دکتر بهزاد شاهنده* - پیش تر نوشته بودم در روزگار ما چین و آمریکا دوسوی نبرد اصلی جهان به شمار میآیند و سرنوشت این روابط یا منازعه نظم بینالملل جدید را شکل خواهد داد.
چین و ایالات متحده اکنون و در پی بحران کرونا به گونهای آشکار و بدون پوششها و ملاحظات گذشته و در نبردی سهمگین رو در روی هم قرار گرفتهاند.
آمریکا به چین به دیدۀ دشمن و رقیب اول خود مینگرد و این نگاه و باور، چنان است که کمکهای چین به آمریکا در بحران " کرونا" نیز نه تنها این دیدگاه را تعدیل نکرده بلکه به عکس ایالات متحده، چین را مسبب اصلی شیوع این بیماری میداند.
مهمترین گواه این مدعا این که به تازگی و در 24 آوریل 2020 کمیته ملی سناتورهای حزب جمهوریخواه در متنی 57 صفحهای از کاندیداهای حزب خواسته در مبارزات انتخابی، چین را آشکارا مورد حمله و انتقاد قرار دهند.
در این راهبرد حزبی آمده است: چین با پنهانکاری موجب شیوع ویروس شده و آمریکا و جهان را در مبارزه با آن تضعیف و اپیدمی را در سراسر دنیا شایع کرده است. آنان حتی خواهان دریافت میلیاردها دلار غرامت از چین شده و حداقل مجازات را اِعمال تحریمهای شدید دانستهاند.
هر چند برخی این بیانیه را بخش ی از کارزار تبلیغاتی حزب جمهوریخواه برای انحراف اذهان و زدودن اتهام تقصیر از دولت دونالد ترامپ به خاطر کوتاهی در مبارزه بهنگام با ویروس کرونا میدانند و پیش از آن نیز خود او با تعبیر «ویروس چینی» درصدد القای آن بوده اما شدت گرفتن چینستیزی در آمریکا پس از کرونا یک واقعیت غیر قابل انکار است و به کرونا هم محدود نمیشود.
حتی می توان گفت منحصر در رییس جمهوری و حزب جمهوریخواه هم نیست و هردو جناح آمریکا چنین باوری دارند. کما این که کنگره امریکا هم چین را یک " تهدید استراتژیک " و خطر اول علیه امنیت آمریکا قلمداد میکند.
8 رییس جمهورِی آمریکا از ریچارد نیکسون تا باراک اوباما بر این باور بودند که اصلاحات اقتصادی در چین و حمایت بی دریغ آمریکا از آن که همانا گشودن دروازهها بود، این کشور را به کشورهای «لیبرال دمکرات» پیوند میزند و در مناسبات جهانی از چین و البته به تعبیر آمریکایی یک «بازیگر مسؤول » میسازد.
در عمل اما این اتفاق نیفتاده و حتی به عکس، چین به چنان قدرت بزرگی بدل شده که قدرت دوم اقتصادی جهان به حساب میآید زیرا با تولید ناخالص ملی 14 هزار میلیارد دلاری درست پشت سر آمریکا قرار میگیرد با 18 هزار میلیارد دلار و البته با رشد چند برابر.
می توان گفت چین آن چنان فربه شده که دیگر شبیه 4 دهه گذشته یک همراه نظام جهانی نیست آن گونه که آمریکا می خواهد بلکه خواستار آن است که جهان این جایگاه قدرتمند را به رسمیت بشناسد.
به بیان دیگر به جای آن که به مطالبۀ قدرت های بزرگ برای این همراهی پاسخ دهد خود در پی مشارکت قدرت مندانه درنظام بینالملل است و ابایی ندارد تا به چالش کشیدن آن سازو کارهای اعمال قدرت چین فراهم شود.
جالب است بدانیم جمهوری خلق چین که خود را " امپراتوری میانه" توصیف می کند در دهه 50 میلادی با ائتلاف با اتحاد جماهیر شوروی و پی گیری سیاست " تکیه به یک طرف" خود را از ورشکستگی و نابودی نجات داد زیرا توانست از کمک های بی دریغ مسکو برخوردار شود.
پیش از این و در نوشتارهای متعدد این نوع کمک های شوروی سابق به چین را «کامل ترین نقل و انتقال فناورانه از کشوری به کشور دیگر در دوران معاصر» توصیف کرده بودم و همچنان این نویسنده بر این باور است که همین انتقال تکنولوژی و همکاری گسترده چین را در مسیر قدرت یابی قرار داد و از فروپاشی رهانید.
تا جایی که چین در سال 1964 دست به آزمایش هسته ای زد و به باشگاه قدرت های اتمی پیوست و این مهم بدون در بهره گیری از فناوری شوروی در این زمینه حاصل نمی آمد.
تکنیسین های شوروی بودند که چین ورشکسته در پی 22 سال جنگ داخلی را در مسیر توسعه اقتصادی و صنعتی قرار دادند.
چین اما به شوروی بسنده نکرد و چنان سیاستی پیش گرفت که آمریکا را نیز ناگزیر به حمایت کند.
سیالیت مناسبات چین و آمریکا پس از کرونا این مجال را نمی دهد که تحلیلی دقیق و قطعی ارایه دهیم زیرا فراز و نشیب آن ادامه دارد و پیش بینی می شود موج دوم کرونا در چین در راه باشد از این رو می توان گفت بازگشت به دوران قبل از کرونا هنوز امکان پذیر نیست و زندگی عادی مانند قبل چه بسا توهمی بیش نباشد و همه چیز می تواند به سرعت دگرگون شود.
جدا از دوران بسیار دشواری که چین در کوران مبارزه با آن است اتهاماتی چون کم کاری یا پنهان کاری در جریان شیوع کرونا از مؤلفه هایی است که چین را با همۀ توان مندی ها تهدید می کند.
چینی ها می دانند اگر این اتهامات سبب سلب اطمینان دیگران شود دیگر به آنها به چشم شریک و متحد نگاه نمی کنند و در روابط با کشورهای دیگر دچار مشکلات جدی خواهد شد.
اگر ثابت شود در هشدار بهنگام کوتاهی کرده و عمداً پنهان کاری کرده اند باز خواست خواهند شد و زمینه های حفظ روابط با دیگر کشورها را از دست می دهند.
اولین حوزه ای که در این صورت چین در آن با مشکل رو به رو می شود پروژه کلیدی " ابتکار کمربند – جاده " است و موضوعاتی چون استفاده از دیون کشورهای ضعیف به چین و مصادره اموال آنها یا همان " دیپلماسی قروض " را در بر می گیرد.
در این صورت اغلب پروژه ها تعطیل می شود و بازگشت کارگران و کار گزاران چینی وقفه ای در اجرای پروژه ها ایجاد می کند و باعث ضرر و زیان چین و کشورهایی می شود که عمدتا از لحاظ اقتصادی ضعیف اند.
رها شدگی پروژه های نیمه کار و ضربه اقتصادی ناشی از تعطیلی این گونه فعالیت ها چین را در مخاطره ای غیر قابل پیش بینی قرار داده است.
وقفه در برنامه های جاه طالبانه " ابتکار کمربند –جاده" و به اصطلاح پروژه پرستیژی شخص رییس جمهوری کنونی برای تبدیل چین به قدرت بلامنازع در سال 2050 و کشوری کاملا توسعه یافته برای برنامه های حزب کمونیست چین جبران ناپذیر است و شوک بزرگی به چین و رهبری این کشور وارد می سازد.
این امر را هنگامی بیشتر درمی یابیم که بدانیم "سی سی پی" هر چند سرواژۀ " حزب کمونیست چین" است اما به واقع باید آن را سرواژۀ " حزب تمدن چین" نامید زیرا که از نظر این قلم، حزب کمونیست چین به رغم عنوان ایدیولوژیک آن تداوم دهندۀ تمدن ناسیونالیستی چین و امپراتوری بزرگ آن است که هیچ گاه در عمر خود از سال 220 قبل از میلاد مسیح که اولین امپراتوری به نام " چین" تاسیس شد هیچ گسستی را تجربه نکرده به گونه ای که مردم چین همواره خود را " امپراتوری میانه " دانسته اند و نهاد حزبی را نباید فصلی جدید در تاریخ درازدامن چین بدانیم.
واقعیت این است که چین همیشه تمدن و قدرتی بزرگ و تا سال 1820 از این منزلت برخوردار بوده است و با این نگاه 150 ساله تا پیروزی انقلاب کمونیستی در سال 1949 را می توان یک درنگ کوتاه در طول یک تاریخ طولانی و پر شکوه دانست.
باری کرونا داستانی تازه است و چین را ناگزیر می سازد یا با تأخیر مطالبات خود را در قالب پروژه جاه طلبانۀ پیش گفته دریافت کند یا ببخشد و همین به اقتصاد چین آسیب می رساند.
چین و آمریکا قبل از کرونا به فاز اول معاملات بزرگ تجاری برای تنش زدایی رسیده بودند اما حملات ترامپ به چین و استفاده از اصطلاح " ویروس چینی" یا " ویروس ووهان" و متهم کردن چین به تلاش برای جلوگیری از انتخاب مجدد ترامپ و تقاضای غرامت چند صد میلیارد دلاری موجب فاصله از فضای تنش زدایی شده است.
متقابلا ممکن است چین ماده" فورس ماژور" (اضطرار) را به اجرا گذارد و تعهد خود به خرید دویست میلیارد دلار کالای کشاورزی از آمریکا را به حالت تعلیق درآورد و باعث ضرر و زیان به کشاورزان امریکایی شود که پایگاه مهم حمایت از دونالد ترامپ به حساب می آیند.
چالش بزرگ پس از کرونا ناطمینانی به اهداف چین است و دیگر کشورها را هم نگران کرده است .
ابراز این نااطمینانی سبب شده چینی ها بردباری سابق را کنار بگذارند و واکنش نشان دهند و موضع تهاجمی بگیرند.
11 هزار حساب توییتری در چین انتقادات را رصد می کنند و موضع برای مبارزه موضع شدید می کیرند.
برخی اعتقاد دارند ا سیاست جدید چین که از قدرت یابی روزافزون این کشور نشات می گیرد عملا نتیجه عکس به بار می آورد زیرا چین را مورد تهاجم بیشتر قرار داده است.
سیاست های تهاجمی چین در راستای تعقیب قدرت مندانه سیاست های " جوان سازی –احیای قدرت گذشته" " شی " و تحکیم موضع چین در نظام بین الملل جاری در جهان است به گونه ای که چین را بر خلاف گدشته نه چندان دوراز دایرۀ احتیاط و بردباری خارج می سازد.
در سال 2018 رییس جمهور " شی جین پینگ " اعلام کرد چین نقشی فعال در هدایت اصلاحات نظام اداری- حکومتی جهان را برای تحقق هدف ساختن جامعه ای با اشتراکات لازم برای جهان آینده بر عهده می گیرد.
این پیام البته پیچیده و نامشخص بود و اساساً هنر چینی ها در طول تاریخ همین گنگ بودن و ابهام در سیاست هاست و در این مورد خاص هم آن قدر مبهم بود که توجه چندانی به آن نشد.
دربارۀ" کووید 19" هم ابتدا چین پافشاری کرد تا سازمان بهداشت جهانی به جای ویروس کرونا که به ویروس چینی یا ووهان هم شهرت یافته بود از عنوان کووید 19 استفاده شود و بعد این پرسش درگرفت که نقش چین در هدایت جهانی علیه آن چه خواهد بود؟
منقدین اصلی عملکرد سازمان بهداشت جهانی و در راس آنها دونالد ترامپ موضع گرفتند و اعلام کردند از عملکرد این سازمان ناراضی اند زیرا به جای این که چین را به خاطر آنچه آنان پنهان کاری یا کم کاری یا واکنش دیرهنگام می دانند سرزنش کنند به سبب مبارزه ستایش کرده است.
نزاع رو به گسترش آمریکا و چین که با افزایش شمار مبتلایان به کرونا و مرگ و میر شهروندان آمریکا که از تلفات جنگ 15 ساله ویتنام هم بیشتر شده روابط دو کشور را به پایین سطح در چهل سال گذشته تقلیل داده است (البته به استثنای دوره کوتاه پس از سرکوب " تین ان من" در ماه ژوئن سال 1989)
این در حالی است که چین در ادامه مسیر قدرت یابی خود همچنان به تکنولوژی امریکایی و تجارت با شریک اول تجاری و آرامش در روابط نیاز دارد تا از هدف ترسیم شده برای سال 2025 دور نشود.
وخامت رو به تزاید روابط آمریکا و چین سبب شده دو کاندیدای انتخابات پیش روی ریاست جمهوری امریکا – "دونالد ترامپ" و "جو بایدن" - موضوع چین را به میانۀ بحث های انتخاباتی بیاورند.
البته هر دو کاندیدا می دانند گسترش چین ستیزی برای آمریکایی که در حال حاضر با 20 میلیون متقاضی کار روبرو است کار آسانی نیست.
ترامپ و بایدن در حالی می کوشند در حمله به چین از دیگری پیشی بگیرند که چین همچنان اما فعلا محتاط است و در واقع خوستار به شناسایی به عنوان قدرت بزرگ جهانی است.
برگ برندۀ چین این است که احیای اقتصادی امریکا با چین گره خورده به گونه ای که 75% از صنایع کوچک آمریکا به خاطر اخلال در زنجیره عرضه در چین ضرر و زیان داشته و 84% شرکت های الکترونیکی کشور نگرانی خود را از توقف و اخلال در داد و ستد با چین اعلام داشته اند.
قبل از کرونا سالانه 38 میلیون چینی به امریکا سفر می کردند و برای این کشور 50 میلیارد دلار درآمد در بر داشتند. به همان نسبت بازگشت اغلب 400 هزار دانشجوی چینی در آمریکا تاثیر بی سابقه ای در اقتصاد امریکا بر جای گذاشته و خواهد گذاشت.
این نکته را هم باید در نظر داشت که صادرات امریکا به چین تأمین کنندۀ یک میلیون شغل را در آمریکاست.
بر این اساس می توان گفت سیاست چین ستیزی امریکا حتی قبل از کرونا نیز تاثیرات منفی خود را نشان داده بود به گونه ای که صادرات آمریکا به چین در سال 2019 کاهش 4/11 داشت در حالی که در سال 2017 حجم صادرات آمریکا به چین سر به 127 میلیارد دلار می زد.
در دوران کنونی در روابط آمریکا و چین این نکته قابل توجه است که چینی ها مانند گذشته احتیاط و سکوت پیشه نکرده و با " دیپلماسی تهاجمی" باعث شده مقامات عالیرتبه چین همه جا به حملات رسانه ای در مقصر جلوه دادن چین در کرونا واکنش نشان دهند چه فرانسه باشد و چه پرو.
با این همه کمک پکن به 120 کشور جهان را در مبارزه با کرونا نمی توان نادیده انگاشت و اقتصاد آمریکا و چین نیز چنان در هم تنیده که چاره ای جز همکاری خصوصا در مبارزه با کرونا ندارند.
دیدگاه تان را بنویسید