ارسال به دیگران پرینت

گسترش جامعه مردم نهاد

حال باید پرسید که زمینه ها و فرصت های موجود بر سر راه گسترش جامعه مدنی چیست؟

گسترش جامعه مردم نهاد

۵۵آنلاین :

سید محمد حسین کاظمی

دانشجوی علوم سیاسی

انسان با استعدادهای دوگانه تنهایی و معاشرت جویی خود،ذهن فلاسفه را همواره به خود مشغول ساخته است.این دو استعداد اگر چه ظاهرا ضد یکدیگر به نظر می رسند،اما در حقیقت به یکدیگر نزدیک و درارتباط اند. بدین معنی که از یک طرف، تنهایی انسان در استعداد فردی و خود مشغولی او است واز طرف دیگر میل به معاشرت در بین افراد مستقل،زندگی جمعی را به وجود می آورد. این دو حالت که هر یک در جای خود اصالت دارد، نه تنها یکدیگر را نفی نمی کنند، بلکه دو قطب هستی بخش جامعه بشری به شمار می آیند.

با قبول نزدیک بودن این دو مفهوم، انسان اجتماعی مجموعا دربرگیرنده پدیده ای به نام جامعه می باشد. این جامعه، یا برآیند معاشرت جویی طبیعی انسانها است که آن را جامعه طبیعی می نامند و یا انسانها به خاطر علایق و منافع مشترک و گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حتی عقیدتی که دارند با به کار انداختن اندیشه و هنر خود آن را بنا می نهند که اصطلاحا جامعه مدنی نامیده می شود.جامعه مدنی محور اصلی مطالعه اندیشمندان ژرف بین خصوصا فلاسفه سیاسی از گذشته های دور تاکنون بوده است که پیرامون نقش آن در انسجام جامعه سیاسی و در مقابل حکومت به تجزیه و تحلیل پرداخته اند. فلسفه سیاسی،اندیشه خردمندانه ای است که درباره جامعه سیاسی و پدیده ها و گروههای متنوع اجتماعی مربوط به آن به کار می رود. غرض اصلی و عمده فلاسفه سیاسی شرح و وصف تحلیلی و ارزیابی جوامع سیاسی و آئین زندگانی سیاسی و شیوه زمامداری است.پدیداری جوامع و دولتها، رابطه مستقیم یا با واسطه فرد و دولت، حاکمیت و حکومت، حقوق و قانون، حقوق و آزادیهای فردی و گروهی،نقش مثبت و منفی مردم در امر زمامداری،از موضوعات قابل توجه در جامعه سیاسی یا مدنی به شمار می رود که فلاسفه به تفاوت و تداوم از آن سخن گفته اند.نهادهای مدنی به معنای جدید آن ریشه در تاریخ مغرب زمین و پیوند ناگسستنی با جامعه مدنی دارد. آشنایی ایرانیان با غرب و توجه روشنفکران ایرانی به مدرنیسم در قرن نوزده سبب توجه برخی از ایرانیان به این نهادها شد. استقرار مشروطیت در ایران و تدوین قانون اساسی اگر چه تشکیل و فعالیت این نهادها را قانونی ساخت اما در تاریخ معاصر ایران، به استثنای مقاطع کوتاهی، هیچگاه امکان فعالیت برای این نهادها فراهم نشد. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران فرصت مناسب برای تشکیل و فعالیت این نهادها فراهم ساخت. اما وقوع برخی حوادث و رویدادها در جامعه یکبار دیگر این فرصت را از میان برد.بدنبال برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در دهه 70،دوران جدیدی در حیات سیاسی انقلاب اسلامی ایران فرا رسید.طرح موضوعاتی جدید در گفتمان سیاسی ایران نظیر جامعه مدنی، توسعه سیاسی، شفاف سازی، پاسخگوکردن دولت،همه و همه بیانگر آغاز حرکتی جدید در مسیر تاریخ انقلاب برای جایگزین ساختن مشارکت سازمان یافته بجای مشارکت توده ای بود. این تغییر و تحول در حوزه نظری زمینه ساز وقوع برخی دگرگونیها در حوزه عملی نیز گردید که مهمترین آنها تشکیل و تشدید فعالیت نهادهای غیردولتی NGOs نظیر احزاب، انجمنها، اتحادیه های کارگری و سندیکاها بود، لذا باتوجه به اهمیت این نهادها برای تحقق جامعه مدنی هم به عنوان ابزار و هم به عنوان غایت، بنظر می رسد مهمترین مساله برای آنها در مقطع کنونی آسیب شناسی به موقع و اتخاذ راهکارهای مناسب جهت مقابله با چالشها باشد.جامعه مدنی به مثابه یک روش است.در این رویکرد که امروزه نیز مطرح است، جامعه مدنی روش حکومت کردن است. که در این زمینه هر جامعه ای می تواند از روش جامعه مدنی بهره برد و در جهت نیل به اهداف و آرمان های اجتماعی و فرهنگی و نیز در نظر گرفتن ایدئولوژی آن جامعه از آن استفاده لازم و مناسب را ببرد.

از این رو،باید به این پرسش پاسخ داد که تعریف جامعه مدنی در ایران چیست و وضعیت جامعه مدنی در ایران از منظر جامعه شناختی چگونه برآورد می شود؟

اکنون دو تعریف از جامعه مدنی وجود دارد. نخست اینکه،جامعه مدنی تنها به تشکیل پاره‌ای از نهادها و گروه‌های مردمی،برای تأمین اهدافی چون رسیدگی به امور نیازمندان و انجام امور مذهبی،اطلاق می‌شود و بنابراین،جامعه مدنی از قرنها پیش در بسیاری از جوامع بشری،از جمله جوامع مسلمان،مصداق داشته است.مساجد و هیئتهای عزاداری مذهبی و فعالیتها و جنبشهای اجتماعی نیز نمونه های روشنی از وجود گروهها و نهادهای مردمی و مستقل‌اند که از دیرباز در جوامع مسلمان فعال بوده‌اند.دوم اینکه،جامعه مدنی مفهومی برخاسته از تجربه جوامع غربی در عرصه های سیاسی و اجتماعی و در مسیری تاریخی قلمداد می‌شود که فلاسفه غربی،در دوره های گوناگون (باستان، میانه و مدرن) در باره آن نظریه پردازی کرده اند.امروزه همین تعریف در ادبیات سیاسی رواج یافته و مبنای مباحث سیاسی است.تعریف نخست در ایران یک تعریف غالب است،بنابراین جامعه مدنی حوزه ای از روابط اجتماعی فارغ از دخالت مستقیم دولت و مرکب از نهادهای عمومی و گروهی است در نتیجه جامعه مدنی عرصه قدرت اجتماعی می باشد در حالی که دولت عرصه قدرت سیاسی و آمرانه است.

جامعه ایران اساسا یک جامعه مردم ‌نهاد نیست و درواقع دولت‌نهاد است.همه چیز آن حول نهاد سیاست می‌چرخد.بعد از جنبش دو خرداد و روی‌کارآمدن دولت اصلاحات،یکباره موجی از تشکیل نهادهای مدنی و سازمان‌های به‌اصطلاح مردم نهاد شکل می‌گیرد اما باید به تشکیل یک‌شبه این حجم عظیم از سازمان‌های مردمی تردید داشت. شکل‌گیری جامعه مردم‌نهاد،فرآیندی و تدریجی است و نمی‌تواند در زمان کوتاهی شکل گیرد.این در حالی است که ما جامعه جدیدی داریم که نه به دلیل انگیزه‌های مذهبی و سنتی به دنبال یک خیر است بلکه به علت انگیزه‌های کاملا مدرن مبتنی بر نیازهای جدید جامعه فکر می‌کند و به دنبال کار داوطلبانه برای اداره جامعه است.نمی توان نهادهای مدنی را خیلی سیاسی تعریف کرد،اما از طرفی نیز نمی‌توان انکار کرد که در دوران اصلاحات و پس از آن همواره تعریف سیاسی بر سازمان‌های مردم نهاد غالب بوده است.در دهه اخیر تعاریف اجتماعی خود را بیش تر نشان داده و این تشکل‌ها تلاش کردند خود را به تدریج از زیر سیطره سیاست خارج کنند.بنابراین، جامعه مدنی که خود بیشتر یک ایده سیاسی بوده است، سعی دارد به یک ایده اجتماعی نزدیک‌تر ‌شود.از سوی دیگر،جامعه ایران در این چند دهه خیلی تغییر کرده و مرزبندی‌های اجتماعی در آن خیلی متکثر شده و همین‌طور مطالبات نیز خیلی پیچیده‌تر شده‌اند.مشکلی که هنوز در جامعه مشاهده می‌شود،این است که با وجود آنکه جامعه ما احساس می‌کند به نهادهای مدنی نیاز دارد اما کماکان دولت بنیاد است و هنوز مردم بنیاد نیست.متأسفانه جامعه دنبال قهرمانی است که دولت را تصرف کند و نجاتمان دهد. یکی از شاخص‌های جامعه مردم ‌بنیاد،تعاون و با هم کارکردن است.ولی ما امروزه تشکل‌های موازی زیادی داریم که موضوع مشترک دارند ولی حاضر نیستند با هم کار کنند.در حقیقت همان الگوی رفتاری که در مناظرات و در عرصه سیاسی شاهدش بودیم،در تشکل‌های مدنی هم شاهدش هستیم؛ به این معنا هنوز برای رسیدن به یک جامعه مردم بنیاد راه زیادی داریم.نهادهای مدنی در دهه ٧٠ یک پدیده لاکچری، نخبه‌گرایانه، سیاسی و تابع مد بود اما امروزه این تشکل‌ها اگرچه ضعیف‌اند، ولی بر پایه یک‌سری از نیازها شکل گرفته‌اند.یکی از دلایل ضعفشان هم می‌تواند این باشد که پشت جامعه مدنی در جامعه‌ای مانند آمریکا، سرمایه‌داران قرار دارند اما در ایران دولت از پشتوانه نفت و شهرداری از پشتوانه تراکم برخوردار بوده و نهادهای مردمی هیچ پشتوانه مالی نیرومندی ندارند.بعد از جنگ و دهه ٧٠ بعضا جوانان را می‌ بینیم که بدون نشان و آدرس خاص در قالب گروه‌های کوچک اجتماعی جمع می‌شوند و کنش خاص خودشان را دارند و فعالیت های مدنی مانند؛برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی،شب یلدا،چهارشنبه‌سوری،نوروز و این دست فعالیت های مدنی را انجام می دهند.این قبیل دور هم جمع‌شدن‌ها به‌منزله امکانی برای جوانان بود تا از درخودماندگی و احساس تنهایی خارج شوند و مهیای عبور و گذار از «من» در جهت «ما»شدن جمعی بشوند. امکانی که امروز تبدیل به نهادهای مدنی با رفتار و برنامه‌های روشن و قانونی شده است.نکته مؤثر دیگر در سرنوشت کنشگران مدنی و نهادها‏ی مدنی که باید به آن توجه کرد مسئله امنیت روانی و آزادی بیان در جامعه و تحمل نهادهای انتقادی مانند نهادهای غیردولتی و سازمان‌های مردم‌نهاد است.

حال باید پرسید که زمینه ها و فرصت های موجود بر سر راه گسترش جامعه مدنی چیست؟

1-شرایط بین المللی: با وقوع بحران در دولت های رفاهی در دهه 1970 و شکل گیری نئولیبرالیسم و پایان اقتصاد کینزی،موج سوم تجدد با محوریت دولت حداقلی و جامعه مدنی حداکثری شکل گرفت.این موج که در ابتدا در کشورهای غربی بود، به تدریج و به خصوص پس از سقوط کمونیسم در صحنه جهانی،تمام جهان را در برگرفت. وقایع پس از 11 سپتامبر 2001 به این روند شتابی دو چندان داد.این موج به بیشتر کشورهای خاورمیانه سرایت کرده است.امروزه غالب حکومت های خاورمیانه تحت فشار ایالات متحده به تدریج از سیاست های تمرکز دست برداشته و به سمت گسترش جامعه مدنی پیش می روند.این تغییرات در صحنه جهانی و منطقه ای بدون تردید ایران را تحت تأثیر خود قرار داده و ماهیت تمرکزگرایانه قدرت سیاسی را کمرنگ کرده است.

2-نوسازی اقتصادی و طبقه متوسط جدید:نوسازی و تحولات ساختاری در حوزه های اقتصادی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه،معمولاً شرایط مساعد تکوین جامعه مدنی را فراهم می آورند و برنامه های نوسازی متعدد در ایران منجر به شکل گیری و گسترش طبقه متوسط جدید در جامعه گردیده است.این طبقه که در تحلیل های مختلف از آن به عنوان موتور محرکه جامعه مدنی و دموکراسی یاد می شود تلاش خود را برای ایجاد فرهنگ سیاسی مدنی و محدود کردن قدرت و در نتیجه گسترش جامعه مدنی به کار می بندد.

3-نزاع های سیاسی در ساختار قدرت:ساختار جمهوری اسلامی ایران به شکل یک سازمان هرمی نیست بلکه ساختار قدرت در این نظام از تعدادی حلقه به هم پیوسته و در عین حال خود مختار با درجات متفاوت قدرت جلوه گر می شود.نزاع های سیاسی در سالیان اخیر و عدم غلبه مطلق هیچ یک از جناح ها زمینه مناسبی را برای گسترش جامعه مدنی فراهم آورده است.علاوه بر این، در این سال ها حمایت بخشی از قدرت حاکم یعنی جناح اصلاح طلب از تشکل ها و سازمان های غیردولتی و مدنی در بسط و گسترش جامعه مدنی، مفید بوده است.

4-رشد رسانه های عمومی و شبکه وسیع ارتباط جمعی: امروزه فضاهای جدیدی در عرصه ارتباطات شکل گرفته است که به صورت مستقل اداره می شوند.نفوذ روند جهانی شدن به ایران، همراه با رشد چشمگیر استفاده از اینترنت و فضاهای مجازی و نیز گسترش کلوب های گروهی و وبلاگ های شخصی،جهانی شدن رسانه ها و تولد ماهواره ها،گسترش ارتباطات زمینی و هوایی، همگی زمینه خوبی را برای گسترش جامعه مدنی و بسط آن را فراهم می آورد.در نتیجه می توان گفت که با توجه به زمینه ها و فرصت های عنوان شده،باید به بسط و گسترش بیشتر جامعه مدنی در ایران امیدوار بود.

منبع : 55 آنلاین
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه