ارسال به دیگران پرینت

پراپکت سیندیکیت:

ریاست جمهوری آمریکا، شاهنشاهی باقی می ماند؟!

یکی از تضادهای قابل توجه دولت ترامپ و بایدن، بحث در مورد این است که آیا رئیس‌جمهور به قدرتی بیش از آنچه مصلحت عمومی است، دست یافته یا نه؟ در دوره دونالد ترامپ ، بسیاری معتقد بودند کرسی ریاست جمهوری بسیاری قدرتمند شده و این مساله یک دیوانه یا یک مستبد را قادر می‌سازد تا آزادی آمریکایی‌ها را نقض کند. منتقدان از کنگره و دادگاه‌ها خواستند که قبل از آنکه کشور به سمت استبداد برود، شرایط را دوباره عادی کنند.

ریاست جمهوری آمریکا، شاهنشاهی باقی می ماند؟!

اریک پوزنر در پراپکت سیندیکیت نوشت: یکی از تضادهای قابل توجه دولت ترامپ و بایدن، بحث در مورد این است که آیا رئیس‌جمهور به قدرتی بیش از آنچه مصلحت عمومی است، دست یافته یا نه؟  در دوره دونالد ترامپ ، بسیاری معتقد بودند کرسی ریاست جمهوری بسیاری قدرتمند شده و این مساله یک دیوانه یا یک مستبد را قادر می‌سازد تا آزادی آمریکایی‌ها را نقض کند. منتقدان از کنگره و دادگاه‌ها خواستند که قبل از آنکه کشور به سمت استبداد برود، شرایط را دوباره عادی کنند.

در ادامه این مطلب آمده است: از زمان روی کار آمدن جو بایدن، دموکرات‌ها هیچ اقدامی برای معکوس کردن روند پیشین انجام نداده‌اند، حتی با این وجود که آنها می‌دانند شخصی مانند ترامپ ممکن است بعدا جایگزین بایدن شود. در عوض ، آنها تمرکز نهادی خود را به سمت حق رأی سوق داده اند.

چرا دموکرات ها فرصت اصلاح قدرت ریاست جمهوری را هدر می‌دهند؟ یک توضیح این است که دموکرات ها نمی خواهند رئیس جمهور خود را با مشکل روبرو کنند ، به ویژه به این دلیل که ممکن است کنترل کنگره در انتخابات میان دوره ای 2022 از دست آنها خارج شود. اگر دموکرات‌ها کنترل کنگره یا سنا را از دست بدهند، برای دستیابی به اهدافشان نیاز به داشتن اختیارات بیشتری از سوی رئیس‌جمهور دارند.

احتمال دیگر هم البته این است که حملات چپ‌ها به ترامپ مبنی بر اینکه وی از قدرت خودش سواستفاده می‌کرده هرگز صادقانه نبوده است. منتقدان وی احتمالاً معتقد بودند که فریاد "دیکتاتوری" هنگام شکوفایی مخالفت ها ، موثرتر از شکایت در مورد کاهش مالیات است یا شاید اختیارات فعلی ریاست جمهوری چنان در قانون و عرف عمیق است که هر تلاشی برای اصلاح آن بی نتیجه می ماند.

اما فراتر از همه اینها، یک دلیل مهم‌تر وجود دارد که چرا روسای جمهور همچنان به دنبال تجمیع قدرت در دست خود هستند، این در حالی است که چنین کاری باعث این هشدار از سوی عموم مردم و ناظران شده که آنها یک رئیس جمهور قدرتمند آن هم نه به لحاظ تئوری یا ایدئولوژی بلکه به لحاظ عملی می‌خواهند.  به نظر می رسد تنها یک ریاست جمهوری قدرتمند قادر به حل بسیاری از چالش‌های کشور است.

این مهمترین درس دو دهه گذشته بوده است، هنگامی که کشور با سه بحران بزرگ یعنی حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، بحران مالی 2009 و اکنون رکود اقتصادی ناشی از شیوع کووید-19 در سال 2020 -21 رو به رو شد بسیاری به این نتیجه رسیدند که رئیس جمهور برای حل این چنین چالش‌هایی نیاز به قدرتی بیشتر دارد.

بحران‌ها عموما نیاز به قاطعیت دارند. مردم به دنبال رهبری هستند که از خودش اطمینان و عزمی راسخ ارائه دهد چرا که در بسیاری مواقع ریزه‌کاری‌ها کنگره عملا باعث تاخیر در تصمیم‌گیری می‌شود.

بحران‌هایی مانند رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم باعث به وجود آمدن دوره ریاست جمهوری شاهنشاهی شد. کنگره از طریق مجموعه‌ای از اساسنامه‌ها قدرت قوه مجریه را برای پاسخگویی و جلوگیری از هرگونه بحران جدید افزایش داد.

اندازه دولت از زمان جنگ جهانی دوم به این سو تقریبا بدون وقفه افزایش یافته است، تقریباً تمام دستاوردها از جمله افزایش تعداد کارکنان و افزایش ساخت زیرساخت‌ها مختص به قوه مجریه بوده است. دموکرات‌ها می‌خواهند یک رئیس جمهور قدرتمند برای بهبود شرایط اقتصادی داشته باشند، در حالی که جمهوری خواهان به دنبال یک رئیس جمهور قدرتمند برای محافظت از کشور در برابر تهدیدات خارجی، مهاجرت غیرقانونی و به طور فزاینده ناامنی اقتصادی هستند. انگیزه‌های سیاسی ضد دولتی دهه‌های 1980 و 1990 همه در 11 سپتامبر از بین رفت. رئیس جمهور بعد از این حمله به دنبال افزایش اختیارات خود بود و کنگره و سنا نیز با تصویب مصوبه‌ای آن را به وی اعطا کردند.

بحران مالی هفت سال بعد منجر به بزرگترین مداخله دولت در اقتصاد آمریکا شد و مسئولان قوه مجریه مجدداً پاسخ این تصمیم را دادند. در این زمان کنگره با تکمیل منابع بی حد و حصر قوه مجریه با چند صد میلیارد دلار اضافی و سپس با تمدید قدرت عظیم رئیس جمهور برای تنظیم سیستم مالی پس از پایان بحران، وارد میدان شد. ناامنی گسترده که ناشی از یک بحران اقتصادی بود، به مداخله گسترده دولت در حوزه مراقبت‌های بهداشتی در طی سالهای رئیس‌جمهوری اوباما کمک کرد.

این الگو در سال گذشته تکرار شد. بحران همه گیرى و اقتصادى منجر به مداخله دولتى بیشتر، همراه با اعمال گسترده ترین محدودیت‌ها در مورد آزادی های شخصى در تاریخ آمریکا گردید، البته عمده این محدودیت‌ها نه توسط شخص ترامپ که توسط فرمانداران ایالت‌ها اعمال می‌شد.

تنها معما در این داستان یعنی ماجرای افزایش رو به گسترش قدرت اجرایی، امتناع ترامپ از استفاده از آن در میان این سه بحران بود. سیاستمداران لیبرال که مدت‌ها بود ادعا می‌کردند ترامپ به دنبال بهانه‌ای برای اعمال این بار به نوعی در اثبات ادعا خود ناکام ماندند. جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در اوج بحران کرونا خواستار تعطیلی و استفاده از منابع اقتصادی خصوصی برای کنترل آن شدند. در مقابل اما ترامپ بیشتر در برابر این فشارها مقاومت می‌کرد.

ترامپ به جای تصمیمی قاطعانه ضعیف عمل کرد چرا که می‌ترسید با واکنش شدید فدرال به اقتصاد آسیب بیشتری برساند، او در واقع نگران بود چشم انداز انتخاب مجددش تضعیف شود. به عبارت دیگر ترامپ خود را به عنوان یک رهبر قدرتمند به جناح راست نشان می‌داد و این چپی‌ها یعنی دموکرات‌ها بودند که از این اقتدار می ترسیدند.

واضح است که بایدن تصمیم گرفته است که مرتکب همان اشتباه نشود. بایدن با محاسبه اینکه افزایش اختیارات و قدرت ریاست جمهوری به او بهترین خدمت را خواهد کرد، بلندپروازانه ترین برنامه سیاسی طی چند دهه اخیر را آغاز کرده است. او نه تنها تعداد زیادی از اقدامات اجرایی و پیشنهادهای گسترده قانونگذاری، بلکه حتی نمایشی از اصلاح دیوان عالی را به اجرا درآورده است. عدم بحث درمورد قدرت ریاست جمهوری آن هم تنها چند ماه پس از حمله گروهی از حامیان ترامپ به کنگره حاکی از ان است که اعمال قدرت نامحدود رئیس‌جمهور یا به عبارتی ریاست جمهوری پادشاهی قصد ماندن دارد.

 
 

 

منبع : انتخاب
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه