فریبرز رئیسدانا، اقتصاددان و نویسنده فقید، نوشت: «انتقادی جدی که به مصدق وارد است این است که چرا با توجه به مقبولیت سیاسی که در بین تودههای مردم پیدا کرده بود سازماندهی جبهه ملی را گستردهتر نکرد و جبهه ملی را به یک جبهه فراگیر تبدیل نکرد. دکتر مصدق باید برای مبارزه سیاسی خود سازماندهی سیاسی و تشکیلاتی به وجود میآورد. اشتباه دیگر دکتر مصدق در کتاب «کودتا»ی یرواند آبراهامیان آورده شده است.
آبراهامیان در کتاب خود نقل میکند که در روزهای منتهی به کودتا لوئی هندرسن، سفیر آمریکا در تهران با دکتر مصدق جلسه میگذارد و با وی صحبت میکند. این جلسه در حالی برگزار میشود که تا قبل از آن دکتر مصدق از بسیاری از افراد و از جمله مظفر بقایی و حسن مسگر، حسین رمضانیخی و شعبان بیمخ که ابتدا در محله خودشان به دلیل پیش پا افتاده بودنش به «شعبان بیخود» معروف بود، ضربههای سخت و سهمگینی خورده بود. هندرسن به مصدق گفت کمونیستها در حال عضوگیری در سراسر ایران هستند و ممکن است خیلی زود در سراسر ایران فراگیر شوند.
آبراهامیان معتقد است هندرسن مصدق را فریب داد. با این وجود من گمان نمیکنم هیچ سیاستمداری ممکن بوده باشد مصدق را فریب بدهد. بر اساس کتاب آبراهامیان، هندرسن به مصدق میگوید دست و پای حزب توده را ببند و اجازه نده بیشتر از این پر و بال پیدا کند. آبراهامیان تاریخنویس برجستهای است و کسی نمیتواند به راحتی نظریه وی را رد کند. بنده هم این نظر را رد نمیکنم اما دیدگاه آلترناتیوی دارم. به نظر من هندرسن به مصدق گفته است آقای نخستوزیر اگر کارهایی که ما میگوییم را انجام ندهی، ما بیش از یک میلیون نفر را در شهرهای ایران قتل عام میکنیم و در ایران حمام خون به پا میکنیم. ما مصمم به برکناری تو و قتلعام اعضای حزب توده در ایران هستیم.
ما وجود حتی یک نفر کمونیست با گرایش به سمت شوروی را در ایران تحمل نخواهیم کرد. ایران برای آمریکا دارای موقعیت استراتژیک است و ما به راحتی حاضر نیستیم این موقعیت استراتژیک را از دست بدهیم. به نظر من دکتر مصدق در درک این مساله که این تهدید بسیار جدی است، هوشمندانه عمل کرده است. دلیل این مساله نیز این بود که چند سال بعد آمریکاییها در خیابانهای اندونزی جوی خون به راه انداختند و بیش از یک میلیون کمونیست را در خیابانهای جاکارتا قتل عام کردند. جنایتکاران وابسته به امپریالیسم هنوز هم دست از جنایت و خونریزی برنداشتهاند. ببینید در لیبی و عراق چه کردند و چه خونهایی در سوریه به زمین میریزند. شاید مصدق با توجه به سخنان هندرسن در دستور به مردم برای حضور در صحنه و مقاومت خودداری کرد. با این وجود مصدق پیش از این و زمانی اشتباه کرد که جبهه ملی را سازماندهی نکرد و برای آن، تشکیلات گسترده تشکیل نداد. در نهایت مصدق با خود فکر کرد که بهتر است عطای قدرت را به لقای آن ببخشد تا خون میلیونها انسان بیگناه به زمین نریزد. کودتای ۲۸ مرداد تنها به معنای شکست دکتر مصدق نبود بلکه سبب شد راه و مرام دموکراسی در ایران برای سالها عقب بیفتد.»
با همه احترامی که به شخصیت فقید مرحوم فریبرز رییس دانا دارم ولی اشتباه مصدق چیز دیگری بود .
مصدق از بس که از انگلیسی ها نفرت داشت مدام تمرکزش را روی خنثی کردن توطیه های انگلیسی ها گذاشت و از اقدامات آمریکا غافل شد .
یک مثال میزنم وقتی دو نفر همزمان به طرف یک شخص حمله میکنند باید هر دو مهاجم را بنگرد و دقیقا مراقب هر دو باشد حتی اگر با یکی درگیر شد ولی بازم باید چشم از دومی برندارد و مراقب حرکات دومی هم باشد .
مصدق وقتی فهمید که انگلیسی ها با پول اکثریت مجلس را خریدند بسیار ناراحت و عصبانی شد و بیم ان داشت که این نمایندگان پای انگلیس را در ایران و تسلط بر نفت جنوب کشور باز کنند لذا تقای انحلال مجلس را داد . برای انحلال مجلس باید مردم تصمیم میگرفتند لذا برای اولین بار در تاریخ ایران مصدق تصمیم به برگزاری رفراندوم و همه پرسی گرفت ، هر چه دوستان و نزدیکانش اصرار کردند که مجلس را منحل نکن و کشور را به آشوب نکش ولی مجاب نشد . بالاخره رفراندوم برگزار شد و ملت ایران با اکثریت قاطع ۹۹/۹۹ درصد موافق انحلال مجلس بودند . مجلس منحل شد ولی امریکایی ها که در این مدتی که مصدق با انگلیسی ها درگیر شده بود منتظر همچو فرصتی بودند و از فرصت استفاده کردند و به بزرگان رشوه های سنگین دادند تا بر روی منبر بر علیه مصدق صحبت کنند تا محبوبیت او را کاهش بدهند و سپس امریکایی ها به شاه مشاوره دادند که مطابق قانون میتوانی نخست وزیر را خلع کنی ، (در صورتیکه عزل نخست وزیر با مجلس بود ) ولی چون مجلس وجود نداشت عملا اختیار عزل نخست وزیر در نبودن مجلس با شاه است ! و از این خلاء و نبودن مجلس ، شاه استفاده کرد و طی یک حکم رسمی مصدق را ازسمت نخست وزیری ایران عزل کرد ولی از آنجاییکه نگران مردم و حامبان و طرفداران و محبوبیت مصدق در نزد مردم بود ، مطابق نقشه از پیش تعیین شده آمریکایی ها برای مهار حامیان مصدق و تخریب شخصیت مصدق در انظار عمومی برخی از اشرار همانند شعبان بی مخ را از زندان ازاد کردند مشروط به انجام و همکاری در کودتا و با ارتشی های بازنشسته همراه شدند و بر علیه مصدق شعار میدادند و برخی علماء هم با تحریک مردم به جمع این اشرار و آشوبگران پیوستند و اشرار حامیان مصدق را با قمه و چاقو و چوب میزدند و مصدق که تا ان موقع نخست وزیر بود به ارتش دستور داد که جلوی این اغتشاش را بگیرد ولی ارتش خیانت کرد و تعلل کرد تا حکم شاه و عزل مصدق به او ابلاغ شود و اینطور بود که همزمان هم مردم را برعلیه حامیان مصدق شوراندند و هم بلحاظ قانونی از خلاء قانونی استفاده کردند. و تمام این ماجرا را امریکایی ها هدایت کردند . اشتباه مصدق اینجا بود که
اگر مصدق مجلس را منحل نمیکرد حتی اگر ان مجلس هر کاری را که انجام میداد باز هم تاثیرات منفی ان بسیار کمتر از نابودی دولتش بود . و مصدق میتوانست در سال بعد و با روی کار آمدن مجلس بعدی مصوبه های مجلس قبل را باطل کند . ولی مصدق با همه هوش و زیرکی که داشت در شطرنج سیاست برای جلوگیری از مات ، حاضر نشد که رخ یا وزیر را فدا کند و بخاطر همین سریعا مات شد . !
تنها اشتباه مصدق این بود که حواسش به شاه و آمریکایی ها نبود و فقط تمرکزش را روی انگلیس گذاشته بود .