شب چهارشنبه گذشته، درحالی که ریزش باران برای دقایقی قطع شده بود، مالک یک زمین کشاورزی در اطراف محله خرابه امین مشهد (حاشیه بزرگراه آسیایی مشهد - چناران) قدم زنان از درون زمین کشاورزی عبور میکرد که ناگهان با دیدن پیکر بی جان یک جوان در جا میخکوب شد. او که حیرت زده به اطراف مینگریست، قدمهایش را تندتر کرد و نفس زنان خود را به دهیار روستا رساند. نگرانی و اضطراب در چهره مرد موج میزد که هراسان ماجرای جسد رها شده در زمین کشاورزی اش را برای دهیار بازگو کرد. طولی نکشید که با تماس تلفنی دهیار، نیروهای انتظامی به محل مذکور رفتند و تا رسیدن قاضی ویژه قتل عمد و عوامل بررسی صحنه جرم به حفظ صحنه پرداختند.
ساعتی بعد با حضور قاضی علی اکبر احمدی نژاد و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی، نورافکنهای پلیس با دستور قضایی روشن شد و حل معمای پر رمز و راز جسد موبوکسوری در دستور کار قرار گرفت. در حالی که هیچ گونه مدرک شناسایی یا حتی گوشی تلفن در محل و بازرسی بدنی پیدا نشد، آثار چندین گلوله ساچمهای زیربغل و پیکر جوان مذکور، راز این جنایت را پیچیدهتر کرد؛ بنابراین گزارش، درحالی که صفحه حوادث روزنامه خراسان به چاپ شبانه رسیده بود، مشخصات این جوان مجهول الهویه موبوکسوری که تی شرت کلاه دار سفید به تن داشت در آخرین ثانیههای کاری به دستگاه چاپ سپرده شد. تا هرچه زودتر هویت مقتول شناسایی شود، اما در عین حال تحقیقات شبانه و میدانی مقام قضایی ادامه یافت.
با توجه به اهمیت موضوع، جلسه تجزیه و تحلیل کارشناسی این پرونده جنایی در نیمه شب به فرماندهی سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) در مقر انتظامی تشکیل شد و بدین ترتیب چندین فرضیه علمی و تحقیقاتی همراه با عناصر تجربی و تکیه بر راهنماییهای قضایی مورد بررسی و کنکاشهای فنی قرار گرفت.
هنوز سپیده دم، دامن خود را بر آسمان شهر نگشوده بود که گروه زبدهای از کارآگاهان با هدایت مستقیم سرهنگ غلامی ثانی (رئیس اداره جنایی آگاهی) و در زیر رگبار باران دوباره عازم محل کشف جسد شدند تا در سپیده دم صبحگاهی به دنبال سرنخی از این جنایت مسلحانه باشند که خبر آن با عنوان «جنایت مسلحانه در مشهد» صبح چهارشنبه از طریق روزنامه خراسان در خبرگزاریها و فضای مجازی منتشر شد.
در همان مراحل آغازین تحقیقات صبحگاهی، ناگهان آثار گل آلود کفشهای مردانه و کفش پاشنه دار زنانه، در حالی نگاه تیزبینانه کارآگاهان را به خود جلب کرد که ردپایی با گامهای بلند نیز در زمین کشاورزی به چشم میخورد.
ادامه این ردپاها تا نزدیکی یک جاده خاکی عبوری محلی وجود داشت، اما دیگر هیچ اثری از ردپاها نبود و این گونه تنها سرنخ در کلاف پیچیده این پرونده جنایی گم شد، اما باز هم کارآگاهان در کنار قاضی ویژه قتل عمد مشهد، دیگر فرضیههای احتمالی را در موازات این سرنخ مهم پیش میبردند که دیوار یک باغ بزرگ در همان نزدیکی، ذهنها را به درون آن باغ مرموز معطوف کرد چرا که اثری از «فرار» با کشیدگی تخت کفش روی قسمتی از دیوار خودنمایی میکرد!
«سلاح شکاری» دو کلمه حساس در این پرونده جنایی بود که بی درنگ کارآگاهان را به منزل چوپان ۳۶ ساله کشاند، اما او در منزل حضور نداشت. ادامه تحقیقات که با دستور قاضی ویژه قتل عمد وارد مرحله جدیدی شده بود، پای گروه ویژه کارآگاهان را به بیابانهای اطراف روستا باز کرد تا حدی که آنان با چندین ساعت پیاده روی به مکانی رسیدند که برخی مراکز تجاری معروف منطقه شاندیز در دوردستها رخ نمایی میکرد؛ بنابراین گزارش، هنوز ۴۸ ساعت از ماجرای این جنایت مسلحانه، نگذشته بود که کارآگاهان حلقههای قانون را بر دستان چوپان ۳۶ ساله گره زدند و او را در میان بهت و ناباوری به اتاق بازجویی اداره جنایی پلیس آگاهی هدایت کردند هنوز چند دقیقه از دستگیری چوپان در کنار گله نمیگذشت که فهمید دیگر راه انکار بسته است و او از بن بست سوالات فنی نمیتواند گریزگاهی بیابد به همین دلیل ناگهان با سرازیر شدن اشک هایش گفت: از مدتها قبل جوانی برای دختر باجناقم از طریق تلفن ایجاد مزاحمت میکرد تا جایی که بالاخره زندگی او از هم پاشید و از شوهرش طلاق گرفت با این حال این مزاحمتها ادامه داشت تا این که به همراه خواهرزنم و با ترفندی خاص او را به پلیس راه امام هادی (ع) کشاندیم و از آن جا با خودروی تیبا به باغ آوردیم تا با گفت: وگو او را متقاعد کنم که دست از این مزاحمتهای شوم بردارد، اما وقتی من اسلحه به دست و از پشت سر آنها وارد باغ شدم او ترسید و از روی دیوار فرار کرد در همان هنگام من به صورت هوایی به طرفش شلیک کردم بنابراین گزارش، متهم این پرونده جنایی که در حضور قاضی ویژه قتل عمد و سرهنگ نجفی (افسر پرونده) سخن میگفت، در ادامه اعترافاتش افزود: وقتی از روی دیوار نگاه کردم او را دیدم که نقش بر زمین شد به همین دلیل به همراه خواهرزنم که دخترش قربانی مزاحمتهای آن جوان شده بود به درون زمینهای کشاورزی رفتیم. چون هیچ گونه آثار خون ریزی در محل نبود فکر کردم که آن جوان از ترس غش کرده است بنابراین او را رها کردیم و من با برداشتن مدارک شناسایی و گوشی تلفن او، نزد گله ام رفتم تا این که توسط کارآگاهان دستگیر شدم.
با ادامه بازجویی ها، چوپان ۳۶ ساله، سلاح شکاری (آلت قتاله) و مدارک شناسایی مقتول را درحالی تحویل کارآگاهان داد که بررسی شناسنامه مقتول از متاهل بودن وی حکایت داشت. تحقیقات بیشتر برای کشف زوایای پنهان این پرونده جنایی با دستورات ویژه مقام قضایی همچنان ادامه دارد.
دیدگاه تان را بنویسید