قتل پدر توسط پسر معتاد
پسر معتاد که در درگیری به خاطر گرفتن پول مواد مخدر پدرش را کشته بود پای میز محاکمه ایستاد و اشک پشیمانی ریخت. اولیای دم برای وی حکم قصاص خواستند.
رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل به دنبال کشته شدن مرد ۷۰ ساله ای به نام ابراهیم در خانه اش در خیابان جامی تهران آغاز شد.
زن میانسال که هراسان با کلانتری تماس گرفته بود گفت: پسرم در درگیری با من و همسرم پدرش را با ضربه های چاقو کشت و گریخت.
با این تماس ماموران پلیس به خانه قدیمی رفتند و جسد مرد سالخورده با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد .
شواهد نشان میداد پسر معتاد پس از جنایت خانوادگی به محل نامعلومی گریخته است. ماموران به ردیابی پرداختند و او را بازداشت کردند .
عطا ۲۷ ساله پس از دستگیری به قتل پدرش در درگیری خانوادگی اعتراف کرد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت .
وی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
درخواست قصاص برای پسر تهرانی که پدرش را به قتل رساند
در ابتدای جلسه ، خواهر های متهم روبه روی قضات ایستادند و برای برادرشان حکم قصاص خواستند.
یکی از آنها که به شدت اشک می ریخت گفت: پدرمان بیگناه کشته شد. برادرمان معتاد بود و سر همین موضوع مدام با پدر و مادرمان درگیری داشت و بالاخره هم برادر معتادمان به خاطر پول مواد مخدر پدرمان را قربانی کرد . به همین خاطر ما نمی توانیم از او گذشت کنیم و برای برادرمان حکم قصاص می خواهیم .
سپس عطا در حالی که سرش را پایین انداخته بود در جایگاه متهم ایستاد و ابراز پشیمانی کرد .
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت : چند سالی بود که به دام مواد مخدر افتاده و معتاد شده بودم .زندگی ام سیاه شده و همه فکرم تهیه پول مواد مخدر بود. من هرگز فکر نمی کردم به چنین روزی دچار شوم.آن روز حالم بد بود و مواد نداشتم.به همین خاطر از مادرم خواستم تا برای تهیه مواد مخدر به من پول بدهد .اما مادرم شروع به داد و فریاد کرد وگفت دیگر برای تهیه مواد مخدر به من پول نمی دهد. این شروع درگیری من با او بود. دعوا میان من و مادرم بالا گرفته بود که خواهرم با پدرم تماس گرفت.
وی ادامه داد: چند دقیقه بعد پدرم در حالی که عصبانی بود به خانه آمد و شروع به فحاشی کرد. او می گفت من آبروی خانوادگی آنها را برده ام و او و مادرم دیگر برای مواد به من پول نمی دهند. من که در آن لحظه کنترل اعصابم را از دست داده بودم به اتاقم رفتم و چاقویی را که از قبل در اتاق نگه می داشتم برداشتم و یک ضربه به گردن پدرم زدم و بلافاصله فرار کردم. اما صبح روز بعد فهمیدم پدرم جان سپرده است.
وی در حالی که اشک می ریخت روبه روی خواهرهایش ایستاد و گفت :من به مرگم راضی هستم. اما تقاضا دارم حلالم کنید .من اشتباه بزرگی مرتکب شده ام و حالا پشیمان هستم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.
دیدگاه تان را بنویسید