مشخصه اصلی دوران صدارت سیزده ساله هویدا ( 1356ـ 1343) گسترش فساد در ابعاد مختلف بود و فساد مالی منشأ بسیاری از مفاسد دیگر بود. علاوه بر فساد مالی، فساد و بی بند و باری اخلاقی در زمان صدارت هویدا بیداد می کرد. افراط در تجمل گرایی و فساد اخلاقی و توسعه فحشا مهمترین عامل در آلوده ساختن جامعه بود تا مردم و جوانان از آنچه در کشورشان می گذرد بی خبر بمانند و اصولاً دنبال مسائل جدی نباشند. گسترش فساد از سرفصل سیاستهای به اصطلاح فرهنگی دولت هویدا بود.
گزارش بولتن، امیرعباس هویدا فرزند عین الملک بهایی بود. پدر او در 1917 [م] در بیروت دکان واکسی داشت که پس از ذخیره مبلغی پول به تهران آمده و با خواهر ادیب السلطنه سرداری ازدواج می کند. با کمک ادیب السلطنه سرکنسول ایران در بیروت و دمشق می شود و در زمان جنگ جهانی دوم با صدور گذرنامه ایران به یهودیان فراری، طلا می گرفت و از این راه ثروتمند شد. پدر هویدا لقب عین الملک را با کمک سردار اسعدبختیاری و با پرداخت 200 تومان از مظفرالدین شاه گرفته است. تحصیلات مقدماتی امیرعباس در تهران ـ بیروت انجام شده سپس به بروکسل و پاریس رفته تحصیلاتش را ادامه می دهد. در پاریس با عبدالله اتنظام مربوط شد و با او رابطه صمیمانه برقرار کرد. وی درسال 1321 وارد خدمت وزارت خارجه شد.
ماجرای حاملگی مستخدم مدرسه توسط شاه پهلوی | روایت تمام روابط سیاه محمدرضا شاه
1337 به وسیله انتظام وارد خدمت شرکت نفت شده و به سمت معاون رئیس هیئت مدیره شرکت نفت انتخاب شد. در مدت خدمت در شرکت نفت چندین بار کار خلاف مرتکب شد که دکتر اقبال آنها را جمع آوری کرده است. ولی چون عضو لژ فراماسونری مهر (میترا) بود و دکتر اقبال هم فراماسون بود، علیه او عملیاتی انجام نداده و اعمال خلاف او را مخفی نگهداشت.
وقتی حسنعلی منصور به نخست وزیری رسید هویدا را به سمت وزیر دارائی کابینه خویش برگزید. و زمانی که منصور کشته شد شاه هویدا را که وزیر دارایی بود مامور تشکیل دولت جدید نمود و بدین ترتیب نخستین کابینه این مرد در 11 بهمن 1343 معرفی گردید.
هویدا به انواع رذایل اخلاقی آلوده بود و از فساد و کارهای مبتذل استقبال می کرد. گاهی اوقات مثل زنها پیراهن گلدار قرمز می پوشید و حتی در مجامع عمومی حرکات سخیف از خود بروز می داد! ساواک در گزارشی به تاریخ 22/10/50 می نویسد:«در چند روز اخیر در دادگستری و دادگاههای بخش واقع در خیابان فرصت شایعاتی زننده در مورد آقای هویدا به شدت رواج دارد. از جمله گیل دشتی قاضی دادگستری و مشایخ وکیل دادگستری اظهار می داشتند که سپهبد حمیدی با هویدا روابط نامشروع دارد».
از اولین روزهایی که امیرعباس هویدا در مدرسه فرانسوی های بیروت به بلوغ جنسی رسید و نخستین ارتباطات خود را با «رنه دومان » ـ که دختری زیبا روی بود ـ آغاز کرد، تا روزی که لیلا امامی خویی را به همسری برگزید، زن های زیادی در زندگی او رفت و آمد داشتند.
«رنه دومان» ـ که نویسنده کتاب معمای هویدا در سال 1377 ش، در بروکسل با او گفتگو کرده است ـ اولین عشق دوران جوانی هویداست که تا پایان عمر هم در مکاتباتی که با او داشته، این ارتباط و علاقه را حفظ کرده است.
با توجه به حضور رنه دومان در بروکسل، می توان گفت: علی رغم دلایل مختلفی که برای تحصیل هویدا در بروکسل نقل شده شاید اصلی ترین علت آن، حضور این معشوقه جوان در بروکسل بوده است.
پس از او و بعد از بازگشت به ایران و استخدام در وزارت امورخارجه و سپس رفتن به خدمت سربازی در دایره مستشاری، ردپای زنی به نام پروین در زندگی اوست. حضور این زن در زندگی هویدا، گویا با اعزام او به اولین مأموریت اداری به فرانسه، پایان می پذیرد و پس از آن، ارتباطات گسترده او با زن های آلمانی در موقع حضور در اشتوتگارت که جزو زندگی بی بند و بار او و حسنعلی منصور در آن مقطع می باشد.
با بازگشت او به ایران و حضور در هیأت مدیره شرکت نفت نیز، زنانی در زندگی او حضور داشته اند.
اما اولین و آخرین همسر رسمی او، لیلا امامی خویی است که به طور رسمی، 5 سال و به طور غیررسمی نزدیک به دو دهه ـ از سال 1338 تا 1357 ـ با او بود.
لیلا امامی، نوه دختری میرزا حسن خان وثوق الدوله، عاقد قرارداد ننگین 1919 ـ بود. وثوق الدوله، که پدرش میرزا ابراهیم مستوفی (معتمد السلطنه) و مادرش، دختر میرزا علی خان امین الدوله بود، به علت حضور خانواده اش در دیوان سالاری قاجاریه، وقتی پدرش وزیر دربار اعظم شد، به جای او، مستوفی آذربایجان گردید و پس از آن به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید و بعدها هم نخست وزیر شد. او در همان هیأتی عضویت داشت که حکم اعدام شیخ فضل الله نوری را صادر کرد.
ساواک در گزارشی دیگر به تاریخ 30/8/50 می نویسد:«در هفته گذشته حاج کریم بخش سعیدی (عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم در یک صحبت خصوصی درباره علت جدایی آقای نخست وزیر و همسرش اظهار داشت در مسافرتی که نخست وزیر به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود در آنجا با زنی با نفوذ به نام لقاء الدوله (از بهائیان متمول و با نفوذ منطقه شاهرود ـ سمنان و دامغان) که از خانواده هویدا نیز هست ملاقات و به انجام امور ممکلتی نیز می پردازد... پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی هویدا به خانم لیلا امامی می گوید: تو در منزل لقاء الدوله بمان چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آنها باشم. موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد. پاسی از شب گذشت ولی از آمدن آقای هویدا خبری نمی شود. خانم هویدا به بهانه گردشی در شهر از خانه لقاء الدوله خارج و به خانه فرماندار شاهرود می رود. چون ماموران نگاهبانی او را می شناخته اند لذا مانع نمی شوند و خانم هویدا سر زده وارد اتاقی که نخست وزیر در آنجا استراحت می کرد می شود. و با کمال تعجب مشاهده می کند که هویدا با یک پسربچه که از قرار معلوم به وسیله فرماندار برای او آورده شده مشغول ... می باشد. مشاهده این منظر باعث ناراحتی شدید خانم هویدا می شود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاضای طلاق می کند.»
فریده دیبا در خاطراتش در این باره می گوید:« روی هم رفته در دروان نخست وزیری هویدا دو پدیده در مملکت ایران چشمگیر شد: یکی همجنس بازی و دیگری افزایش بهایی گری. شاه در مورد همجنس بازی هویدا حساسیتی نشان نمی داد. تنها آدمی که آشکارا با هویدا برخورد می کرد و در انظار به او فحشهای ناموسی می داد و نقطه ضعف او (همجنس بازبودن) را با کلمات و عبارات سخیف فاش می گفت آقای اردشیر زاهدی بود.»
هویدا پس 13 سال نوکری شاه در سال 1356 از نخست وزیری برکنار شد و مدتی در زندان نمایشی شاه بود تا این که در 22 بهمن57 توسط انقلابیون دستگیر و در فروردین 58 حکم اعدام او صادر و اجرا شد.
لیسزدن "نور پهلوی" توسط سگ خانگیاش! | واکنش مهاجرانی
باشه شما خوب!
هویدا همونی نیست که یک خودکار از جیبش درآورد و گفت این روزی که اومدم یک ریال بود الآنم یک ریاله؟
اااا این پسر بچه هه صدام بوده میگم چرا بعدش به ایران حمله کرد لامصب هویدا عاصی کرده بوده
دمش گرم هویدا برای ایران خوب کار کرد
بیچاره کسانیکه ازاینها طرفداری میکنند.
خخخخخخخ،،،،فریده دیبا اصلا کتاب خاطرات ننوشته،،،
اثبات یکی از دروغهایتان برای بی پایه و اساس بودن ادعاهایتان کافیست. پدر هویدا در سال ۱۳۱۵ و قبل از شروع جنگ مرد؟! پس چطور در زمان جنگ جهانی دوم به یهودیان پاسپورت ایرانی می داد و طلا می گرفت.