کارلا کریست / ترجمه سپیده سرایی - در مکزیک دختران هر روز توسط قاچاقچیان موادمخدر ربوده میشوند. آنها هرگز به خانه برنمیگردند. جنیفر کلمنت، نویسنده مکزیکی-آمریکایی در رمانش «دعا برای ربودهشدگان» مخاطب را با خود به عمق این فجایع انسانی میبرد. از دستاوردهای جهان مدرن، پسماندههای کثیف و خشنی به کشورهای آمریکای لاتین رسیده است؛ جایی که در آن موادمخدر و فحشا بیداد میکند. نشاندادن واقعیتهای جاری در چنین دنیایی حتی با پرداختی رئالیستی و به دور از هرگونه بزرگنمایی نیز بسیار تلخ است. از اینرو جنیفر کلمنت از زبانی آمیخته به طنز برای روایت داستان خود استفاده کرده است. رمان حاضر برنده جایزه انساندوستی «سارا کاری» در سال۲۰۱۴ و جایزه «پن فاکنر» در سال ۲۰۱۵ شد. رمانی که با ترجمه میچکا سرمدی و به همت نشر «چشمه» به بازار کتاب عرضه شده است.
کلمنت پیش از این اثر، رمان «داستانی واقعی بر پایه دروغ» را نوشت که در فهرست اولیه جایزه «اُرنج» جای گرفت و با نوشتن رمان «دعا برای ربودهشدگان» موفق به دریافت دکترای افتخاری انجمن استعدادهای ملی شد. کلمنت میگوید «همیشه باور داشتهام که ادبیات میتواند دنیا را تغییر بدهد» و این حقیقتی است اثباتشده. شاید ادبیات از آن قسم پدیدهها نیست که یکباره جهان را زیرورو کند، اما در بلندمدت با ساختن بینش برای مخاطبان خود به تحول جهان میانجامد.
راوی رمان یکی از دخترانی است که در چنین جامعهای برای زندهماندن مجبور به دست و پا زدن در لجنزار پیرامون خود هستند. راوی از زندگی خود میگوید، اما در خلال آن رنج زندگی زنان طبقات فرودست جامعه مکزیک را نیز روایت میکند؛ زنانی که در جامعهای فقیر با مناسباتی مردانه و البته فاسد ناچار به زندگی هستند و هر روز مورد ظلم و تعدی قرار میگیرند؛ مردمی که اگر از فساد دولتمردان دور باشند، از تازیانههای ظلم تبهکاران و گردانندگان باندهای موادمخدر رهایی ندارند. نویسنده در رمان «دعا برای ربودهشدگان» از نوعی بردهداری جدید سخن میگوید. در این رمان در سایه درگیریهای باندهای موادمخدر، جنازهها در حاشیه روستاها پیدایشان میشود تا به وسیله مارها و عقربها به درون خاک برگردند. در گوئررو سرکردههای باندهای موادمخدر پادشاهی میکنند. لیدی دی و دوستانش مثل حیوانات به سوراخهایی که در حیاط کندهاند، میخزند تا از دید جانیان محفوظ باشند. «دعا برای ربودهشدگان» تصویری زنده و تأثیرگذار از زنان روستاهای مکزیک ارایه میدهد و کاوشی است خیرهکننده در پیامدهای جنگی نابرابر.
چطور این رمان در ذهن شما شکل گرفت؟
نخستین بار با تصویر حفرههایی در زمین پیدا شد. مادری ایده حفر سوراخهایی در زمین را که دختران میتوانند در آن مخفیشوند -همانطور که معمولا خرگوشها این کار را انجام میدهند- برایم توضیح داد. دیگر نمیتوانستم شبها بخوابم. فکر اینکه دختر یازده ساله کوچکی باشی و باید خودت را از دست فروشندههای موادمخدر در سوراخی در زمین مخفی کنی، وحشتناک بود. این تصویری بود که مرا به شدت درگیر کرد و دیگر رهایم نکرد.
چه مدت برای این رمان تحقیق کردید؟
در واقع این تحقیق حدود ١٠ تا ١١ سال طول کشید. با این حال دوست ندارم آن را «تحقیق» بنامم. من به روش یک روزنامهنگار، جامعهشناس یا سیاستمدار تحقیق نمیکنم. از دید یک شاعر به آن نگاه میکنم. در سوپرمارکتها، رستورانها، هتلها یا کنار ساحل شهرهای آکاپولکو و چیلپانسینگو با زنان صحبت کردهام -بهخصوص با مادران دختران ربودهشده. همچنین از زندان زنان مکزیکو سیتی دیدن کردهام.
این زنان از تجربیات خودشان برای شما گفتهاند. از قاچاقچیان موادمخدر نمیترسیدند؟
برعکس، چون همه ما میخواهیم داستان خودمان را تعریف کنیم. همیشه از نحوه بیپرده صحبت کردنِ زنان شگفتزده میشدم. با این حال، هرگز با دختری که ربودهشده صحبت نکردم، چون هیچکدام از آنها هرگز به خانه برنگشتند. «دعا برای ربودهشدگان» رمانی است که در آن توانستم این شخصیتها را بسازم و سیر داستان را کنترل کنم، همانطور که به عنوان مثال شخصیت داستانی پائولا نشان داده شده است.
رمان شما درباره اقلیتی است که حالا در مرکز داستان قرار گرفته است. چه عواملی باعث میشود تا یک نویسنده زنِ مکزیکی- آمریکایی چنین سوژهای را دنبال کند؟
به نظر من برای جهان آسانتر است که بر حادثهای گذرا تمرکز کند –مانند ۴۳ دانشجوی دانشگاه که چند سال پیش در مکزیک کشته شدند– تا مشکلی ثابت و مستمر. بهطورکلی در مکزیک، دولت به حل مشکلات زنان علاقهای ندارد. این موضوع امروزه در بسیاری از نقاط دیگر جهان هم جریان دارد؛ زنان واقعا مهم نیستند. یقین دارم اگر خودرویی دزدیده شود، خشم بیشتری برانگیخته خواهد شد.
شما در حوزه شعر و ادبیاتِ غیرداستانی هم فعالیت داشته و آثاری منتشر کردهاید. چرا این کتاب را در قالب رمان و نه در قالبِ شعر یا مستند به چاپ رساندید؟
معتقدم قصه قدرتی دارد که روزنامهنگاری ندارد. داستانهای خیالی در بعضی موارد، صدایِ افرادی هستند که ساکت، خاموش یا وادار به سکوت شدهاند، به همین دلیل میتوانند در خواننده ایجاد همدردی کنند. ادبیات تغییرات عمیقی در جهان ایجاد کرده است. «الیور توییستِ» چارلز دیکنز قوانین کار کودکان را تغییر داد. آثار جین آستن و شارلوت برونته، قوانین مالکیت را برای زنان تغییر دادند. آثار نویسندگان فرانسوی، امیل زولا و ویکتور هوگو هم قوانین و نگرشها را در مورد فقر و استثمار کارگران معدن تغییر دادند. این درحالی است که ما مقالههایِ روزنامههایی را که در زمان رمانهای مذکور نوشته شده بودند، به یاد نمیآوریم. در بسیاری از موارد، حوادث رمانها به مراتب بیشتر از تجربههایم یا رویدادهایی که در روزنامهها خواندهام، زندگی مرا تغییر دادهاند.
آیا در مکزیک واقعا چنین تفاوتهای جدی میان دختران و پسران وجود دارد؛ خصوصا وقتی صحبت از کودکی و تربیت آنها میشود؟
رمان من در بخشی بسیار روستایی در ایالت مکزیک گوئررو اتفاق میافتد. مشکلات عمیق بسیاری در مکزیک وجود دارد، خصوصا میان زنان و مردان. انواع مختلف خشونت وجود دارد: «دعا برای ربودهشدگان» نوعی خشونت علیه زنان را نشان میدهد که اغلب در گوئررو رخ میدهد. دختران، ربوده میشوند و مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. بسیاری از آنها حتی به زبان اسپانیایی صحبتنمیکنند، بلکه فقط میتوانند به زبانهای بومی حرفبزنند. مادرانشان برای محافظت از آنها سعی میکنند «آنها را زشت کنند»، موهایشان را کوتاه و دندانهایشان را سیاه کنند و مانند پسرها تنشان لباس میپوشانند.
خانم کلمنت، شما از سال ٢٠٠٩ تا ٢٠١٢ رئیس انجمن قلم مکزیک بودید. درباره وضع نویسندگان و روزنامهنگاران در مکزیک چه میتوانید بگویید؟
٧٥ روزنامهنگار در ١٢ سال گذشته در مکزیک کشته شدهاند. اما در مکزیک هیچکس به جرم قتل یک روزنامهنگار به زندان نمیافتد. درحال حاضر ٢٠ روزنامهنگار مفقود شدهاند. به لطف کارهایی که انجمنهای قلم و سایر گروهها انجام دادهاند، درحال حاضر قتل یک روزنامهنگار جنایت فدرال محسوب میشود. بنابراین دولت میتواند با تمام توان قتلها را پیگیری و مسائل را حل کند. با این وجود، تابهحال معمای هیچ جنایتی حل نشده است.
در این رمان به نظر میرسد مکزیکیها با وجود فساد، قاچاق موادمخدر یا آدمربایی، به کشورشان بسیار افتخارمیکنند. میتوانید این مسأله را تأیید کنید؟
بله، درست است. مکزیکیها واقعا مکزیک را دوست دارند. بزرگترین مشکلی که ایالات متحده با مهاجران قانونی و غیرقانونی مکزیکی دارد، درواقع این است که آنها نمیخواهند بمانند. تنها میخواهند درآمد کسب کنند و آرزوی بازگشت به مکزیک را دارند. آنها نمیخواهند بخشی از جامعه شوند و از اینرو مثلا دورههای زبان انگلیسی را نمیگذرانند یا در دانشگاه تحصیلنمیکنند. آنها ایالات متحده را کشور خودشان نمیبینند و این قضیه طبیعتا ادغام را دشوار میکند.
دیدگاه تان را بنویسید