۵۵آنلاین :
ناامیدی حال و هوایی است که این روزها شاید بیش از هر زمانی دیگر و شاید بیش از هر احساسی دیگر در جامعه ایران احساس می کنیم. حس و حالی که چرخه زندگی روزمره را کند کرده و مشکلات عدیده ای را ایجاد می کند. یک معضل در سایه که شاید مانند بسیاری دیگر از مشکلات پرهیاهو و سروصدا نباشد اما پیامدهایش قطعا و حتما سروصدای زیادی به پا خواهند کرد. ناامیدی همانند ویروس عمل می کند، بدون جنجال و در سکوت، جامعه را دچار ساخته و یکی پس از دیگری کارکردهای عملکردی جامعه را تضعیف و مختل می سازد. ناامیدی با شاخصه ی عمده اش یعنی عدم تلاش برای آینده، فرد را دچار رخوت ساخته و پس از آن و به دلیل بی اعتمادی به دستگاه های اجتماعی اتخاذ رویکردهایی جمع گریزانه و جمع ستیزانه منجر می شود. در واقع ناامیدی اصلا و اساسا پدیده ای فردی نیست که محدود به افراد باشد، بلکه معضلی اجتماعی است که قدرت و قابلیت اثرگذاری بسیار بالایی بر جمع و جامعه دارد. **ناامیدی معلول ناکامی، علت افسردگی «حمید فرزادی» روانشناس بالینی و عضو انستیتوی روانپزشکی تهران در باب اهمیت معضل ناامیدی در سلامت روان به پژوهشگر ایرنا گفت: ناامیدی به عنوان یکی از مولفه های آسیب رسان بر سلامت روان نقش بسیار زیادی در بهداشت روان دارد؛ یعنی عموما ما برای ارزیابی سلامت روان مولفه هایی راداریم که وقتی این مولفه های محقق نمی شوند، می توانیم برآورد کنیم که فرد دچار آشفتگی و آسیب روانی و یا نوعی اختلال در عملکرد روانی شده است. وی توضیح داد: ناامیدی یا به اصطلاح تخصصی hopelessness یکی از شاخص ترین الگوهایی است که ما به واسطه آن مشکلات عاطفی و روانی مان را می بینیم؛ به عبارتی عدم باور فرد به موفق شدن و این که می تواند با تلاش و پشتکار مشکلاتش را برآورده کند، به آهستگی باعث ایجاد احساس ناامیدی در فرد می گردد. «مثلا ممکن است فردی در جامعه احساس کند که می تواند با تحصیلات دانشگاهی شرایط بهتری را از زندگی برای خودش محقق سازد؛ در نتیجه تلاش و هزینه های زیادی را برای فرصت هایش می کند تا وارد دانشگاه شود. این آدم به دلیل این که هنوز امیدوار است که بتواند از یک موقعیت اجتماعی برخوردار شود، باز هم تحصیلات تکمیلی را دنبال می کند و نهایتا وقتی به جامعه می آید و با نوعی از ناکامی روبرو می شود، احساس یاس و ناامیدی برایش به وجود می آید». فرزادی افزود: در نتیجه احساس یاس و ناامیدی به دنبال ناکامی رخ می دهد. یعنی از یک نیاز، خواسته و تلاش برای آن شروع می شود و زمانی که تلاش های پی در پی اش ناکام می شود، احساس یاس و ناامیدی برایش به وجود می آید. این روانشناس بالینی در توضیح پیامدهای ناامیدی برای جامعه خاطر نشان کرد: یکی از عمده ترین عوامل و نتایج ناکامی و ناامیدی، افسردگی است. چنانچه یکی از ملاک های تشخیص افسرگی، احساس یاس و ناامیدی است.ناامیدی تاثیرات بسیار زیادی بر کارکردهای روانی، اجتماعی و فکری افراد دارد. یعنی افرادی که دچار ناکامی شده و به تبع آن احساس ناامیدی می کنند، ممکن است دچار انزوای اجتماعی شوند، تمایل زیادی به تلاش کردن نداشته باشند و چون احساس می کنند که هرچه تلاش کردند به جایی نرسیده اند و ناکام شده اند، در نتیجه دست از تلاش کردن برمی دارند. «بنابراین انگیزه ای برای ازدواج ندارند یا اگر متاهل هستند، انگیزه ای برای داشتن فرزند ندارند. یا اگر مثلا در خانواده هستند، متمایل به گوشه گیری و انزوای اجتماعی می شوند. یکی از بدترین عوارض ناامیدی این است که می تواند نوجوانان را به کارهای نابهنجار و خلاف قانون سوق بدهد؛ یعنی زمانی که یک جوان احساس کند که با تلاش های مثبتش نمی تواند به اهداف خودش در جامعه برسد و از آنها ناامید می شود، ممکن است ناخودآگاه برای برآورده کردن نیازهایش به رفتارهای ناهنجار و گاه جامعه ستیز هم روی بیاورد». فرزادی تاکید کرد که «ناامیدی یکی از مولفه های سلامت روان است که باید به آن توجه کنیم که رخ ندهد که این مهم مستلزم یک عزم ملی است». **فردگرایی پیامد ناامیدی «مجید فولادیان» جامعه شناس و هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد در تاکید بر گستردگی احساس ناامیدی در جامعه خاطرنشان کرد: ناامیدی امروز قابل انکار نیست و همه داده ها این را نشان می دهند که ناامیدی به ویژه ر مقایسه با گذشته به شدت در جامعه گسترش پیدا کرده است. اینها داده های واقعی بوده که مصادیقش در جامعه مشهود است. وی افزود: پدیده ناامیدی از جمله پدیده هایی است که پیامدهایش آنچنان گسترده است که نمی توان نادیده شان گرفت. و این حجم در عرصه های بسیار قابل بررسی است. مثلا فرض کنید پیامدهای ناامیدی را می توان در رشد فردگرایی امروز بررسی کرد. جامعه ای که از آینده خودش ناامید می شود و دیگر نگاهش به این نباشد که می شود کاری را به صورت کمی انجام داد و هیچ چیز به جایی نمی رسد، خودبه خود باعث رشد فردگرایی می شود. «این فردگرایی خود پیامدهای گسترده ای دارد؛ در بسیاری از موارد انگار افراد می خواهند خودشان گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. تمام فسادهایی که امروز در جامعه مان می بینیم تقریبا از همین جا نشات می گیرند؛ این که فرد فقط به فکر خودش است تا به نوعی مشکل خودش را در فضایی که وجود دارد حل کند». این جامعه شناس تصریح کرد: پیامد تمام اینها، اختلاس ها و اغتشاش هایی است که در عدم همکاری های جمعی رخ می دهد. این روند ممکن است در آینده نزدیک به شکلی معنادار باعث افزایش سرقت در جامعه شود؛ طبقاتی که بسیار رو به پایین، حاشیه نشین و ناراضی هستند، پتانسیل این مساله را دارند. یعنی حاشیه نشینی به اضافه ناامیدی، وقتی با هم جمع شوند ترکیب عجیب و غریبی می شود که من اساسا این را خوب نمی بینم. ** تبعاتی که باید دید فرزادی در ادامه و در تاکید بر نقش پراهمیت ناامیدی در اختلالت اجتماعی بیان داشت: افزایش گسترده حاشیه نشینی، به اضافه ناامیدی همراه با نارضایتی، می تواند فضا را برای شورش های شهری آماده کند. و این ها در کنار هم می توانند، اتفاقاتی از این دست را ایجاد کنند. این اتفاقات، اتفاقاتی نیستند که به راحتی در جامعه ما حل شوند. «ناامیدی اگرچه مساله ای است که برای فرد ایجاد می شود اما تبعاتش منحصر به فرد نمی ماند؛ تبعات آن قطعا اجتماعی و بسیار وسیع است و نادیده گرفتن آن می تواند موجب بر باد رفتن بسیار سریع دستاوردهایی شود که در این همه سال اندوخته ایم؛ پیامد این جنس شلوغی ها و این دست اتفاقات، پیامد خوشایندی نیست و می تواند خروجی های بسیار بدی برای جامعه داشته باشد». این جامعه شناس تصریح کرد: جامعه شناس می تواند در چنین مواردی یک سری راهکار کلان بدهد؛ اولین چیزی که من فکر می کنم این است که روزنه هایی هرچند کوچک از امید به مردم داده شود. مثلا یک زمان مشخص به مردم داده شود که تا این زمان مشکلات شما حل خواهد شد. اما الان حالتی از ابهام وجود دارد که مردم نمی دانند که تا کی این اوضاع ادامه دارد و حتی فکر می کنند که سال آینده سال بسیار بدتری است. یعنی نگاهشان به آینده، نه فقط ناامیدانه نیست بلکه بدتر از آن است و برای زندگی و زیستشان احساس خطر می کنند. «در نتیجه شرایط خوبی نیست و به نظرم باید احساس خطر در مردم کاهش پیدا کند. بازخوردها و پالس هایی مثبت به مردم داده شود و این وظیفه مسوولین است چرا که تا یک حدی مردم تشنه شنیدن حتی کوچکترین پالس های مثبت از مسوولین هستند. این باید رخ بدهد و لزوما لازم نیست کارهای خیلی بزرگی که نمی شود به سمتش رفت، انجام بدهیم، پالس های نادرست یا شعار بدهیم بلکه با کارهای کوچکی که می تواند جامعه را خوشحال کند، قابل دستیابی است. مثلا با توافقات کوچکی که ایجاد همبستگی در زمینه هایی را تقویت می کنند و یا با کارهایی که این باور را به مردم منتقل کند که حداقل در داخل و در مواقع بحران یک همبستگی وجود دارد. اگر این پالس به مردم داده شود که مسوولین برای حل مشکلاتشان متحد هستند، از نظر من خیلی می تواند فضا را تغییر بدهد ولی اگر احساس شود که این گونه نیست و شکاف ها و درگیری هایی در داخل خود مجموعه هم هست و خود مجموعه هم نمی داند که می خواهد چه کار کند، ممکن است وضعیت بدتر از این شود.
منبع : ایرنا
دیدگاه تان را بنویسید