یوفوها و انسانهای تکهتکهشده
لزلی کین، روزنامهنگار پژوهشی، در سال 2001، یک سند نظامی فرانسوی در مورد وجود یوفو (UFO)ها و تاثیر آنها بر امنیت ملی فرانسه دریافت کرد. در اواسط دهه 70، فرانسویها یک آژانس دولتی کوچک در داخل ناسا تاسیس کرده بودند که بهطور خاص وظیفه بررسی حوادث فضایی را بر عهده داشت و این گزارش، مطالعهای بود که در آن دانشمندان، کارشناسان فضایی و ژنرالهای نیروی هوایی فرانسه تایید میکردند تنها توضیح منطقی برای اشیای پرنده ناشناس، حضور فرازمینیهاست. کین پس از دریافت آن گزارش، به صورت تخصصی شروع به جمعآوری حقایق مستند درباره یوفوها کرد و با ثبت گفتههای مقامات ناسا، ژنرالهای نیروی هوایی و فرماندار سابق ایالاتمتحده، رئیس سابق بخش تحقیقات و حوادث اداره هوانوردی فدرال و مقامات دولتی سراسر جهان، در کتاب «بشقابپرندهها: ژنرالها، خلبانان و مقامات دولتی به اعترافات خود ادامه میدهند»، اثبات کرد، گفتههای کانینگهام، یک روایت مسری نبوده است. کین، بر مبنای اعترافها و آنچه خودش تا به امروز کشف کرده است، میگوید: در حالی اتفاق وحشتناک سال 1956 نیومکزیکو به راحتی به عنوان یک داستان نادیده گرفته شد که وقایع مشابه دیگری در «گزارشهای انتقام» پروژه کتاب آبی ثبت شدهاند. مثلاً، در سال 1988، جسدی در مخزن گواراپیرانگا، یکی از بزرگترین مخازن آب در برزیل پیدا شد که 48 تا 72 ساعت از زمان مرگ او میگذشت، اما هیچ اثری از آغاز تجزیه و هضم جسد نبود. کمااینکه، چشمها، گوشها، زبان و اندام تناسلی و دستگاه گوارشی او برداشته شده بودند و هیچکسی نمیتوانست مقتول را شناسایی کند؛ یا در سال 2009، «دنور پست» گزارش داد چهار گوساله به روشهای مشابه انسانی، مثله شدهاند و فاقد گوشتِ فک، چشم، گوش، زبان، غدد لنفاوی و اندام تناسلیاند. گزارشی که مشابه آن در سال 2019 از رادیو عمومی«انپیآر» پخش شد، مردم از پیدا شدن لاشه پنج گاو نر جوان که بهطور مرموزی مرده بودند، خون بدن آنها تخلیه و اعضای بدنشان کاملاً از یکدیگر جدا شده بود، باخبر شدند و پیرو آن بلافاصله دن جنکینز، معاون کلانتر شهرستان هارنی در پخشی زنده به «انپیآر» گفت، «مردم هارنی کشتیهای بیگانهای را دیدهاند که گاوها را از روی زمین به سمت بالا میکشانند. آنها را به صورت وحشیانهای به سمت یکدیگر پرتاب میکنند. هر کاری میخواهند با آنها انجام میدهند و بعد یکباره گاوها را از آسمان رها میکنند». ادعایی که با تکرار گزارشهای متعدد دیگری مبنی بر مثلهشدن آدمها، گاوها و حتی آهوها در ایالتهای غربی و میانه غربی، افبیآی وارد عمل شد، اما به خاطر اسنادی که از طبقهبندی خارج شده و جزو اسناد محرمانه بودند اجازه پیگیری نیافت و دولت ایالاتمتحده نخواست چیزی در این زمینه منتشر شود. همانگونه که نتوانست اثبات کند این اجساد یا بیش از 140 شیء پرنده ناشناسی که گزارش بسیاری از آنها بهوسیله هوانوردان نیروی دریایی ثبت شده بود، قتلهای سریالی هوشمند یا رویدادهای جوی هستند یا اینکه منشأ فرازمینی دارند. ناتوانی که به ظاهر در گزارش تحقیقاتی پنتاگون، دو سال بعد از ثبت ویدئوها و تصاویر کاملاً واضح از شیء کوچک قرصیشکلِ سفیدرنگ در حال پرواز یا شناور بر روی آب از طریق ناوشکن «یواساس راسل» و مشاهده مجدد آن در ناو جنگی«یواساس اوماها»، وجود داشت و عملاً دولت آمریکا با گزارش رسمی سال 2021، نخواست مردم را با وجود مشاهده فرازمینیهای سرگردان در اقیانوس که تصویرشان بین مردم دستبهدست شده بود، راضی کند و به آنها فقط چند دلیل جوی و زمینی داد.
هواپیمایی پر از آدمفضاییها
در گزارش سال 2021 پنتاگون، در ظاهر هیچ مدرکی وجود نداشت که نشان دهد این اشیا یا همان پدیدههای هوایی ناشناس (UAP)، ساخته دست موجودات بیگانه بودهاند؛ اما تقریباً در تمامی 144 موردی که کارشناسان و محققان بررسی کردند، فقدان دادهها تلاشهای دولت آمریکا را برای بیان واقعیت به شکست رساند و نتایج عمدتاً غیرقطعی، که مورد نیاز کنگره بود، علاقه دیرینه آمریکاییها به مشاهدههای غیرقابل توضیح را افزایش داد. در این گزارش آمده بود: «به نظر میرسد برخیUAPها در گردبادها ثابت میمانند، برخلاف جریان باد حرکت میکنند، قابلیت مانورهای ناگهانی پیچیده را دارند و با سرعتی قابل توجه اما کاملاً بیصدا حرکت میکنند؛ گویی هیچ وسیله متحرکی در آسمان یا زمین نیست. هرچند در تعداد کمی از موارد، سیستمهای هواپیمایی نظامی امکان دریافت یا پردازش فرکانس رادیویی آنها را دارند و ناظران، این حرکات غیرعادی و «ویژگیهای خاص پروازی» آنها را در 18 حادثه جداگانه گزارش کردهاند و کارگروه تجزیه و تحلیل حوادثUAPها بر روی تعداد کمی از موارد تمرکز کرده است.» مواردی که به گفته شین هریس، نویسنده ارشد امنیت ملی در واشنگتنپست و متخصص پوشش آژانسهای اطلاعاتی آمریکا، در یک گزارش طبقهبندینشده 9صفحهای صرفاً گمانهزنیهای عمومی را در مورد اطلاعاتی که دولت ترجیح داده فاش نکند، برانگیخت، در حالی که واقعیت ترسناک بود و حتی بیل نلسون، مدیر ناسا که زمانی در سنا خدمت میکرد پس از دیدن گزارش محرمانه یوفوها و گفتوگو با خلبانان درگیری که حوادث را مستندسازی کرده بودند، در مصاحبهای گفت: «مو به تنم سیخ شد. بیچاره خلبانان و مردمی که میدانند چه دیدهاند. مگر میشود وارد بیشهای شد، بوی تند و تهوعآوری را حس کرد. یک جسم غیرانسانی سیاهِ کدر بدون عضو و انحنا، با قد 5 /3 و عرض 9 متر را با یک گنبد محدب فسفری درخشان دید. یکدفعه با گرمای 300 درجه فارنهایت روبهرو و در مه قرمزرنگی محاصره شد. بینایی خود را از دست داد، ناخواسته وارد دریچهای قرمزرنگ شد، از هوش رفت و بعد از چهار دقیقه خود را روی خاکی دید که ساختارش ثابت است اما ریشه گیاهانش با حرارت 315 درجه سانتیگراد سیاه و نابود شدهاند. پوست بدنت هم سوخته است. موهایت را به ساعد دستت وصل کردهاند. صدها سوراخ زیر پوستت نمایان شده است، چشمهایت آتش گرفتهاند اما آرامآرام خاموش میشوند، بیناییات بازمیگردد و ناخواسته به سمت بزرگراه و سه پیشاهنگی قدم برمیداری که از لابهلای درختان شاهد تمامی ماجرا بودهاند! باور کنید من باور نمیکنم و در حالی که ناسا هیچوقت نگفته است موجودات فضایی وجود دارند، اما مطمئنم پای چیزی به غیر از موجودات زمینی در میان است که اگر واقعیت نداشت، وزارت دفاع آمریکا بودجهای کلان را برای یک مطالعه 9ماهه به ناسا نمیداد.» یا به ادعای میسی رایان، روزنامهنگار تخصصی پنتاگون، مسائل نظامی و امنیت ملی واشنگتن، پروژههای Sign، Condon و کتاب آبی را اجرایی نمیکرد. اجازه شکلگیری مرکز مطالعات CUFOS را نمیداد. برنامه اسرارآمیز یوفو پنتاگون از بودجه سالانه 600 میلیارددلاری وزارت دفاع، 22 میلیون دلار اعتبار برای شناسایی تهدیدات هوا-فضای پیشرفته نمیگرفت. جیمز ای. اوبرگ، مهندس سابق شاتل فضایی ناسا و نویسنده 10 کتاب در مورد پروازهای فضایی که اغلب مشاهده بشقابپرندهها را بیاعتبار میکند، از تحقیقات درباره یوفوها استقبال نمیکرد. گفتوگوهای چندساعته درباره یوفوها در کاپیتول هیل تکرار نمیشدند و دوباره و دوباره، بحث سقوط رازول، منطقه 51 محل برنامه جنگ سرد Oxcart، پایگاه نیروی هوایی رایت-پترسون به عنوان زمین صفرِ تحقیقات دولتی در مورد بشقابپرندهها، افسانه «آشیانه 18»، رویارویی DesVergers با یوفوها، سلاخیهای مزرعه اسکین واکر، محاصره مردان سبز کوچک و واقعه 1955 کلی در کنتاکی، پرواز هواپیمای اجساد بیگانگان کوچک از رازول به رایتفیلد و مخفی کردن دو بشقابپرنده، زندانی کردن یک موجود فرازمینی و کالبدشکافی و نابودی 12 جسد از موجودات بیگانه در ساختمان 18 رایت-پترسون، تکرار نمیشدند و مقامات رسمی درباره آنها حرف نمیزدند.
توهم دورگهسازی
اما آیا ادعای میسی رایان، واقعیت دارد و آمریکا در پایگاههای نظامیاش از سال 1947 به بعد در حال شناسایی، بررسی و مهندسی معکوس موجودات فرازمینی و تجهیزات آنها بوده است؟ مارکو روبیو، سناتور حزب جمهوریخواه و نایبرئیس کمیته اطلاعات سنا معتقد است، «گزارشهای تکاندهندهای در مورد برنامههای سری شناسایی و مخفی کردن یوفوها وجود دارد. مقامات زیادی هم که جایگاههای مهمی را در پنتاگون اشغال کردهاند، از دانش دست اولی برای برنامههای فوقسری موجودات فرازمینی برخوردارند؛ و این در حالی است که آمریکا، سالهاست، نگرانی مردان و زنانش از مشاهده یا برخورد با هواپیماهای ناشناسی را که تواناییهای برتری دارند نادیده گرفته و حتی مسخره کرده است و به همین خاطر وزارت دفاع و جامعه اطلاعاتی باید واقعیت را افشا و از افشاگران محافظت کنند». که این عملاً به معنای تایید یوفوها از سوی یک مقام دولتی مورد استناد در زمین است که در سال 2021 نیز در گزارش پنتاگون به آن اشاره کرده بود. اما گرگ ایقیگیان، دانشیار تاریخ مدرن دانشگاه پن استیت، که متمرکز بر مطالعه تاریخ پدیدههای ماوراءالطبیعه و در حال نگارش کتابی درباره تاریخچه مشاهده بشقابپرندهها و تماس با بیگانگان در سراسر جهان است، چنین ادعایی را قبول ندارد. او در دوره «HIST 203N» که با عنوان «تاریخچه هیولاها، بیگانگان و ماوراء طبیعی» در بهار 2023 برگزار شد -مجموعه سخنرانیهای 5 /1ساعته او در پن استیت قابل دسترسی است- توضیح علاقه گسترده به بشقابپرندهها را چالشبرانگیزتر از ردیابی آنها دانست و متداولترین توضیح برایش را تمرکز بر جنگ سرد عنوان کرد. به استدلال او، حتی اگر بپذیریم مطالعات انجامشده در اوایل دهه 2000 اثبات کرده کسانی که وجود یوفوها را گزارش میکنند عموماً مردان سفیدپوست کمدرآمد با تحصیلات متوسط تا عالی هستند و طبق نظرسنجی دهه 1980، قشر باسواد و حتی محققان باور دارند بشقابپرندهها از فضا آمدهاند، اما باز هم نگرانی در مورد مهاجمان بیگانه احتمالی ارتباط مستقیمی با ترس از نابودی هستهای جهان، سطح دانش عمومی از فضا و شاید باورهای مذهبی-عرفانی دارد و ادعای ربوده شدن بهوسیله آدم فضاییها به عنوان بخشی از یک آزمایش شوم دورگهسازی انسان میتواند گواه خوبی برای آن باشد. کمااینکه شواهد نشان میدهد در سالهای اخیر، علاقه به بشقابپرندهها، گویهای معلق در هوا و برخورد با بیگانگان رو به کاهش بوده است. برای نمونه، وزارت دفاع بریتانیا، مرکز مطالعات بشقابپرنده خود را در سال 2009 تعطیل کرد. نشریات ادواری بشقابپرنده در سراسر جهان که زمانی به سه هزار مورد میرسید تا سال 2010 به کمتر از 50 نشریه کاهش یافت. بسیاری از یوفولوژیستهای کهنهکار نیز اعلام کردند که تعداد عضویت در گروههای یوفوشناسی از اواسط دهه 1990 بهطور جدی کاهش یافته است و بزرگترین سازمان بینالمللی بشقابپرندهها (MUFON) کاهش بیش از 50درصدی مشاهده در سراسر جهان از سال 2014 را گزارش کرد که نشان میدهد، میزان آگاهی، نوع برخورد و پوشش رسانهها و کم شدن تنشهای جنگ سرد، در کنار رشد فناوری، نقشی موثر در باور به اشیای پرنده داشته است و مشاهدات، با دلایل علمی بهطور باورپذیری قابل توضیح شده است تا جایی که بهزعم جوئل آخنباخ، نویسنده و پژوهشگر علمی، میز ملی واشنگتنپست، نظرات کیت میچل، متخصص واکاوی سوابق بشقابپرندهها و محقق سندرم واقعیت / روایتهای همهگیر و پاندمیک، میتواند سرسختترین کارآگاهان یوفوها را در اثبات یا رد موجودیت فرازمینیها قانع کند.
بازی نظامی
کیت میچل، در مجموعه تحلیلهای «جاماندگان فصل جنگ سرد»، با توجه به برخوردهای نزدیک و پاسخهای رسمی پارلمانی در آرشیو ملی پروندههای یوفو و مکاتبات وزارت دفاع آمریکا، توضیح میدهد که چگونه وزارتهای دفاع کشورهای مختلف نگرش مردم را از تنشهای زمینی به سمت زندگی فرازمینی و مردان سبز کوچک تغییر دادهاند تا با یک حواسپرتی حسابشده دیپلماتیک-نظامی، بدون وجود موجی از توجهها یا انتقادها، سیستمهای دفاعی، موشکی، راداری و پهپادی خود را توسعه دهند و پارانویای عمومی نسبت به زندگی فرازمینی را که از سال 1938 آشکار شد و با روایت رادیویی رمان اورسن ولز از جنگ جهانها و حمله بیگانگان حتی به فرار دستهجمعی مردم از خانههایشان منجر شد به نفع خود تمام کنند. میچل معتقد است، حقه وجود فرازمینیها، رفتار خصمانه یوفوها و تنشهای فزاینده میان شرق و غرب، به آمریکا، انگلیس، روسیه و استرالیا کمک کرد تا حریمهای هوایی و سطح امنیتی فرودگاهها و پایگاههای نظامی و تسلیحاتی خود را محک بزنند؛ پروژههای تولید و توسعه جتهای نظامی و غیرنظامی، موشکهای بالستیک (د هاویلند پروپلرز بلو استریک)، فناوری موشکی پرتاب ماهوارهها (اسپوتنیک روسی 1، اکسپلورر و اسکای نت)، ایستگاههای فضایی (ایستگاه فضایی میر؛ ایستگاه مدارگرد شوروی و روسیه)، پوششهای راداری (بالاتر از40 هزار فوت و رادار نوع 80 معروف به مسیر سبز)، بمبافکنها (فرماندهی بمبافکن V) و هواپیمای جنگنده مافوق صوت (لاکهید اسآر-۷۱ بلکبرد آمریکایی و یاک 27 روسی) را آزمایش کرده و به نتیجه برسانند؛ و از هواپیماها و وسایل نقلیه هوایی بدون سرنشین (UAV) که به باور عموم تکنولوژی چند سال اخیر است برای اهداف نظامی و جنگی خود برای مثال در عملیات طوفان صحرا در سال 1991، بهره ببرند یا با کاسموس 2238، ماهواره شناسایی دریایی روسیه که از کیهاندروم بایکونور با موشک Tsyklon 2 در سال 1993 به فضا پرتاب شد، باعث شوند مردم حتی مشاهدات غیرقابل توضیحشان را متفاوت ببینند و توصیف آنها از اشیای نورانی، مثلثی یا هلالی با پرشهای نعلبکیشکل، با هم به خاطر نور روز و شب فرق کند؛ و حتی برخورد دنبالهدار شومیکر-لِوی ۹ با سیاره مشتری، درخشش عجیب سیاره زهره در طول ماههای مارس تا آگوست در دهه 1990، بر ساخت و استفاده از جنگنده هوایی رادارگریز تکسرنشین اف-۱۱۷ معروف به شاهین شب و بمبافکن رادارگریز چندمنظوره بی-۲ اسپیریت، سرپوش بگذارد و این سوالات را به وجود بیاورد که آیا تمامی انکارها یا معطوف کردن ذهن عموم به حیات فرازمینی صرفاً به دلیل پیشرفت فناوری نظامی جدید بوده است؟ یا این حقهها بخشی از یک بازی بزرگتر بعد از بازی جنگ سرد هستند؟ و خرس روسی و اژدهای چینی همچنان توانایی نظامی و تسلیحاتی انگلستان و آمریکا را محک میزنند و شکلگیری ناتو صرفاً برای نظارت و ایمنکردن حریم هوایی آنها بوده است؟ پرسشهایی که پاسخ به آنها قطعاً افشاگریهای بزرگی را به همراه خواهد داشت؛ یا اینکه به اعتبار ادعای مارتین ریس، پانزدهمین اخترشناس سلطنتی که در سالهای 2005 تا 2010 رئیس انجمن سلطنتی بود و 10 کتاب علمی محبوب از او درباره آینده منتشر شده است، بیشتر بیگانگان ممکن است زامبیهای حاصل از هوش مصنوعی یا آمده از تمدنهای پیشرفته دیگر باشند و مردم از سال 1947 تاکنون هر چه دیدهاند واقعیت و موجودات غیرارگانیک بودهاند!
مغزهای یوفویی
مارتین ریس که از حیث توافق و اجماع دیدگاهی با ماریو لیویو، فوق تخصص تلسکوپ فضایی هابل و عضو انجمن پیشرفت علم آمریکا، همتراز است، باور دارد هوش انسانی، مرحله قبل یا جامانده از تسلط ماشینهاست و این پاسخ میدهد که بیگانگان در کجا پنهان شدهاند. او با استناد به «پارادوکس فرمی»، نشان میدهد که فقدان و عدم دریافت سیگنال از بیگانگان نتیجه یک فیلتر بزرگ و گلوگاهی است که تکاملی غیرقابل نفوذ را برای بیشتر حیاتها فراهم آورده است. فیلتری که در گذشته یا آینده ماست. بدین معنا که اگر این فیلتر در گذشته و پشت سر ما باشد، ممکن است در زمان پدیدار شدن زندگی خودبهخودی یا تبدیل موجودات تکسلولی به موجودات چندسلولی شکل گرفته و این امکان را قوت ببخشد که ما در کهکشان راه شیری تنها هستیم. اما از سوی دیگر، اگر فیلتر، پیشرو و در آینده ما باشد، ممکن است بیشتر تمدنهای پیشرفته را در نهایت به یک دیوار برساند و همه چیز را از بین ببرد که یعنی سرنوشت بشریت هم مختوم به نابودی است. حال با وجود این دو تئوری، اگر فرض را بر این بگذاریم که واقعاً سیارات زیادی وجود دارند که حیات در آنها آغاز شده و از یک مسیر تکاملی و تا حدودی مشابه زمین پیروی میکنند و ماشینها همان زامبیهای مدنظر فیلسوفان هستند یعنی به آب یا جو نیازی ندارند و جاذبه صفر را ترجیح میدهند، بنابراین این امکان به وجود میآید که در اعماق فضا و نه در سطح سیاره، «مغزهای» غیرزیستی شکل بگیرند که انسانها حتی شدت قدرت آنها را نمیتوانند تصور کنند و این همه نقطه خطر و ابهام میشود. نقطه خطر از این حیث که چون هوش ارگانیک در سطح انسان میتواند فقط یک مرحله کوتاه و قبل یا بعد از کنترلگری هوش مصنوعی و ماشینها باشد پس چنانچه در قالب موجودات غیرارگانیک فاقد گوشت و خونِ دارای هوش تکاملی و قبل از انسانها در سیارههای دیگر یا در اعماق فضا به وجود آمده باشند، اینک میتوانند توسعهطلب و تهاجمیتر، به زمین بیایند، آگاهی بیشتری ذخیره کنند و به عنوان فرزندان الکترونیکی تمدنهای گوشتی و خونی با تغذیه از انسانها، برای یک میلیارد سال دوام بیاورند و شاید زندگیهای آرام و متفکرانهای هم داشته باشند. موضوع ترسناکی که وجود یوفوها یا پرواز و حرکت سفینههای تیکتاکی یا گویهای چرخان را از زمان حادثه رازول تا ثبت آخرین تصاویر از اشیای سفید معلق در هوا در سال 2019 ثابت میکند و در تکامل مشاهدات موجودات غیرزمینی فقط بر سه تفاوت محرز تاکید دارد؛ اینکه یوفوها، موجودات ارگانیک یا بیولوژیک نیستند. آنها در سطح سیارهای که پیشسازهای بیولوژیک آنها در آن زندگی میکردند، بقا ندارند و ما نمیتوانیم انگیزه یا نیت آنها را درک کنیم چون رمزگشایی سیگنالهای دریافتی از آنها فعلاً فراتر از درک ماست و به همین خاطر، نوع برخورد ما میتواند از موجودات غیرارگانیک، هیولاهایی متخاصم یا دوستانی همراه با پیشرفت انسانی بسازد و ما را وارد جنگهایی جهانی یا یک زندگی راکد تا هنگام اتمام حیات در زمین کند. اتفاقی که دیرک شولتسه ماکوچ، استاد مرکز نجوم و اخترفیزیک دانشگاه فنی برلین و استاد دانشکده زمین و علوم محیطی دانشگاه ایالتی واشنگتن، آن را «ناممکن» اما در عین حال امکانپذیر میداند.
جمهوری عِلم
دیرک شولتسه ماکوچ، در کتابهای «ما تنها نیستیم: ما قبلاً حیات فرازمینی را پیدا کردهایم» و «زیستشناسی کیهانی: چگونه زندگی در جهانهای دیگر تکامل مییابد»، اکتشاف فضا یا مواجهه با موجودات فرازمینی را بدون هوش مصنوعی دشوار میداند و معتقد است حتی اگر فرازمینیها بخواهند به ما سر بزنند، عبور از فضای بینستارهای زمان زیادی از آنها خواهد گرفت و در عین حال اگر در زمره موجودات غیرارگانیک پیشرفته باشند ما با ذهن و بدن انسانی فعلی نمیتوانیم به خوبی با آنها ارتباط برقرار کرده و پیامهایشان را رمزگشایی کنیم. او که به پیشگوییهای الیزر یودکوفسکی، پژوهشگر برجسته هوش مصنوعی باور دارد، استدلال میکند که یک هوش مصنوعی به اندازه کافی هوشمند برای مدت طولانی در رایانه محصور نخواهد شد و همانگونه که امکان ارسال رشتههای DNA به آزمایشگاهها برای تولید پروتئین وجود دارد هوش مصنوعی این امکان را مییابد که اشکال حیات مصنوعی را بسازد، مستقیماً به سمت تولید مولکولی پسابیولوژیک حرکت کند، به جهان زمینی یا دیگر جهانها راه یابد و آنها را یا نابود کند یا دوباره بسازد. بنابراین تنها راهحل محتمل برای مشاهده و مواجهه با یوفوها، هوش مصنوعی است که میتواند در برابر بیگانگان و گذر زمان بدون تجزیه بیولوژیک مقاومت کند و بین اجسام کاملاً طبیعی و تمام مصنوعی، تعادل برقرار کند. در واقع، چون ما به صورت سایبورگهای طبیعی متولد شدهایم که هر روز از لحاظ فناوری پیشرفتهتر میشویم، اما بدن ارگانیکمان همچنان شکننده و محدود میماند و با آنکه طول عمر طبیعیمان را میتوانیم تا چند درصد و برای چند دهه افزایش دهیم، ولی در نهایت بخشهای حیاتیمان از بین میروند. اگر مغز ما روی رایانهها آپلود شود، همانگونه که دکتر اندرس سندبرگ و نیک بوستروم از موسسه آینده بشریت باور دارند و حتی برای آن یک نقشه راه ارائه کردهاند، آنگاه امکان دارد بتوانیم با فرازمینیها ارتباط برقرار کنیم؛ البته با در نظر گرفتن این احتمال که، تعداد کمی از تمدنهای بیگانه که در منحنی تکاملی از ما دورتر هستند، اگر تصمیم بگیرند به آن پایان دهند و مرگ خود را بپذیرند ما باید آماده شناخت فرازمینیهای غیرارگانیک متفاوت از هم و سیارات دارای هوش مصنوعی پیشرفتهتری باشیم و در زمین با یوفوهایی روبهرو شویم که شباهتی به مردان سبز کوچک داستانها یا حتی مشاهدات ثبتشده طی هفت دهه گذشته ندارند و این یک تغییر اساسی در رویکرد ما برای جستوجو یا مواجهه با حیات فرازمینی هوشمند است. تغییر راهبردی که ست شوستاک ستارهشناس و منجم ارشد موسسه SETI حامی آن است و حتی احتمال میدهد در صورت عدم تطابق با هوش مصنوعی و شبیهسازیهای دیجیتال، بیگانگان با هجوم به زمین ما را مجبور کنند به دنبال «عطاردهای دیگر» باشیم، نه «زمینهای دیگر». به همین خاطر، همچنان مهم نیست که چه تعداد داستان در صفحه اول روزنامهها در مورد مشاهده بشقابپرندهها وجود دارد، یا اینکه پنتاگون اذعان کرده است یک دفتر مطالعاتی محرمانه درباره یوفو دارد یا اینکه برخی از مقامات دولتی فکر میکنند همه فرازمینیها ممکن است فقط از یک نوع باشند یا حتی به تازگی پا بر زمین گذاشتهاند و اکنون اینجا هستند؛ چرا که حیات غیرزمینی، فقط یک داستان نیست و روایت کلاسیک بشقابپرندهها، زیگوراتی از ناشناختهها و در مورد فضاپیماهای گریزانی است که بهوسیله موجودات ناشناخته، با زیستشناسی مجهول و مجهز به فناوریهای عجیب هدایت میشوند. انگیزههای مشخصی ندارند. ما نمیدانیم از کجا میآیند؟ اکنون کجا هستند؟ چه کاری انجام میدهند؟ هدفشان چیست؟ و اینکه آیا فناوری پنهانسازی خاصی دارند و خودشان به خلبانان نظامی اجازه میدهند تا گاهی اوقات آنها را ببینند و حتی حضورشان را در فیلمهای با کیفیت پایین ضبط کنند یا ما از آنها جلو زدهایم و به قول ریچارد رودز در کتاب تاریخی «ساخت بمب اتمی»، در «جمهوری علم» به توانایی مطالعه «پدیدههای غیرطبیعی قابل مشاهده» رسیدهایم و فقط باید نسبت به تئوریهای توطئه سکوت، ابهام، ارعاب و افشاگری از سوی رسانهها، آژانسهای امنیتی و دفاعی، واقعگراها، یوفولوژیستها یا حتی بیگانگانی که مخفیانه همه چیز را اداره میکنند، محتاط باشیم.
سکوتِ اجباری ناسا
بیشک، توضیح بیگانگان و بشقابپرندهها حتی در «جمهوری علم» مستلزم زیرساختی عظیم از فرضیات است. برای مثال، طبق مهمترین فرضیه، بیگانگان، با آنکه «بارنارد» نزدیکترین ستاره در صورت فلکی مارافسای، 2 /5 سال نوری با ما فاصله دارد با هر انگیزهای، راهی برای رسیدن به زمین پیدا کردهاند؛ راهی که به Warp Drive نیاز دارد و ما آن را نداریم و این یعنی، طبق شواهد ثبتشده طی هفت دهه گذشته، بیگانگانی که به زمین آمدهاند میلیاردها سال از ما بزرگتر هستند و مدتهاست موضوع Warp Drive را حل کردهاند. اما آیا مگر ادعاهای فوقالعاده نیازمند شواهد خارقالعاده نیستند؟ آیا ما این شواهد قابل دفاع را داریم؟ به نظر میرسد طبق شهادت اخیر دیوید گروش، افسر شناسایی ملی سابق نماینده نیروی ویژه UAP در وزارت دفاع ایالاتمتحده و دو افسر دیگر نیروی هوایی آمریکا، در جلسه استماع کمیته نظارت مجلس نمایندگان، ما در زمین سالهاست شواهد لازم را جمع کردهایم و بقایای بیولوژیک با منشأ غیرانسانی جامانده از سفینههای فضایی، تجهیزات فضایی کشفشده و ساخت و اجرای برنامه بازیابی تصادف و مهندسی معکوس، ولو در حد یک اعتراف اثبات میکند اگر بیگانگان در علم از ما جلوتر نباشند حداقل ما از آنها عقبتر نیستیم و این قطعاً به ظاهر پرهیجان اما در بطن واقعیت پر از چالش و خطر است و حتی نسبت دادن اصطلاح «بیگانگان متمایل به آرامش» یا «بیگانگان غیرمتخاصم» به آن چیزی که دیوید گروش و دو افسر دیگر مدعی موجودیتش هستند از سطح خطرات آن نمیکاهد؛ چون همانگونه که اندی اوگلز، نماینده جمهوریخواه تنسی، در جلسه استماع کنگره گفت: «اگر شواهد برای عموم از سطح چند فیلم و تصویر بیکیفیت هم خارج شود، به وضوح برای امنیت ملی ایالاتمتحده آمریکا و دیگر کشورها تهدیدات جدی وجود خواهد داشت.» یا طبق ادعای یک هفته قبل گرگ ایقیگیان، دانشیار تاریخ مدرن دانشگاه پن استیت، سناریوی تماس واقعی / تایید اطلاعات بیگانه صرفاً نمیتواند یک سناریوی ساده باشد، بلکه دارای سناریوهای متعددی است و دلایل کمی هم وجود دارد که گمان کنیم با حضور یوفوها اوضاع کنونی جهان به شکل مثبت آن پیش خواهد رفت؛ چون فرازمینیها اگر وجود داشته و طی سالها و دهههای قبل در زمین بوده باشند، به یقین شخصیتهای کارتونی یا هالیوودی دوستداشتنی پا به زمین نگذاشتهاند و ما آدمها، داستانهای دراماتیک و بعضاً ابرتراژدیکی را پیشرو خواهیم داشت و البته این صرفاً بعد کلی ماجراست؛ چون بحث فناوریهای پیشرفته و هوشمند نظامی
هوایی-فضایی و جنگهای ناخواسته با ادعای دفاع از حریم هوایی و امنیت مردم به خاطر وجود یوفوها، میتواند به تمام معنا معادلات صلح جهانی را به هم بریزد. به همین خاطر بد نیست اگر کاملاً بدبینانه به چنین شهادتی بنگریم و از خود بپرسیم، ناسا که میتواند آسمان را از روی زمین و زمین را از فضا تحت نظر داشته باشد، تا به الان کجای ماجرا بوده است؟ آمریکا اگر با یوفوها مواجه شده و اجساد و تسلیحات آنها را در اختیار داشته و بدتر از آن، مهندسی معکوس کرده، پس چرا به یکباره تصمیم به افشاگری گرفته است؟ آیا آمریکا قصد رونمایی از فناوریهای نظامی-فضایی و هواپیماهای جاسوسی فوقسری جدید خود را دارد؟ آیا میخواهد بدون آنکه از سوی مجامع بینالمللی زیر سوال برود، دلیل موجهی برای جنگهای هوایی با دشمنان دیرینهاش مانند چین و روسیه داشته باشد؟ یا بزرگتر از همه آنها، در حوالی انتخابات، پای یک بازی سیاسی-نظامی ترسناک در میان است و صرفاً دارد مهرهچینی میکند تا پیشزمینههای دستیابی به اهدافش فراهم شود و مردم دیگر کشورهای درگیر با روایتهای تخیلیِ سیاه را به کابوس راسکولنیکف در پایان جنایت و مکافات برساند؟
هیولاهای انسانی
شاید پاسخ به همه این سوالات یک بله خطرناک باشد یا شاید هم به گفته جان الیوت هماهنگکننده مرکز SETI دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند، حضور فرازمینیها اصلاً ناممکن باشد و حتی با آنکه میکروبها محتملترین نوع موجوداتی هستند که در دنیاهای دیگر وجود دارند این امکان وجود دارد که ما با میلیاردها تریلیون سیاره و قمر در کیهان، تنها نباشیم و زمین تنها خانه حیات هوشمند جهان نباشد. ولی به هر روی و بهزعم بانیا واینستاین، اخترشناس و استاد دانشکده مطالعات جهانی پاردی در زمینه امنیت بینالملل، طرح دوباره وجود موجودات فرازمینی، صرفاً یک رخداد تخیلی نیست و ماجرا اگر به اندازه تصاویر و مشاهدات واقعی مردم 50 کشور جهان از زیمبابوه و لهستان و چین گرفته تا عربستان در کتاب «شاهد» سوزان هیلر، ترسناک باشد، حالا که به مرحله شهادت ماموران رسمی و درگیر با پروژههای بشقابپرندهها رسیده است، باید تمامی کشورهای جهان آمادگی مواجهه با انسانهای فرازمینی را طبق آنچه ادعا میشود داشته باشند و مهمتر آنکه مانند کارل سیگن، نویسنده کتابهای «نقطه آبی کمرنگ» و «دنیای جنزده از شیطان»، ادعای مطرحشده را بیاعتبار بدانند و در بازی که آمریکا به راه انداخته است، توانایی مقابله با جنگهای مبتنی بر تسلیحات و جنگندههای فراهوشمند را داشته باشند و به جنگهای هستهای استعماری فکر کنند که شاید خندهدار به نظر آید اما میتواند یک یا چند ابرقدرت را روی زمین نگه دارد و بقیه را به پاکسازی نظامی و «تبعیض هوشمند» بسپارد تا جهان با بازگشت هیتلرهایی هوشمند مستعمره متخاصمانی از جنس انسان شود.
دیدگاه تان را بنویسید