این یعنی اگر از درآمدتان، که نسبت به همکاران مشابه پایینتر است، ناراضی هستید نیمنگاهی هم به ویژگیهای شخصیتی خودتان بیندازید. ویژگیهایی که با آنها متولد شدهاید، بیش از آنچه انتظارش را دارید میزان درآمد شما را تعیین میکنند. حتی گاهی همان خصوصیات مثبت که همیشه به آن افتخار کردهاید به مانع اصلی پیشرفت شما در محیطهای کاری تبدیل میشوند. دلسوزی و انعطافپذیری را در نظر بگیرید؛ بر اساس پژوهشهای انجامشده اگر یک کارمند رفتار دلسوزانهای داشته باشد و حس همکاری و انعطافپذیری زیادی از خود نشان دهد، درآمد او در بلندمدت بسیار پایینتر از کارمندی با دلسوزی کمتر خواهد بود. سازگاری تا این اندازه میتواند مخرب باشد که درآمد یک کارمند سازگار با شرایط بهاندازه کارمندی که از نظر عاطفی ناپایدار است پایین بیاید. ولی برونگرایی و علاقهمندیتان به کسب تجربههای جدید به طور قطع میتواند یک قدم شما را در کسب درآمد از همکار درونگرا و محافظهکارتان جلو بیندازد.
پنج ویژگی اصلی شخصیت (The Big Five)
چند دهه پیش روانشناسان الگویی از انواع شخصیتها ارائه دادند که آن را الگوی پنج ویژگی بزرگ (Big Five) نامیدند که به عنوان ساختاری ثابت در دنیا برای توصیف ویژگیهای شخصیتی مختلف و تفاوتهای انسانی پذیرفته شد. پنج ویژگی بزرگ شخصیتی عبارتاند از: پذیرای تجربههای جدید بودن، وظیفهشناسی، برونگرایی، انعطافپذیری و روانرنجوری. در متون دانشگاهی این پنج ویژگی شخصیت به طول و عرض جغرافیایی تشبیه میشود که با آنها میتوانند تمام ویژگیهای کوچکتر دیگر را تعریف و دستهبندی کنند.
مقالهای که در مدرسه اقتصاد کییف در سال 2019 منتشر شد به بررسی مجموعهای از پژوهشهای انجامشده در زمینه «تاثیر پنج ویژگی بزرگ شخصیتی بر میزان درآمد» میپردازد. بر اساس این مقاله، نتایج مطالعات مختلف نشان داده است، کسانی که پذیرای تجربههای جدید هستند نسبت به افراد محتاط و محافظهکار که نسبت به تجربههای نو مقاومت نشان میدهند، به درآمدهای بالاتری دست پیدا میکنند. نتایج مشابه برای افرادی که وظیفهشناستر و مسئولیتپذیرتر هستند نیز صدق میکند، درآمد آنها نسبت به همکاران کمتر مسئولیتپذیرشان بالاتر است که نتیجهای دور از انتظار نیست. علاوه بر آن ثابت شده است، افرادی که نوسانات خلقی ندارند و از ثبات عاطفی بیشتر برخوردارند، نسبت به افراد روانرنجور که تغییرات خلقوخوی آنها زیاد است، در زندگی کاری خود به میانگین درآمد بالاتری میرسند. تفاوت برونگراها و درونگراها هم در میانگین درآمدشان قابل توجه است. در دنیایی که «کسانی که میشناسید» بسیار تعیینکنندهتر از «آنچه میدانید» است، درآمد برونگراها هم به طور میانگین از درآمد همکاران درونگرای خود بیشتر میشود.
ولی افراد انعطافپذیر، مهربان و با روحیه همکاری بالا آنچنان که سزاوارش هستند درآمد بیشتری از سایر همکاران خود ندارند. این ویژگیها در بلندمدت میتوانند مانع از پیشرفت و افزایش درآمد شوند. در بازار کار هرچه خودخواهتر، سمجتر و انعطافناپذیرتر باشید، درآمدتان بیشتر است، شاید به این دلیل که افرادی با این خصلتهای ناخوشایند، بهتر میتوانند بر خواستههای خود برای افزایش حقوق، دریافت مزایا یا ارتقای شغلی پافشاری کنند. ولی آیا روحیه همکاری و انعطافپذیری همان ویژگیهای ارزشآفرین برای یک شرکت نیست؟ آیا همه ما دوست نداریم که یک همکار یا یک کارمند ازخودگذشته و سازگار داشته باشیم؟ شاید اینطور به نظر بیاید، ولی همانطور که یکی از پژوهشگران در مقاله خود به آن اشاره میکند، «مهربانی پول نمیشود» (هاینک، 2007). مهربانی، رفتار دوستانه، مودب بودن و درک اطرافیان خصلتهایی قابل احترام هستند، ولی نباید انتظار داشت که مدیر شما این خصلتهای خوشایند را با افزایش حقوقتان پاداش دهد. در واقع افراد مهربان در طول زندگی کاریشان نهتنها درآمد کمتری کسب میکنند، بلکه حتی موقعیتهای شغلی پایینتری را هم به دست میآورند (هاینک، 2011). آنها معمولاً به دنبال افزایش حقوق خود نیستند و در اختلافات منفعلتر از بقیه همکاران خود رفتار میکنند. افرادی که سازگاری و مهربانی کمتری دارند، معمولاً شخصیتهای رقابتی دارند و بسیار بر موفقیت خود تمرکز میکنند. این افراد اجازه نمیدهند که دلسوزیشان برای دیگران مانع از رسیدن آنها به اهدافشان شود.
در مقالهای از دانشگاه هاروارد که ارتباط میان ویژگیهای شخصیتی و درآمد در طول زندگی کاری مردان را بررسی کرده است، میبینیم که شخصیت مردان در سالهای ابتدایی اشتغال، اثر چندانی بر درآمد آنها ندارد، اما آن گروه از مردان که برونگراتر و وظیفهشناستر ولی کمتر مهربان و انعطافپذیر هستند بین 40 تا 60سالگی نسبت به بقیه مردان نهتنها بازدهی بیشتری دارند، بلکه از سطح درآمد بالاتری نیز بهرهمند میشوند. این پژوهش بر این موضوع تاکید دارد که این گروه از مردان اگر تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشند، میانگین درآمدشان حتی تا دو برابر بیشتر از افراد مشابه خود در همان رده سنی میشود.
نقش تیپهای شخصیتی مایرز- بریگز بر درآمد
تیپشناسی مایرز-بریگز یا MBTI یک آزمون شخصیتشناسی است که ایزابل مایرز و کاترین بریگز با الهام از نظریههای کارل یونگ طراحی کردهاند. این مادر و دختر نویسنده آمریکایی بدون اینکه هیچ پیشینه آکادمیکی در حوزه روانشناسی داشته باشند با مطالعه نظریات یونگ تصمیم گرفتند شاخصی برای پیشبینی رفتار و واکنشهای افراد در شرایط مختلف طراحی کنند و با دستهبندی مردم نهتنها فرآیند خودشناسی را تسهیل کنند، بلکه در یافتن مشاغلی مناسب با تیپ شخصیتیشان به آنها کمک کنند. در نظریه تیپشناسی مایرز-بریگز 16 تیپ شخصیتی تعریف شده است که نتیجه ترکیب چهار عملکرد روانشناسی یا همان ابعاد شخصیتی است. این چهار عملکرد عبارتاند از:
درونگرایی (I) یا برونگرایی (E) در دریافت انرژی،
حسی (S) یا شهودی (N) در دریافت اطلاعات،
متفکر (T) یا احساسی (F) در تصمیمگیری و
قضاوتی (J) یا ادراکی (P) در نظم دادن به محیط پیرامون.
درونگرایی و برونگرایی افراد منشأ دریافت انرژی را توضیح میدهد؛ افراد برونگرا انرژی خود را از دنیای بیرون دریافت میکنند و افراد درونگرا انرژی را از دنیای درونشان میگیرند. منشأ دریافت اطلاعات نیز عملکرد دیگر روانشناسی است؛ اگر کسی در دریافت اطلاعات به پنج حس خود اکتفا کند و به دنبال اطلاعات واقعی از محیط پیرامون خود باشد، دارای شخصیتی حسی (نه احساسی) و اگر شرایط کلی را مشاهده کرده، الگویابی کند و به دنبال ارتباطات و معانی پنهان باشد شخصیتی شهودی دارد. در بُعد تصمیمگیری نیز افراد متفکر بسیار منطقی عمل میکنند، نقاط ضعف و قوت را میسنجند و به دنبال دیدگاههای بیطرف هستند، ولی تصمیمگیری افراد احساسی صرفاً بر این اساس است که تا چه اندازه بقیه تحت تاثیر تصمیمات آنها قرار خواهند گرفت. در گروه آخر افراد قضاوتی یا ادراکی قرار دارند که تفاوت آنها در چگونگی نظم دادن به محیط پیرامونشان است. افراد قضاوتی به دنبال فهرستبندی کارها و برنامهریزی هستند، از نظر آنها همه چیز باید ساختار مشخص داشته باشد، و در مقابل آنها افراد ادراکی هستند که انعطافپذیر و سازگار با هر تغییرند و علاقهای به متعهد کردن خود ندارند. تیپهای شخصیتی MBTI از ترکیب این چهار بعد روانشناسی به دست آمده که نتیجه آن 16 تیپ شخصیتی است. برای مثال یک تیپ شخصیتی میتواند برونگرا، شهودی، احساسی و قضاوتی (ENFJ) باشد و تیپ دیگر برونگرا، حسی، احساسی و ادراکی (ESFP).
سامانه آزمونهای شخصیتشناسی Truity که یکی از شناختهشدهترین سامانههای شخصیتشناسی در دنیاست، در سال 2019 مطالعهای بر روی 72 هزار آمریکایی انجام داد که بر اساس نتایج آن مشخص شد تیپ شخصیتی ENTJ با میانگین درآمد 60 هزار دلار در سال بیشترین درآمد و تیپ شخصیتی INFP با میانگین درآمد 33 هزار دلار در سال کمترین درآمد را به خود اختصاص میدهد. در مجموع به طور میانگین برونگراها (E)، متفکران (T) و افراد قضاوتی (J) که همیشه در حال نظم دادن به امور روزانه خود هستند بالاترین درآمد را دارند. در این مطالعه همچنین به نتایج دیگری هم اشاره میشود؛ از جمله اینکه احتمال ادامه تحصیلات در میان شخصیتهای شهودی بسیار بیشتر است و همچنین شخصیتهای احساسی بهخصوص زنان به جای صرف زمان برای موفقیت کاری، زمان بیشتری را صرف مراقبت از خانواده میکنند. نکته قابل توجه این است که تیپهای شخصیتی در دورههای سنی مختلف درآمدهای گوناگونی کسب میکنند؛ برای مثال شاید ENTJها در دهههای 20 و 30 زندگی درآمدی بالاتر از بقیه گروهها داشته باشند، ولی در شروع دهه 40 زندگی ENTPها میتوانند از آنها پیشی بگیرند. درآمد تیپهای شخصیتی ESTP، INTJ و INTP نیز در 50سالگی رشد چشمگیری پیدا میکند. علاوه بر آن در این مطالعه بر این موضوع نیز تاکید شده است که درونگراها به دلیل علاقه زیادی که به تحصیلات دارند، معمولاً با تاخیر به درآمدهای بالا دست پیدا میکنند.
در کنار انواع آزمونهای شخصیتشناسی و تیپشناسی، رویکرد دیگری به موضوع نقش ویژگیهای شخصیتی بر درآمد افراد وجود دارد و آن رویکرد چگونگی انتخاب شغل متناسب با شخصیت افراد است. بر اساس این دیدگاه، ایدهآلترین وضعیت برای یک فرد جویای کار یافتن شغلی متناسب با ویژگیهای شخصیت اوست. همخوانی شخصیت با نیازهای شغلی به حدی حائز اهمیت است که در مطالعهای که سال 2018 در ژورنال علوم روانشناسی به چاپ رسید، داشتن صفات مطلوب در سطحی بالاتر از نیاز یک شغل عامل منفی در کسب درآمد تشخیص داده شده است. به عبارت سادهتر، اگر شما دارای خصلتهای شخصیتی هستید که بسیار فراتر از نیاز کاری است که انجام میدهید، نهتنها نباید انتظار درآمد بیشتر داشته باشید، بلکه همین موضوع میتواند بهتنهایی میزان درآمد شما را کاهش دهد. برای مثال افراد بهشدت وظیفهشناس که در مشاغلی مشغول هستند که الزامی به آن حد از وظیفهشناسی در آنها نیست، درآمد کمتری نسبت به افرادی وظیفهنشناس و آسانگیر داشتند که در مشاغل حساس مشغول به کار بودند. این بدان معناست که ویژگیهای مثبت لزوماً در همه شرایط نمیتواند نفع اقتصادی به همراه داشته باشد.
البته آزمون MBTI منتقدان فراوانی دارد. بسیاری از متخصصان و روانشناسان بر این باورند که این آزمایش نگاهی سادهانگارانه به شخصیت انسانی دارد، در حالیکه انسانها موجوداتی پیچیده هستند که شخصیت آنها نه در یک گروه خاص، بلکه بر روی یک طیف قرار میگیرد. مردم درونگرای محض یا برونگرای محض نیستند و در وضعیتهای احساسی متفاوت ممکن است شخصیتهای متفاوتی از خود نشان دهند. علاوه بر آن پژوهشها نشان داده است 50 درصد مردم در دومین باری که آزمایش را انجام میدهند در تیپ شخصیتی متفاوتی از اولین آزمون قرار میگیرند. البته این نقد به همه آزمونهای شخصیتشناسی وارد است. انسانها رفتارهای غیرقابل پیشبینی دارند، آنها را نمیتوان دستهبندی کرد و انتظار داشت که همیشه مطابق با آنچه از آنها انتظار میرود رفتار کنند. مشکل اینجاست که به آزمونهای شخصیتشناسی به چشم گوی بلورین پیشگویی نگاه میکنند که تصویر قطعی از رفتار و واکنشهای آینده افراد ارائه میدهد و این تصور ایجاد میشود که نتایج آن گواهی است بر خوب بودن افراد در یک شغل خاص یا حتی میزان قطعی درآمدشان. تستهای شخصیتشناسی فقط کمک میکنند خود را بهتر بشناسیم و به موضوع یافتن شغلی متناسب با طبیعتمان بیشتر فکر کنیم، هیچ قطعیتی در نتایج این آزمونها و در ذات پیچیده انسانی وجود ندارد. آنها میتوانند نوعی از آگاهی و دانش را ایجاد کنند که در کنار پشتکار و سختکوشی، شرایط محیطی و فردی و شانس، به موفقیتهای کاری و مالی افراد کمک میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید