یکی از علل توضیحدهنده این روندها، روند ماشینیشدن است: پیشرفتها در زمینه فناوریهای ماشینیشدن زمینه را برای جایگزین کردن سرمایه به جای نیروی کار در طیف وسیعی از مسوولیتها و فرآیندها فراهم کرده است. از جمله مثالها در این زمینه میتوان به این موارد اشاره کرد: روباتهایی که جای نیروی کار را در فرآیندهای تولیدی کارخانهها گرفتهاند، ماشینهایی که بهوسیله رایانهها کنترل میشوند و نیاز به کاربر کنترلکننده ندارند، و پیشرفت سیستمهای نرمافزاری که وظایف اداری نظیر رسیدگی به صورتحسابها، تدارکات، فروش و... را خودکار کردهاند. در این باره یکی از استادان اقتصاد دانشگاه بوستون آمریکا به نام پاسکوال رسترپو در مقالهای که به تازگی (نوامبر 2023) در انجمن ملی تحقیقات اقتصادی این کشور منتشر کرده، ادبیات علمی حوزه ماشینیشدن و پیامدهای آن برای اقتصاد (بهخصوص بازار نیروی کار) را مورد ارزیابی قرار داده است. مقاله او شامل دو بخش است.
در بخش اول الگویی نظری بسط داده میشود که « الگوی وظایف» ماشینیشدن نام دارد، الگویی که در آن برای تولید کالا و خدمات، تکمیل وظایف مختلف مدنظر قرار گرفته است. به عنوان مثال تولید یک خودرو را در نظر بگیرید. ابتدا باید طراحی شده، سپس قطعات آن مهیا شود، سرهم شود، متصل و یکپارچه شود و... . پیشتر این وظایف به گروههای مختلف نیروی کار با مهارتهای متفاوت سپرده میشد. در سالهای اخیر اما فناوریهای ماشینیشدن این امکان را برای کسبوکارها فراهم کرده تا این فرآیندها به جای نیروی کار به سیستمهای نرمافزاری، ماشینآلات اختصاصی و روباتهای صنعتی سپرده شود. این تحولات، نیروی کار را از مشاغل ماشینیشده بیرون میکند -اثر جایگزینی، در حالی که به کاهش هزینهها منجر میشود- اثر بهرهوری.
«الگوی وظیفه» پیامدهای منحصربهفردی را از ماشینیشدن برای نیروی کار، کسبوکارها، صنایع و ساختارهای مشاغل و دستمزدها نمایان میکند. برخی از مهمترین این پیامدها عبارتاند از: ماشینیشدن سهم نیروی کار استخدامشده از طریق کسبوکارها و صنایع را کاهش میدهد؛ با کاهش تقاضا برای نیروی کار در مشاغل ماشینیشده، ماشینیشدن ساختار مشاغل کسبوکارها، صنایع و کل اقتصاد را تغییر میدهد؛ تاثیر ماشینیشدن بر کاهش تقاضا برای نیروی کار از طریق اثر جانشینی /جایگزینی اتفاق میافتد؛ اگر افرادی که از مشاغل ماشینیشده بیکار شدهاند نتوانند در جای دیگر مشغول به کار شوند، میتوان گفت ماشینیشدن باعث کاهش اشتغال و دستمزدهای واقعی میشود. همچنین «الگوی وظیفه» نشان میدهد که پیامدهای ماشینیشدن منحصربهفرد هستند و با سایر اَشکال پیشرفتهای فناورانه که تهدیدی برای نیروی کار محسوب نمیشوند تفاوت دارد. نتایج این الگو، ماشینیشدن را به عنوان متهم ردیف اول کاهش سهم نیروی کار و تغییر ساختار مشاغل و دستمزد که در دهه 1980 اقتصاد آمریکا اتفاق افتاد معرفی میکند.
بخش دوم مقاله، تجربی است، جایی که با تجزیه و تحلیل ادبیات تجربی حوزه ماشینیشدن، شواهدی در حمایت از نتایج الگوی وظیفه که در بالا توضیح داده شد ارائه میشود. عمده ادبیات مذکور معطوف به پیشرفت و انتشار فناوریهای خاص ماشینیشدن (مانند روباتهای صنعتی در فرآیندهای تولید) است و آثار آنها را روی بازارهای نیروی کار، تقاضا برای مهارت، اشتغال، سهم عوامل و بهرهوری جستوجو میکند. عمده مطالعات این حوزه که دادههای سطح بنگاهها را مورد استفاده قرار دادهاند کاهش در سهم نیروی کار بنگاهها و تغییر در ترکیب مشاغل آنها را گزارش کردهاند. همچنین نتایج این مطالعات حکایت از آن دارد که فروش بنگاههایی که رو به این روند آوردهاند بیشتر میشود. در بخش الگوی نظری نیز نشان داده شد که افزایش اشتغال سطح بنگاهها قابل انتظار است، هر چند در تبیین آثار کلی ماشینیشدن تاثیر چندانی ندارد.
مطالعات تجربی ماشینیشدن
همانطور که اشاره شد مقاله از دو بخش تشکیل شده است: نظری و تجربی. یافتههای هر دو بخش در بالا به اختصار توضیح داده شد. در اینجا، بخش تجربی مقاله که مروری است بر ادبیات عملی تجربی حوزه ماشینیشدن با تفصیل بیشتر بررسی میشود.
ماشینیشدن و سهم نیروی کار
نقش ماشینیشدن در کاهش سهم نیروی کار از ارزش افزوده و افزایش حجم فروش سرانه هر کارگر در مطالعات گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. عمده این مطالعات به بررسی آثار روباتهای صنعتی که یک نمونه بارز از فناوری ماشینیشدن است پرداختهاند. برخی مطالعات اخیر نیز این بررسیها را به فناوریهای دیگر تعمیم دادهاند. عجم اوغلو و رسترپو (2020) در مقالهای ظهور روباتهای صنعتی در سراسر صنایع آمریکا طی دهههای 1990 و 2000 میلادی را مورد مطالعه قرار دادهاند. در این مطالعه آنها نشان میدهند بهکارگیری روباتهای صنعتی در آمریکا ناشی از پیشرفتهای فناوری خارج از مرزهای این کشور (در ژاپن، آلمان و سایر کشورهای اروپایی) بوده است. نتایج مقاله حاکی از آن است که در صنایعی که روباتهای صنعتی پیشرفته به کار گرفته شدند، ارزش افزوده تولید افزایش و اشتغال کاهش یافت؛ تحولی که بیانگر تولید سرانه بالاتر هر کارگر و کاهش سهم نیروی کار از تولید است. بر این اساس حرکت یک صنعت از سهم روبات صفر به 10 روبات به ازای هر هزار کارگر (نسبت رایج در صنایع فلزی) ارزش افزوده را 5 /12 درصد افزایش و اشتغال و سهم نیروی کار را به ترتیب 25 /6 درصد و پنج درصد کاهش میدهد.
گرائتز و میکائیل (2018) این اثرگذاری را برای طیف گستردهای از کشورهای اروپایی که سطح بالاتری از بهکارگیری روباتهای صنعتی نسبت به آمریکا دارند ارزیابی کردهاند. آنها نشان میدهند صنایعی که وظایف و فرآیندهای کاری آنها به گونهای است که بیشتر میتوانند ماشینی شوند، بیشتر به روباتها رو آوردهاند. این صنایع شاهد افزایش بیشتری در ارزش افزوده سرانه نیروی کار خود بین سالهای 1993 تا 2007 بودند. طبق برآوردها، حرکت از سطح بهکارگیری روبات صفر به بالاترین سطح (آنطور که در خودروسازی اتفاق افتاد)، ارزش افزوده سرانه هر کارگر را 66 تا 100 واحد لگاریتمی و میانگین دستمزدها را 10 واحد افزایش، و در مقابل سهم نیروی کار را 56 تا 90 واحد کاهش میدهد.
همانطور که اشاره شد مطالعات اخیر با پا فراتر گذاشتن از روباتها، فناوریهای دیگر ماشینیشدن را زیر ذرهبین گذاشتهاند. بوستان و همکارانش (2022) به معرفی ماشینآلات تحت کنترل رایانه صنایع آمریکا -که سابقه آنها به قبل از روباتها برمیگردد- پرداختهاند. ماشینآلات تحت کنترل رایانه، تجهیزاتی را که بهوسیله نیروی انسانی به کار گرفته میشود خودکار میکند. همانند روباتهای صنعتی رو آوردن به ماشینآلات تحت کنترل رایانه در دهههای 1970 و 1980 ناشی از پیشرفتهای فناورانه خارج از مرزهای آمریکا (عمدتاً ژاپن و آلمان) بود. طبق شواهد، سهم نیروی کار صنایعی که از این فناوریها استفاده کردند، کاهش یافت. در اینباره افزایش 10درصدی ورود این ماشینآلات به صنایع موجب کاهش 6 /1درصدی سهم نیروی کار و افزایش 20درصدی سرانه تولید هر کارگر بین سالهای 1960 تا 2010 شد. افزایش تولید سرانه هر کارگر هم با افزایش 24 درصد سطح تولیدات همراه بود.
ماشینیشدن و تغییر ساختار مشاغل
شواهد بر این دیدگاه صحه میگذارند که طی روند ماشینیشدن، مشاغل با وظایف عادی و تکرارشونده که اغلب با حقوق متوسط هستند با تغییر ساختار دادن، از زیر دست نیروی کار خارج شدند. این مشاغل طی نیمقرن اخیر به شدت در معرض ماشینیشدن قرار داشتهاند.
آتور و همکارانش (2003) جزو اولین کسانی بودند که این دیدگاه را ارزیابی کردند. با استفاده از آمار سالهای 1960 تا 2000 آمریکا آنها نشان میدهند که کاهش در مشاغل روتین اغلب در صنایعی متمرکز بوده که به سرعت رو به تجهیزات کامپیوتری آوردند. این تغییرات در دهه 1970 که قیمتهای کامپیوتر کاهشی شد شتاب یافت. از آن پس مطالعات گوناگونی کاهش در مشاغل معمولی کشورهای مختلف را بررسی کردهاند. وب (2020) با ایجاد شاخصی از مشاغلی که با تهدید روباتها، نرمافزارها و هوش مصنوعی مواجه هستند نشان میدهد در معرض روباتها بودن به ویژه برای مشاغل یقهآبیها که اغلب درآمد کم یا درآمد متوسط دارند، و در معرض نرمافزار بودن بهخصوص برای مشاغل با درآمد متوسط یقهسفیدها بیشتر است. او برآورد میکند با حرکت از مشاغلی که بهطور متوسط در معرض روباتها هستند به مشاغلی که حضور روباتها در آنها بالاست، اشتغال نیروی کار و دستمزدها بین سالهای 1980 تا 2010 به ترتیب 20 و 15 درصد کاهش یافت.
ماشینیشدن و گروههای مختلف نیروی کار
«الگوی وظیفه» که در بخش نظری مقاله مورد مطالعه قرار گرفت، پیشبینی میکند گروههای نیروی کاری که به خاطر ماشینیشدن مشاغل خود را از دست میدهند بعد از آن به نسبت با کاهش دستمزدها و اشتغال مواجه میشوند، بهخصوص اگر نتوانند در جای دیگر مشغول به کار شوند. در اینباره بخشی از ادبیات تجربی مقاله به این موضوع پرداخته است، شامل مقاله کورتس (2016)، کوگان و همکاران (2021)، بِسن و همکاران (2023) و... . این مطالعات عواقب اثرات جانشینی ماشینیشدن را روی کارگرانی که بهطور مستقیم به خاطر آن شغل خود را از دست دادند و همچنین اتفاقاتی که بعد از آن برای آنها افتاد ارزیابی کردند.
کورتس (2016) در مقاله خود این موضوع را جستوجو میکند که کارگرانی که مشاغل روتین (معمولی و تکرارشونده) دارند، پس از ماشینیشدن چه اتفاقی برایشان میافتد. او به این نتیجه رسید که گرچه برخی از آنها در مشاغل جدید مشغول به کار میشوند اما عمدتاً درآمد آنها کاهش قابل توجه مییابد. بهطور میانگین کارگرانی که در سال 1980 مشاغل معمولی (و بعدها ماشینیشده) داشتند نسبت به آنهایی که مشاغلشان تحت تاثیر ماشینیشدن قرار نگرفت، طی 20 سال درآمدشان 17 درصد کاهش یافت.
کوگان و همکارانش (2021) از آمارهای اداره امنیت اجتماعی آمریکا برای رصد کارگرانی که مشاغل آنها مورد هجوم فناوریها قرار گرفت استفاده کردهاند. مطالعه آنها نشان میدهد پس از اینکه یک انحراف معیار بهبود در فناوریهای جایگزین نیروی انسانی حاصل شد، کارگرانی که مشاغل در معرض خطر داشتند، طی 10 سال 3 /2 درصد از درآمد خود را از دست دادند. فیگنبوآن و گراس (2020) در مطالعهای تاریخی، پیامدهای ماشینیشدن بخش مخابرات ایالاتمتحده را روی نیروی کار برای سالهای 1920 تا 1940 ارزیابی کردهاند. به ویژه تمرکز آنها روی زنانی بود که در این بخش مشغول به کار بودند و سرگذشت کاری آنها در یک بازه 10ساله رصد شده بودند. آنها مشاهده کردند پس از اینکه در شهرها بخش مخابرات ماشینی میشد، شمار زنانی که به عنوان کاربر مشغول به کار بودند 50 تا 80 درصد کاهش مییافت. با وجود آنکه برخی از این زنان توانستند در صنایع دیگر مشغول به کار شوند، اما در نهایت بهطور معمول پرداختی کمتری دریافت میکردند. در مجموع این مطالعات نشان میدهند نیروی کاری که در مشاغل معمولی مشغول است و به خاطر ماشینیشدن شغل خود را از دست میدهد نسبت به سایرین به خاطر فرصتهای شغلی کمتر شرایط نامساعدتری در بازار نیروی کار تجربه میکند. البته توانایی کارگران در یافتن شغلی دیگر تا حدی این اثرات منفی را تخفیف میدهد، واقعیتی که البته بیشتر در رابطه نیروی کار جوانتر صادق است.
ماشینیشدن و پیامدهای بنگاهی
ادبیات رو به رشدی پیرامون اثرگذاری ماشینیشدن روی کسبوکارها در حال شکلگیری است. عمده مطالعات این حوزه نتیجه میگیرند بنگاههایی که به فناوریهای ماشینیشدن رو میآورند، فروش و اشتغال آنها عمدتاً افزایش مییابد، هر چند سهم نیروی کار آنها دچار کاهش و ترکیب شغلی آنها دستخوش تغییر میشود.
عجم اوغلو و همکارانش (2020) با استفاده از آمار بنگاههای تولیدی فرانسه برای سالهای 2001 تا 2014 نشان دادند کاربران روباتها باعث افزایش 20درصدی ارزش افزوده و 10 درصد اشتغال شدند در حالی که تغییری در میانگین دستمزدها رخ نداد. البته این تحول به کاهش 10درصدی سهم نیروی کار منجر شد. مطالعات دیگر نیز به نتایجی مشابه دست یافته است. کوچ و همکارانش (2021) با بهرهگیری از آمار بنگاههای تولیدی اسپانیا به این نتیجه رسیدند استفاده از روباتها موجب افزایش 25درصدی فروش و 10درصدی اشتغال و در مقابل کاهش 5 /6درصدی سهم نیروی کار از ارزش افزوده شد. هوملام (2020) نیز با استفاده از آمار کسبوکارهای تولیدی آلمان نتیجه گرفت رو آوردن به روباتها با افزایش 20درصدی فروش و 10درصدی اشتغال و کاهش 10درصدی سهم نیروی کار در ارتباط است. این مطالعات همچنین برخی تحولات را در رابطه با تغییر ترکیب مشاغل شناسایی کردهاند، تغییر از مشاغل معمولی و تکراری (عمدتاً در بخشهای تولیدی) به تقاضا برای نیروی کار با مهارتهای بالا.
زمینه برای مطالعات آینده
یکی از مهمترین حوزههای پژوهشی برای مطالعات آینده، نحوه پیشرفت هوش مصنوعی و اثرگذاری آن روی اقتصاد و بهخصوص نیروی کار و بازار نیروی کار است. در اینباره پرسشی اساسی که تاکنون به آن پاسخ داده نشده، این است که آیا میتوان سیستمهای محدود هوش مصنوعی را به عنوان فناوریهای ماشینیشدن که در مسوولیتهای بهخصوص بهطور کامل جایگزین نیروی انسانی میشوند الگوسازی کرد. بحث جایگزین این است که سیستمهای محدود هوش مصنوعی نه ابزاری برای ماشینیشدن وظایف، بلکه کمکی هستند برای تقویت تواناییهای نیروی انسانی که از آنها استفاده میکنند، اتفاقی که میتواند عرضه مهارتها را در اقتصاد افزایش دهد.
دیدگاه تان را بنویسید