[امیرحسین احمدی] ساعت از چهار گذشته و چیزی به برزدن سپیدهدمان نمانده است. میان یکی از خیابانهای پاوه، «دیاری» از ساعت دوازده شب دمنده (محفظه حاوی مایع ضدعفونیکننده) را روی دوشش گذاشته و کوچه به کوچه، درهای خانهها، دیوارها و دستگیره ماشینها را ضدعفونی میکند. با همان دستگاهی کوچهها را گندزدایی میکند که تابستان پارسال شیلنگ آن آتش بلوطهای زاگرس را فرو مینشاند. قبل از اینکه کرونایی بیاید و بخواهد به دیوارهای شهر، مغازهها و ساختمانهای آن محلول پلاستیک اسید ١٥ بپاشد، دیوارخانهها را رنگ میکرد. کرونا که آمد، همان روزهای نخست که به پاوه رسید، نیمه اسفند و دمادم بهار، قلممو، سمباده و سطل رنگ را کنار گذاشت و از پذیرایی و اتاق خانهها به خیابان پاگذاشت. «من داوطلبانه نامه دادم به رئیس آموزشوپرورش پاوه که مدرسه دانشآموزان را ضد عفونی کنم.»
آمدن کرونا مدارس پاوه را تعطیل کرد اما کار دیاری تازه شروع شده بود. از همان روز سربالایی و سرپایینی سه راه راشد را میرفت و میآمد و هر جا که شلوغ بود ضدعفونی میکرد. «سوپرمارکتها، سبزیفروشیها، نانواییها، دفترخدماتیها و هر جای دیگری که مردم میروند.»
این روزها دیاری از پیش از برآمدن آفتاب تا فرورفتن آن با دمنده روی دوشش دو سه خیابان از پاوه را ضدعفونی میکند و به قول خودش «تا آنجا که رمق در پاهایش باشد، وظیفه شهروندی را در قبال جامعه انجام میدهد.»
نه تنها دیاری بلکه دیگر دوستان و همشهریانش هم از هر نقطه پاوه از همان اول که کرونا آمد، دست به کار شدند. صهیب، شکور، هنر و شهریار همه ٩٠ نفری که عضو انجمن ژیوای (پیامآوران زمین پاک) بودند، کارشان شد گندزدایی از خیابانها و معابر پاوه. مثل پنجسال گذشته که اگر جنگلهای زاگرس آتش میگرفت، اگر کسی در میان کوهستان گم میشد، اگر نیاز به سخنی یا متنی بود تا شکار را مذمت کند و اگر بزنگاهی دیگر در پاوه رخ میداد، به میدان میآمدند، اعضای انجمن ژیوای پاوه این بار هم به خیابانهای شهر رفتند تا هر آنچه را که در دستشان است برای نابودی کرونا به کار گیرند.
سال ٩٤ بود که انجمن ژیوای پاوه مجوز گرفت، ساز وبرگی مهیا کرد و عاقبت تأسیس شد. آشنا حسن زاده، مدیرعامل این انجمن است. میگوید کار او و دوستانش با دغدغههای زیست محیطی آغاز شد: «اول که خودمان انجمنی نداشتیم با انجمن چیای مریوان کار میکردیم و به نحوی زیرشاخه بودیم و تا سال٩٠ با آنها کار کردیم و بیشتر در حوزه آتشسوزی جنگلهای زاگرس فعالیت داشتیم.»
رفته رفته یاران زاگرس در پاوه بیشتر شد و انجمنی در پاوه شکل گرفت به نام ژیوای. «بنا به دلایل اداری نمیتوانستیم فعالیتها را گسترش دهیم. ایده درست کردن انجمن به ذهنمان رسید. مراجع ذیصلاح تأیید کردند و کار ما هم آغاز شد.»
هدف مشخص آنها حفاظت از محیطزیست و پیشگیری از تجاوز به حریم آن بود. از بلوطها گرفته تا آهوها و بزهایی که شکار میشدند، از پاسداری از زمینهای طعمه زمینخواران تا گسترش دغدغه محیطزیست میان پاوه. «گسترش فضای مجازی به ما کمک کرد، همدیگر را پیدا کردیم، شهر ما هم کوچک است و همه همدیگر را میشناسند و بنابراین روند سختی نداشتیم.»
همه اینها گذشت تا اسفند امسال که آتش کرونا به دروازههای پاوه رسید. «از اول که مقوله کرونا مطرح شد، مطالعاتی را شروع کردیم، گروه تحقیقاتی چند نفره بررسی کردند که این مقوله به کجا ختم میشود و نظام اداری کشور چطور مقابله با آن را شروع میکند.»
حسنزاده میگوید: «خلأ را در شهرهایی دیدیم که بزرگ بودند. ما این ترس را داشتیم که شهر پاوه مرزی است و در کانون دید رسانهها هم نیست و شاید خیلی بیشتر لطمه بخوریم.»
فکرهایشان را روی هم ریختند، اندیشیدند به اینکه چطور باید ازحیات خود در میانه همهگیری کرونا دفاع کنند. «بعد از رایزنی گفتیم برویم با ادارههای دولتی مثل شهرداری و شبکه بهداشت صحبت کنیم و ببینیم آمادگی دارند و چیزی برای مقابله کرونا در ذهنشان هست؟ اول پیشنهاد دادیم که در سطح شهر اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند که ناگاه کرونا غافلگیرمان نکند اما درنهایت دیدیم که خودمان باید دست به کار شویم.»
دستگاههای دمنده مخصوص مهار آتششان بود که میتوانستند برای گندزدایی هم از آنها استفاده کنند. پیش از هرچیز همشهریانشان را تشویق کردند تا در خانه بمانند و در هر کوی و برزن این را میگفتند، تبلیغات در فضای مجازی هم که به جای خود. «مطالعاتی داشتیم و هماهنگیهایی با دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه انجام دادیم و محلولی هم انتخاب کردیم که بیخطرترین محلول برای محیطزیست است یعنی پراستیک اسید١٥، شماره حساب دادیم و مردم هم با اعتمادی که داشتند اعتبار ما را تأمین کردند و کار گندزدایی معابر پاوه شروع شد.»
آنها که آتش را مهار میکردند و آموزش دیده بودند که چطور از دمنده استفاده کنند، کار را به دیگران هم آموزش دادند و نکات دیگر را هم دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به انجمن ژیوای گفت. رفته رفته از هر محلهای پسران و مردانی به فعالیت گندزدایی پیوستند و کمیته محلات تشکیل شد. هر گروه در برزنی از پاوه کارش را شروع کرد. کار هر چه جلوتر رفت افراد بیشتری به آن پیوستند اینکه جوانان روستایی پاوه هم طالب آن شدند که روستاهایشان را در ساعاتی از شبانهروز از ویروس جدیدپاک کنند.
ژیوای از پس ضدعفونی کردن پاوه برآمده بود و حالا میتوانست فعالیتهایش را در شهرهای دیگر کرمانشاه هم ادامه دهد. خیابانهای شهرهای روانسر، جوانرود و ثلاث باباجانی هم آماده استقبال اعضای ژیوای شدند.
معین دانشجوست. از همان روزها که دانشگاهها در سراسر کشور تعطیل شد به ژیوای پیوست. با گروههای عملیات محلهها در دامنه کوههای پاوه مینشست و در آموزشهای گروهی یاد میگرفت که چطور باید نقطه نقطه شهر را ضدعفونی کند. عاقبت او در گروهی شروع به کار کرد که محلول ضدعفونیکننده را بر معابر میدان شهدا میپاشید. «زیرساختها و زیربناهای بهداشتی در منطقه ما کم است و خودمان هم میدانستیم نظام اداری در این شهر نمیتواند بحران را از سر مردم باز کند. به خاطر دفاع از سلامتی جامعه و شهروندان گفتم کاری که از دستم برمیآید این است که اینطور به کمک همشهریانم بیایم.»
اوایل که کار شروع شده بود، معین از هفت صبح در میدان شهدا گام برمیداشت و اطراف میدان را گاه تا صبح فردا ضدعفونی میکرد. «اوایل که هر روز این کار را میکردیم، یعنی زمان کار طوری بود که کل شهر را پوشش میدادیم و کوچهبهکوچه میرفتیم، اما حالا که ظاهرا شرایط عادیتر شده است و دو یا سه روز در هفته این کار را میکنیم.»
میگوید که مردم شهر هم استقبال میکردند، به او و دوستانش روحیه میدادند و از آنها تشکر میکردند. گاه لیوانی چای دست آنها میدادند، اما برخی هم سر باز میزدند از اینکه مغازهشان ضدعفونی شود. «میگفتند شیشه را لک میاندازید. ما اول اجازه میگرفتیم و بعد هم توضیح میدادیم که بحث سلامتی عمومی مطرح است و این محلول هم آسیبی به هیچ چیز نمیرساند، مگر کرونا. اگر باز هم مقاومت میکردند، میگفتیم باشد هر طور خودت دوست داری.»
از این ناراحت است که این روزها مردم شهر باز هم مثل قبل از کرونا به بازار و خیابانهای پاوه میآیند و پیش خودش که حسابمیکند، میگوید: «موقعی که مدیریت بحران و اداره بهداشت و فرمانداری و در حد خرد و تا کلانش جریان را عادیسازی میکنند و اطلاعرسانی هم ندارند، مردم هم میگویند لابد کرونا دیگر تمام شده، از طرفی فشارهای اقتصادی هم روی مردم است و مجبورند از خانههایشان بیرون بزنند. ما هم گفتیم حالا که مردم نمیتوانند در خانه بمانند، دستکم ما خیابانها را ضدعفونی کنیم که تا آنجا که ممکن است این زنجیره قطع شود.»
هنر هم گلایهمند است از اینکه این روزها مردم نمیتوانند در خانههایشان بمانند و انگار که در میان آنها کرونایی نبوده که نبوده. «ما طبق روال خودمان کار را پیش میبریم و از صبح تا شب خیابانها را ضدعفونی میکنیم، ولی مردم رعایت نمیکنند و نه ماسکی و نه دستکشی دارند. تبلیغات رسانهای هم ضعیف است، هم رسانههای دولتی، هم رسانههای محلی و هم شبکههای مجازی.»
اعضای انجمن ژیوای برای گندزدایی از شهر به دو گروه تقسیم شدند. یکی گروه ویژه و یکی هم گروه محلات که کار خود را دیرتر از اعضای گروه دیگر شروع کردند. گروه محلات به مراکز پررفتوآمد میرفت و نقطهنقطه مکانها را ضدعفونی میکرد، گروه ویژه هم به آن نقاطی از شهر میرفت که افراد مستعد کرونا یا کسانی که بیماری زمینهای دارند، ساکن بودند.
شهر پلکانی پاوه که در آن برای رسیدن به هر کوچه باید یکییکی پلهها را پس و پیش کرد، از قوت پا و جان میکاهید، اما هنر به هر قیمت بود، هر روز سر از یکیک کوچهها درمیآورد و شیلنگ دمندهاش را به در خانهها میگرفت. «بعضی کوچهها رفتوآمد زیاد داشتند و باید هر ساعت ضدعفونی میکردیم. یک وقت در یک روز باید ١٥ بار یا ٢٠ بار پلهها را بالا و پایین میکردیم تا یک کوچه را گندزدایی کنیم. بچهها میآمدند و بازی میکردند و ممکن بود که کرونا بگیرند، حواس ما هم بود که قبل از اینکه برسند، کوچه ضدعفونی شده باشد.»
میگوید در این مدت بخشی از مردم خسته شدند و دیگر نمیخواهند از کرونا حرفی بشنوند: «حق دارند. اینجا شهر مرزی است و مردم باید به نحوی معیشتشان را تأمین کنند. از خانه بیرون نیایند چه کنند؟»
دیاری هم هرچند بار در هر ساعتی از شبانهروز که اقتضا کند با دمندهاش به خانهای، کوچهای، خیابانی و هر جایی از پاوه میرود تا گندزدایی کند، اما میگوید مشکل اینجاست که آمار رسمی معلوم نمیکند و مردم سردرگماند. «به خاطر انسانیت و نه به خاطر هیچ چیز دیگر این کار را میکنم. هر جای دنیا احتیاج باشد، میروم، ولی نمیدانم اوضاع در پاوه چطوری است. شهر پاوه ٢٠هزار جمعیت دارد و ما هم ٨٠ نفر هستیم، ولی ارایه آمار به ما هم مهم است و باید بگویند کدام کوچه و محله مشکوک است. خود مردم هم سردرگماند من میروم مغازهای را ضدعفونی کنم، میگوید کرونا تمام شده است.» پریروز یک تاکسی را در پاوه ضدعفونی کرد و وقتی که کارش تمام شد، دید که راننده تاکسی به او چپچپ نگاه میکند. «ناراحت نشدم. این سه ماه به من بیاحترامی هم شد، اما سلامتی انسانها از ناراحتشدن من مهمتر است.»
ساعت سه صبح که سبزیفروشی سهراه راشد میآید تا بارش را کنار مغازه خالی کند، دیاری زودتر از او با دمندهاش ایستاده است. «اول هم ماشینش را ضدعفونی میکنیم، هم با کمک خودش سبزی و میوهها را، بعد میبریم داخل مغازه که یک وقت آلوده به کرونا نباشد.»
در این سه ماه دیاری نه ساختمانی را رنگ زده و نه کار ساختمانی بوده است که بخواهد از آن کسب درآمد کند. این روزها میرود کارگر کشاورزان پاوه میشود، زمینهایشان را شخممیزند، محصولاتشان را درو میکند، میوههایشان را میچیند و دست آخر هم روز مزدی میگیرد تا بتواند لقمهای نان به خانه ببرد. «من برای فکرم کار میکنم و نه برای بدنم. فکرم هم میگوید الان باید به کمک مردم بروم. پاوه یا هر جای دیگر.» میگوید گریه زن و بچهاش را اولین باری که دمنده را روی دوشش گذاشت، درآورد: «پسرم اوتیسم دارد و در خانه بیقراری میکند. روز اول که خواستم بروم، زنم گریه کرد که خطرناک است، اما رفتم، زندگی همه ما در خطر بود.» در عرض ٢٤ ساعت پاوه را ضدعفونی کردند، همانطور که به دل آتش به جان بلوطهای زاگرس افتاده میزدند، به دل در و دیوار شهر که معلوم نبود کرونا در آنها رسوخ کرده یا نه میزدند. صهیب میگوید: «از سر شکمسیری این کارها را نمیکنیم. از همه قشر و هر سنی در ما هست، شهریار ١٦ سالش است، ولی پابهپای ما بزرگترها کار میکند. نانوا، کولبر، کارگر از هر قشری میانمان هست و در انجمن کار میکند.» میدوند، میجهند، دمندههایشان میخروشد تا شر کرونا از سر شهر برود. میگویند متر و معیارشان هم زندگی است. زندگی در پاوه.
دیدگاه تان را بنویسید