در تعریف کردن از کودکان اعتدال را رعایت کنیم
ساعت آخر کلاس بود. رفته بودم دخترم را از مهد کودک به خانه برگردانم. نزدیک کلاس شنیدم که مربی مهد به دخترم میگوید: 《آفرین! تو بهترین نقاشی رو کشیدی، عالیه!》 چند روز بعد هم همین اتفاق افتاد. شنیدم مربی مهد به دختر دیگرم میگوید: 《فوقالعاده است! تو واقعا هنرمندی!》
هر دو بار در موقعیت سختی قرار گرفته بودم. چطور میتوانستم به مربی بگویم که ترجیح میدهم از دخترانم تعریفهای آنچنانی نکند؟!
این روزها همه به دنبال تعریفهای کذایی هستیم، مخصوصا تعریف از فرزندانمان. اعتقاد عام بر این است که تعریف و تمجید، اعتماد به نفس و عملکرد تحصیلی همه با یکدیگر همبستگی دارند و به اتفاق بالا و پایین میشوند. اما پژوهشهای اخیر حرف دیگری دارند. دههی اخیر شاهد تحقیقاتی بود که نشان میدادند تعریف کردن از بچهها به خاطر "باهوش بودن" الزاما به پیشرفت تحصیلی آنها کمک نمیکند و حتی برعکس، احتمال دارد چنین تعریفهایی اسباب اخلال در عملکرد و تضعیف ظرفیتهای کودک باشد. غالب اوقات واکنش کودکان به تعریف و تمجید کنارهگیری است: چرا باید نقاشی دیگری کشید اگر صاحب "بهترین نقاشی" هستید؟ چنین بازخوردی گاهی کودک را به تکرار رفتار قبلی وامیدارد. چرا باید نقاشی تازهای کشید وقتی تشویقها همه نصیب نقاشیهای قبلی میشوند؟
این روزها هر کجا کودکی باشد، سیل تشویقهایی از قبیل "چه پسر خوبی"، "آفرین دختر خوب" یا "تو بهترینی" را میبینید. مدرسه و فروشگاه و رستوران هم تفاوتی نمیکند. اظهار محبت اینچنینی چند لحظهای عزت نفس ما را بهبود میبخشد، اینطور که به اطرافیان نشان میدهد ما چه پدر یا مادر موفقی هستیم و چه فرزندان موفق و بینظیری داریم. اما این ماجرا نفعی برای فرزندانمان ندارد و کمکی به انسجام هویتاش نمیکند. هر چه بیشتر دستوپا میزنیم که با والدینمان متفاوت باشیم، اتفاقا بیشتر رفتار آنها را تکرار میکنیم: همانطور که نسل قبل بیمنطق و بیدلیل خردهگیری میکرد، ما هم بیحساب تعریف و تمجید میکنیم و آفرین میگوییم.
زندگی آزموده
استفن گراس
مهیار علینقی
دیدگاه تان را بنویسید