قطبی شدن فضای عمومی و پرشماری بحرانها، کاهش اعتماد عمومی به منابع اطلاعاتی را در پی داشته است.
در زمانهای که عارضه قطبی شدن فضای عمومی، به تیترها و توئیتهای انتقامجویانه، مرجعیتزدایی از هر چیز و هر کس و بر جای گذاشتن زمین سوخته انجامیده، یافتن نهادی اجتماعی که بتواند بر فراز نفرتپراکنیها و منازعات، مرجعی فراگیر و بیطرف برای شکلدهی به قضاوت عمومی باشد، دشوار است. در چکاچک نزاع روایتها از بحران، نه الزاماً حقیقت که معمولاً پروژههایی فرامتنی همچون بیاعتبارسازیهای سیاسی، میدانداری میکنند.
شهروندان در این تعدد و تناقض روایتها، یا چندپاره میشوند یا در فقدان اعتماد، گوشهای دورتر به انفعال و نظاره میایستند. در پی هم آمدن بحرانها، به تکرار این چرخه و عمیق شدن بیاعتمادی میانجامد؛ بحرانهایی که عمدتاً محصول انتخاب دولت و سیاستگذاران هم نبودهاند.
دولت رئیس جمهوری روحانی برای نخستین بار در بحرانهایی که با شکافهای سیاسی همزمان شدهاند تنها به رفتاری غریزی اکتفا نکرد و ارتباطات بحران را به دفاع از تصویر خود محدود نساخت و آگاهانه تصمیم گرفت راه را بر ورود نهادی دیگر بگشاید. دولت روحانی انتخاب کرد که سنتی تازه بنا نهد و نهاد علم را به تدوین گزارشی تخصصی و بیطرفانه از بحران و مدیریت بحران فرا بخواند. گزارشهایی که میتواند، نه فقط اکنون که تا سالها پناهگاهی برای جویندگان حقیقت و مصلحان حکمرانی باشد. این تجربه دو بار آزموده شد و اینک دو گزارش تخصصی با مستندسازی ارزشمند از چگونگی مدیریت بحران در دسترس افکار عمومی است؛ گزارش ملی پلاسکو و سیلابها. حالا ما نه با ایده که با تجربه روبهرو هستیم؛ دولت، بسترساز ایفای رسالتی اجتماعی برای نهاد علم در ایران شدهاست، نهادی که میتواند اعتماد و امید بسازد.
در بحران همهگیری کرونا که با توجه به شرایط ایران، صرفاً یک بحران سلامت عمومی نبود؛ دولت در حالی باید به مدیریت میپرداخت که تنها چند ماه از تکانههای اساسی به افکار عمومی گذشته بود و اعتماد مورد نیاز در «ارتباطات بحران» نیز پیش از آغاز بحران، آسیب دیده بود. ناشناخته بودن ویروس، مدت زمان نامعلوم بحران و تبعات چندوجهیاش، از امید شهروندان به چشمانداز مثبت میکاست. توأمانی کاهش اعتماد و امید، جامعه را با اضطراب و بدبینی مضاعف مواجه میکرد.
دولت برای خلق امید در برابر اضطراب همهگیری بیماری و همچنین برای بازیابی اعتماد، دوباره بسترساز حضور نهاد دانش در مدیریت و ارتباطات بحران شد. دولت این بار نه فقط در تدوین گزارشی تخصصی که در تصمیمسازی مقابله با بحران، از نقشآفرینی نهاد علم استقبال کرد. ذات بحران اخیر ایجاب میکرد تا متخصصان، بیشتر در عرصه عمومی حضور یابند اما دولت فراتر از انتظارات پیشین در ایران، راه را بر مدیریت افکار عمومی با مشارکت نهاد دانش گشود آنچنانکه ایجاد محدودیتها یا شیوه برداشتن آن به گفتوگویی تخصصی و انتقادی در فضای عمومی بدل گشت. تأثیر نهاد علم در مدیریت بحران اخیر، محدود به پزشکی نبود و تبعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شیوع کرونا آنهم در کشوری مبتلا به تحریم، سبب میشد تا بازه وسیعتری از متخصصان در روند تصمیمسازی مؤثر باشند. تجربه مدیریت بحران کرونا که هنوز هم تداوم دارد، تجربه متفاوتی است؛ چندوجهی بودن بحران میتوانست به انتخاب مقامی سیاسی برای مدیریت ستاد ملی کرونا بینجامد اما با تأکید رئیسجمهوری، وزیر بهداشت بهعنوان یک اپیدمولوژیست، وظیفه تشکیل ستاد را بر عهده گرفت.
در ماههای گذشته، تصمیمات ستاد ملی کرونا گرچه همتراز تصمیمات کلان شورای عالی امنیت ملی بوده اما حیاتی بودن انتخابهای سخت و شدت بحران در اسفند و فروردین سبب نشد تا تصمیمات از نقد متخصصان دانشگاهی، دور نگه داشته شود و هالهای امنیتی آن را فرا بگیرد. رئیسجمهوری، هفته گذشته از حضور مؤثر متخصصان در فضای عمومی و مشارکت در ارتباطات بحران، بهعنوان عاملی اعتمادزا سخن گفت و موفقیت نسبی این روزها را محصول اعتمادی دانست که نهاد علم در جامعه آفریده است. رئیس جمهوری در تراکم جلسات متعدد مرتبط با کرونا، یک نشست با متخصصان برجسته پزشکی در فروردینماه و نشستی دیگر با رؤسای انجمنهای علمی دانشگاهی در هفته گذشته برگزار کرده است تا تعامل حکمرانی و نهاد علم، با تأکیدی افزونتر تداوم یابد. گرچه آنچه روی داده، یک تغییر محسوس و نه یک تحول اساسی در حکمرانی است اما میتواند گامی برای حکمرانی بهتر باشد.
نهاد علم افزون بر ایجاد اعتماد، کانون امید هم هست؛ شهروندان در تمام دنیای عجیب این روزها، به نهاد علم امید بستهاند تا از «انسان» در برابر پاندمی کرونا حفاظت کند. در «ایران پساکرونا» نیز نهاد علم، نهادی جسورتر و قدرتمندتر خواهد بود و این میراثی برای حسن روحانی است که از تعامل با دانش، نگریخته است حتی در دشوارترین ایام حکمرانی در تاریخ معاصر ایران.
دیدگاه تان را بنویسید