رهبر افسانهای استقلال چچن در مبارزه با روسیه: جوهر دودایف
سید محمد زهیر غرضی
جوهر دودایف، یکی از رهبران مبارزات چچنی در 21 آوریل 1996 کشته شد.
دودایف در اوایل سال 1944 در یکی از روستاهای چچن به دنیا آمد. همزمان با تولد او، 500000 نفر از مردم چچن، از جمله خانوادهی جوهر، به طور اجباری به قزاقستان تبعید شدند. این تبعید بخشی از برنامهی استالین بود. هزاران نفر از مردم چچن در راه قزاقستان جان خود را از دست دادند. اما دودایف از تمام آن اتفاقات، جنگ، و شرایط سیاسی، جغرافیایی و آب و هوایی نامناسب جان سالم به در برد.
دودایف دوران کودکی خود را در قزاقستان، با قحطی و فقر سپری کرد. در این شرایط سخت، مادرش همیشه داستانهایی از سرزمین مادریاش، یعنی چچن، برایش تعریف میکرد. در دورانی که گرایش به دین ممنوع بود، او در یک خانوادهی مسلمان و با اعتقاد به دین اسلام پرورش یافت. جوهر دودایف در سال 1957 موفق شد به میهن خود بازگردد. او دانشجوی باهوشی بود و توانست وارد مدرسهی عالی خلبانی شده و در سال 1966 فارغالتحصیل شود. پس از آن نیز وارد آکادمی نیروی هوایی شد و سپس با آلا دودایف ازدواج کرد.
در سال 1989، زمانی که سیاستهای گلاستنوست (فضای باز و شفافیت) و پرسترویکا (بازسازی اقتصاد) در زمان گورباچف، سیاهترین رژیم تاریخ را رقم زده و اتحاد جماهیر شوروی را از هم پاشید، دودایف به عنوان یک سرتیپ در استونی مشغول به کار بود. هنگامی که به او دستور داده شد نیروهای استقلالطلب استونی و سایر کشورهای بالتیک را سرکوب کند، او سرپیچی کرد و گفت هرگز هیچ بمبی را بر سر افرادی که برای میهن خود میجنگند، آوار نخواهد کرد. پس از این جریان، او در استونی به عنوان یک "قهرمان" و در ارتش روسیه به عنوان یک "ژنرال سرکش" شناخته شد.
در این میان، شورشهای مردم چچن نیز آغاز شد. زلیمخان یندربایف و متحدان او مبارزه برای استقلال چچن را آغاز کردند. دودایف نیز در این جریانات نقش داشت. پس از بحران استونی و بدنام شدن دودایف در ارتش روسیه، او به دعوت یندربایف از سِمت خود در ارتش روسیه استعفا داد و به چچن بازگشت. در سال 1990 شورای عمومی چچن تأسیس شد و دودایف ریاست آن را به عهده گرفت. در 6 سپتامبر سال 1991، هنگامی که استقلال چچن اعلام شد، دودایف وارد اولین انتخابات عمومی شد و با 85 درصد آرا به ریاست جمهوری رسید. یکی از بزرگترین آرزوهای دودایف دیدن اتحاد مردم قفقاز بود. او با فرستادن مبارزان چچنی به رهبری شامل باسایف به جنگ آبخازیا (جنگ میان روسیه و گرجستان)، که بین سالهای 1992 و 1993 روی داد، از اتحاد قفقاز حمایت کرد.
مسکو از این رویدادهایی که در قلب قفقاز رخ می داد، استقبال نمیکرد. دودایف میگفت مردم چچن با جدایی از روسیه، راه خود را ادامه خواهند داد و از موافقین وحدت قفقاز حمایت میکرد. با این حال، مسکو مصمم بود که قفقاز را از دست ندهد.
زمانی که اعلان جنگ به صدا درآمد، دودایف به دنبال راهی برای مذاکره با روسیه بود. آنها حتی حاضر بودند در ازای استقلال، در فدراسیون روسیه باقی بمانند. اگرچه دودایف تا آخرین لحظه مخالف جنگ بود، اما مسکو تصمیم گرفت که "ژنرال سرکش" را تادیب کند. روسیه ابتدا نفوذیهایی را در میان چچنیها سازماندهی کرد تا از استقلال کشور جلوگیری کند. شعلهی استقلالی که توسط دودایف و دوستانش روشن شده بود، چچن را در بر گرفته بود و قرار بود به کل قفقاز سرایت کند.
در 11 دسامبر 1994 که روسیه به چچن حمله کرد، دودایف با مقاومتی فراموشنشدنی به حملات ارتش روسیه پاسخ داد. وی اعلام جهاد کرد و گفت: روسها هرگز نمیتوانند چچن را تصرف کنند، مگر اینکه آخرین چچنی نیز جان خود را از دست بدهد. آنها میتوانند ما را بکشند، میتوانند از روی اجساد ما عبور کنند، میتوانند با تانکهایشان روی بدنهای بیجان ما جولان بدهند، می توانند ما را تکهتکه کنند، اما هرگز نمیتوانند تلاش و انگیزهی ما برای آزادی و استقلال را از بین ببرند.
دودایف در 21 آوریل 1996، هنگامی که از طریق تلفن ماهوارهای خود مشغول صحبت با یکی از نمایندگان دوما بود، توسط موشکهای هدایتشوندهی لیزری کشته شد. او هنگام سوار شدن به خودرو، از تلفن ماهوارهای خود استفاده میکرد و در همین لحظه یک هواپیمای شناسایی ارتش روسیه، مکان او را شناسایی کرده و فوراً یک فروند هواپیمای سوخو-۲۴، دو موشک هدایتشوندهی تصویری را به سمت وی شلیک نمود و او را به شهادت رساند. بعدها مشخص شد که آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) تلفن ماهوارهای برند (NEC) را از طریق جاسوسان خود به دست جوهر دودایف رسانده بود. او همواره گفته بود که آرزوی شهادت دارد «من شهادت را بالاترین درجه میدانم. من حاضرم برای استقلال کشورم و آزادی ملتم تا پای جان بجنگم.»
ترور او با هماهنگی ایالاتمتحده با روسیه صورت گرفت. پس از مرگ دودایف، تصور میشد که همهی تلاشها برای استقلال چچن به پایان رسیده است. با این حال، دودایف واقعیتی را برای مردم خود ترسیم کرده بود که مللِ به اصطلاح مستقل، هرگز نمیتوانند آن را درک کنند. چچنیها دنبالهرو رهبر بزرگ خود، در طی یک جنگ دو ساله موفق شدند روسها را شکست دهند. 150000 چچنی در جنگی که روسیه به راه انداخت، جان خود را از دست دادند.
دودایف یک رهبر واقعی بود، او هرگز به رتبه و مقام اهمیتی نمیداد. او هیچگاه پیشنهاداتی را که در طول جنگ به او داده شد، نپذیرفت. پیشنهاداتی مانند پول یا حفظ جان و فرار از کشور و غیره. او فقط به مردمش تکیه کرد. پیش از جنگ، وقتی خبرنگاران از او در مورد تعداد ژنرالهایش پرسیدند، پاسخ داد: "هر چچنی یک ژنرال است و من هم فقط یکی از یک میلیون نفر هستم." او در مقابل کشورهایی که درخواست به رسمیت شناختن استقلال چچن را رد کرده بودند نیز پاسخی داد که سنگبنای این مبارزه بود: «اگر شما ما را به رسمیت نشناسید، ما هم شما را به رسمیت نخواهیم شناخت.»
دقیقا به سرنوشت ایران بعد از انقلاب دچار شدن عده ای خاین و وطن فروش و دست نشانده فاسد به قدرت رسیدن