش بعدی ارزیابی مجزایی از رابطه میان ویژگی کودکان و منابع درآمدی والدین به تفکیک دو مدل خانوادهای که والدین ازدواج کردهاند و گروهی که هنگام تولد فرزندان، ازدواج آنها ثبت رسمی نشده است صورت میگیرد (مطابق با فرهنگ غربی). ارزیابیهای این بخش، دو نتیجه دارد: نخست، اثرگذاری معیارهای درآمدی همانند یافتههای بخش قبل است. در این باره اثرگذارترین معیار با اختلاف، معیار ثروت مورد انتظار طول دوره زندگی است. دوم، ارتباط میان منابع مالی والدین و ویژگی فرزندان در خانوادههای با والدین ازدواجنکرده قویتر است.
رابطه ضعیفتر میان توانمندیهای کودکان و منابع مالی والدین در شرایطی که والدین تحصیلکردهتر هستند یا ازدواج رسمی کردهاند، بیانگر آن است که ویژگیهای والدین ممکن است از مسیرهای دیگری غیر از منابع مالی بر روی کودکان اثر بگذارد. از طرفی به نظر میرسد منابع مالی والدین برخی از فقدانها در سایر ویژگیهای والدین (نظیر تحصیلات، ثبات و آرامش روانی و...) را جبران میکند.
کلام پایانی
در مرور علمی-اقتصادی این هفته، مقالهای مورد ارزیابی قرار گرفت که تحولات بیننسلی را از منظر ویژگی کودکان مورد ارزیابی قرار داد. بر این اساس متغیر مورد علاقه، یکی از عوامل اثرگذار روی ویژگی کودکان است: منابع مالی والدین. در اینباره برخلاف غالب مطالعات این حوزه که از معیارهای سنتی درآمدی بهره گرفتهاند، در این مقاله منابع درآمدی مورد انتظار طول دوره زندگی والدین هم در کنار معیار سنتی نظیر دستمزد مدنظر قرار گرفته است.
تجزیه و تحلیلهای مقاله نشان میدهد، اثرگذاری منابع درآمدی والدین روی سرمایه انسانی (خصلتها و توانمندی) کودکان، در خانوادههای کمتربرخوردار بیشتر است، خانوادههایی که سطح تحصیلات والدین در آنها پایینتر است یا ثبات و امنیت کمتری دارند. در واقع به نظر میرسد در چنین خانوادههایی، منابع مالی بخشی از عدم توانمندی والدین در دیگر زمینهها را جبران میکند. یکی از مزیتهای مقاله نسبت به کارهای پیشین این است که الگوی آن در محاسبه درآمد طول دوره زندگی والدین، امکان بهروزرسانی مستمر مجموعه اطلاعاتی را فراهم میکند. بر این اساس، در زمینه مهارتهای ریاضی و ادبیات کودکان، هر چه منابع درآمدی والدین در سالهای نخستینتر کودکی سرمایهگذاری شود، اثرگذاری بیشتری دارد. در رابطه با تعداد سالهای تحصیل کودکان نیز این اثرگذاری زمانی بیشتر است که در سالهای میانی مدرسه انجام گیرد. همچنین در معیار میزان رفتارهای مجرمانه کودکان، اثرگذاری منابع درآمد والدین زمانی که در سنین نوجوانی انجام شود بیشتر است. این یافتهها، با نتایج سایر مطالعات نیز سازگار است. به عنوان مثال، کانها و همکارانش در مقاله سال 2010 خود به این نتیجه رسیدند که مهارتهای غیرشناختی در سالهای دیرتر زندگی اهمیت مییابند، یا سایر مقالاتی که نشان دادند این مهارتها در سنین نوجوانی بروز مییابند.
به ادعای نویسندگان، تجزیه و تحلیلهای مقاله، آغازی نو است از پروژههای مطالعاتی که از علم اقتصاد برای تفسیر تحولات اجتماعی بهره میگیرند. بر این اساس، بسیاری از روشهای مرسومی که در ادبیات این حوزه به هنجار تبدیل شدند، در این مقاله به چالش کشیده شد. به عنوان مثال، یافتههای مقاله حاکی از آن است که هیچ سن ایدهآلی نمیتوان یافت که در آن وضعیت والدین با فرزندان به طور خاص مورد مقایسه و مطالعه قرار گیرد. بر این اساس است که باید اذعان کرد کارهای زیادی برای مطالعات آینده باقی میماند./ نیما صبوری
دیدگاه تان را بنویسید