قارچ دنبلان
برداشت و قاچاق قارچ دنبلان در ایران ممنوع است. با این حال قارچ دنبلان قاچاق میشود. در ادامه جزییاتی از این خبر را بخوانید.
«من ساکن کلاله استان گلستان مهد ترافل سیاه هستم. ۳۰ درصد مردم این منطقه پنج ماه سال را از طریق برداشت ترافل از جنگلها روزگار میگذرانند. جهت تأمین دنبلان و قارچ گانودرمای کوهی آمادهٔ همکاری با دوستان و اساتید هستم. در بخش صادرات هم همکاری میکنم»، «اینجانب […] از استان گلستان شهر مینودشت هستم. این قارچ کیلویی ۵۰۰ هزار تومان در شهر ما خریدوفروش میشود، کسی خواست در خدمتم»، «سلام. من تأمینکنندهٔ ترافل سیاه، سفید و قهوهای هستم». اینها تنها سه پیام از انبوه پیامهایی است که در یک سایت مرتبط با قارچها و ذیل مطلبی با عنوان «نحوهٔ پرورش قارچ دنبلان» منتشر شده است. البته هرکدام پیامهایی از سوی متقاضیان بههمراه دارند و ایمیلهایی هم ردوبدل شده است. همهٔ اینها درحالی اتفاق میافتد که برداشت ترافل یا قارچ دنبلان در ایران ممنوع است.
«بهمن صوفی»، همیار محیطبان پارک ملی گلستان و ساکن روستای «توتلیتمک» وقتی برای انجام کار مانند کشاورزی دنبال کارگر میگردد، پیدا نمیکند؛ چراکه محلیها ترجیح میدهند بهجای یک روز کار برای او، به جنگل بروند و ترافل (دنبلان) جمع کنند، سودش خیلی بیشتر است. البته زمانی که از سود صحبت میکنیم منظور از گردش اقتصادی عاید همان برداشتکنندگان و دلالان است، وگرنه چنین فعالیتی تخریب عرصههای طبیعی را بههمراه دارد. او به «پیام ما» میگوید: «برداشت دنبلان چند سالی است توسط جامعهٔ محلی حاشیه پارک ملی گلستان و افرادی که از مناطق دیگر به پارک و حاشیهٔ آن میآیند، انجام میشود.»
به گفتهٔ او برداشت در فصلهای خاص صورت میگیرد، یکی در بهار که بارشها شروع میشود و اوج آن در اردیبهشت و خرداد و در مواردی تیر است و بار دیگر در مهر که بارشهای پاییزی صورت میگیرد و تا آبان ادامه دارد. صوفی اضافه میکند: «این برداشت تبدیل به معضل بزرگی شده است و در منطقه، اعم از مناطق آزاد و پارک ملی، تمام رستنیها و نهالها را از بین میبرد. در مواردی برداشتکنندگان برای تهیهٔ چای و… آتش روشن میکنند و آن را رها میکنند که خطر آتشسوزی را هم بهدنبال دارد.»
بهرهبرداری اصولی با کمک جامعهٔ محلی
ترافل چگونه تولید میشود؟ «سید ابوالفضل میرقاسمی» کارشناس منابع طبیعی در این باره به «پیام ما» میگوید: «میکروارگانیسمهای موجود در خاک نظیر باکتریها و قارچها نقش بسیار مهمی در حفظ حاصلخیزی اراضی و تغذیهٔ گیاهان و جانوران دارند. بهعنوان مثال، قارچهایی که در اطراف ریشهٔ درختان زندگی میکنند، شبکهٔ مویرگی (ریسههای) ظریف و گستردهای دارند و از نقاط اطراف ریشهٔ درخت، آب و مواد معدنی را جذب میکنند و در اختیار درخت قرار میدهند. درخت هم بهعنوان قدردانی از زحمات قارچ، بخشی از مواد قندی (هیدروکربور) تولیدی را در اختیار قارچ قرار میدهد. قارچ، بخشی از آن مواد قندی را مصرف و مازاد آن را برای روز مبادا ذخیره میکند (بهشکل یک غده که به رنگهای مختلف سیاه و سفید و قهوهای یافت میشود و ارزش اقتصادی زیادی دارد) که ترافل (Truffle) یا در زبان فارسی، دنبلان نامیده میشود.»
او با اشاره به اینکه ترافل، محصول همزیستی درخت و قارچ است که در طی زمان طولانی و در مناطق خاص و تحت شرایط خاص و برای درختان خاصی اتفاق میافتد. اضافه میکند: «شبکهٔ مویرگی قارچ به زنده ماندن درخت در شرایط سخت نظیر مواجهه با تنش کمآبی کمک میکند و درخت نیز غذای مورد نیاز قارچ را فراهم میکند. در این شرایط ما همزیستی و بازی بُرد-بُرد هر دوی آنها را شاهدیم.
قیمت بالای خریدوفروش ترافل باعث برداشت بیرویه از آن با وجود ممنوعیتش شده است، میرقاسمی در این باره میگوید: «کارشناسان منابع طبیعی معتقدند طرحهای حفاظت و بهرهبرداری اصولی و درست از منابع طبیعی به شرطی موفق هستند که اقتصادی باشند و برای جامعهٔ محلی بهرهبردار درآمد و منفعت اقتصادی داشته باشند. با توجه به اینکه ارزش اقتصادی ترافل بهدلیل کمیاب بودن نسبتاً زیاد است، به نظر میرسد که بهرهبرداری اصولی و درست از ترافل میتواند به بهبود معیشت جنگلنشینان کمک کند و انگیزهای برای حفظ و نگهداری از منابع جنگلی باشد. علاوهبرآن، کنترل قطع غیرمجاز درختان و قاچاق چوب توسط خود جامعهٔ محلی که همیشه در منطقه حضور دارند و بهدلیل علاقهای که به منطقهٔ خویش دارند و منافع اقتصادی که برای ایشان در نظر گرفته شده است، انجام میشود.»
به گفتهٔ این کارشناس منابع طبیعی، بهرهبرداری اصولی و درست از ترافل نیاز به آموزش، آگاهیبخشی و ظرفیتسازی دارد. او میگوید: «در اسپانیا و ایتالیا از سگهای تربیتشده (که قادر به تشخیص بوی خاص و تند ترافل هستند) برای یافتن محل رشد ترافل استفاده میکنند و بهرهبردار ترافل بهآرامی و با دقت زیاد و بدون آسیب وارد کردن به شبکهٔ مویرگی قارچ در زیر سطح زمین، با یک بیلچهٔ کوچک، خاک سطحی را کمی جابهجا و غده ترافل را برداشت میکند (از نظر ظاهری، چیزی است شبیه سیبزمینی) و مجدداً خاک را به حالت اول برمیگرداند تا برای فصل بعدی هم امکان تولید ترافل وجود داشته باشد. اما متأسفانه در جنگلهای شمال ایران، بهدلیل ناآگاهی و عدم اطلاع از نکات فنی در برداشت ترافل، روستائیان، جنگلنشینان یا کارگران اجیرشده توسط افراد سودجو و طماع، بهصورت شتابزده و با شنکش و بیل و کلنگ به جان اراضی جنگلی میافتند و تمام اکوسیستم خاک را بههم میریزند و تخریب میکنند که احیای آن نیاز به زمان زیادی دارد و ضربهٔ مهلکی هم به میکروارگانیسمهای خاک و هم درختان وارد میشود.»
او با تأکید بر ضرورت توجه بیشتر مسئولان به موضوع مطالعات و تحقیقات در حوزهٔ پرورش و بهرهبرداری اصولی از ترافل میافزاید: «بخشهای آموزش و ترویج واحدهای ذیربط نظیر منابع طبیعی، محیط زیست، کشاورزی و گردشگری هم در زمینهٔ اطلاعرسانی، آگاهیبخشی، حساسسازی و دغدغهمند کردن جامعهٔ محلی و همچنین گردشگران باید بیش از پیش بکوشند تا در آینده آسیب کمتری به اکوسیستم جنگلی وارد شود. علاوهبرآن، با بهرهبرداری اصولی از ترافل توسط جامعهٔ محلی، انگیزهای برای حفاظت بیشتر و دقیقتر و صحیحتر از منابع ذیقیمت جنگلی شمال کشور شکل میگیرد.»
محصول جنگلهای شمال در رستورانهای ایتالیا
براساس مقررات سازمان منابعطبیعی و آبخیزداری کشور برداشت ترافل ممنوع است. بسیاری از کارشناسان اما معتقدند که ممنوعیت بدون هیچ نظارتی باعث شده است این کار بهصورت غیرقانونی انجام شود. مسئلهای که البته در موارد مشابه دیگری نیز صدق میکند. از سال ۹۹ و با شدت گرفتن برداشت این قارچ ادارههای منابعطبیعی سه استان شمالی در مورد اثرات مخرب آن هشدار دادند. در این نوع برداشت، ترافل معمولاً با ابزار و با همزدن و حفر خاک در زیر اشکوب جنگل انجام میشود. در شرایط کنونی ترافلهای نارس نیز برداشت میشود و امکان رسیده شدن ترافل و تولید اسپور برای تکثیر وجود ندارد. با این روش ریشهٔ درختان نیز آسیب میبینند و خاک برگ کف جنگل، که از فرسایش جلوگیری میکند و مکانی برای میکروارگانیسمها است نیز از بین میرود. همین لاشبرگها محیط مناسبی برای تکثیر ترافل به وجود میآورد.
بهنظر میرسد تاکنون دربارهٔ میزان صدمهٔ هر کیلو ترافل به عرصههای طبیعی و راهی برای برداشت بدون تخریب آن، پژوهشی انجام نشده است. برخی منابع اما میگویند درصورتیکه طرح تهیه شود و برداشت صرفاً با سگ آموزشدیده انجام شود، خسارت بسیار کم خواهد شد. از طرفی باید مردم بومی آموزش ببیند و فقط افرادی که دارای مجوز هستند با نظارت کارشناسان ادارات منابعطبیعی و آبخیزداری برداشت کنند.
برخی کارشناسان معتقدند کشت این قارچ مشابه سایر قارچها در فضای گلخانهای امکانپذیر است، با وجود اینکه این قارچ «ساپروفیت» نیست و نمیتوان مانند قارچ های دیگر آن را تکثیر کرد.
نکتهٔ جالب در مورد این قارچ این است که ترافل بهصورت همزیست با درختانی نظیر بلوط، ممرز، راش، ولیک و… رشد میکند و حتماً باید درختی وجود داشته باشد تا این قارچ رشد کند. این موضوع میتواند بسیار حائز اهمیت باشد؛ چون باعث درختکاری و توسعهٔ جنگل میشود.
ترافلها به اروپا میروند
منابعی که هم از مقاصد این قارچهای برداشتشده خبر دارند و هم میزان آمار و ارقام حاصل از تجارت غیرقانونی آن، به پیام میگویند که این قارچ بیشتر در کشورهای اروپایی و آمریکا و… یا بهصورت خام مصرف میشوند یا آنکه فرآوردههای مختلف از جمله روغن، اسانس و… از آن تهیه میشود. اگر چه در بعضی از رستورانهای تهران و بعضی از شهرهای بزرگ نیز شاهد استفاده از آن هستیم. و اینها همه در شرایطی است که گفته میشود برای حفاظت از عرصههای طبیعی با کمبود محیطبان و جنگلبان مواجهیم و درآمد حاصل از برداشت غیرقانونی این قارچ و از سوی دیگر در کشور با چالشهای مختلف اقتصادی دستوپنجه نرم میکنیم. سؤال اینجاست که آیا میتوان کنترلی بر قاچاق این قارچ داشت؟ یک منبع آگاه میگوید: «بهترین راه مبارزه با قاچاق، بهرهبرداری اصولی و تحت نظارت است. با اینکه برداشت ترافل ممنوع است، ولی بهدلیل قیمت بالای آن، در سطح و حجم زیاد برداشت میشود و امکان کنترل نیز وجود ندارد و با واسطههایی به کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا انتقال مییابد. دراینصورت، بهدلیل بستهبندی نامناسب و مسیر طولانی انتقال و شرایط حمل نامناسب تلفات آن زیاد است و قیمت نیز کمتر است. درصورتیکه اگر بهصورت قانونی و اصولی برداشت شود، باعث مشارکت مردم در حفظ جنگل، ارزآوری، توسعهٔ جنگل و درنهایت توانمندسازی جوامع محلی حاشیهٔ جنگل میشود.»
نگاهی به گزارشهای بینالمللی نشان میدهد در برخی کشورهای اروپایی، پرورش ترافل از قرن هجدهم آغاز شده است. اسپانیا در زمینهٔ پرورش ترافل پیشرو است، اما ۹۰ درصد تولیدات آن به فرانسه صادر میشود. «شاتن» (Chatin)، گیاهشناس فرانسوی در ۱۸۶۹ نوشته است: «این قارچ از قرون وسطی در اروپا پرطرفدار بوده است و در دوران رنسانس به لطف پادشاه فرانسیس اول که هنگام بازدید از اسپانیا به این غذای لذیذ علاقهمند شد، آن را به فرانسه برد.»
کاهش تولید قارچ با جنگ جهانی
پرورش این قارچ نیز از طریق ایجاد درختزارهایی امکانپذیر است که ترافل با آنها امکان همزیستی دارد. گفته میشود تولید ترافل در قرن نوزدهم به سالانه دوهزار تن رسیده است، اما با شروع قرن بیستم که با دو جنگ جهانی و البته توسعهٔ سریع اروپا همراه بود، بخش زیادی از جنگلهای طبیعی و درختزاهای تولید ترافل از بین رفت و آمارها نشان میدهد تولید جهانی این قارچ بیش از ۹۰ درصد کاهش یافت. هماکنون میزان تولید ترافل در جهان بین ۳۰ تا ۵۰ تن است که کماکان فرانسه و ایالات متحده عمدهترین مشتریان آن هستند. نکتهٔ جالب دیگر دربارهٔ تولید ترافل در اروپا آن است که از ۱۹۶۸ تاکنون پنج کنفرانس تخصصی دربارهٔ ترافل و تولید و پرورش آن در اسپانیا برگزار شده است. این کشور از ۱۹۹۵ نیز تحقیقات خود را در زمینهٔ ترافل گسترش داده است و تا سال ۲۰۰۷ نهادهای دولتی اسپانیا هشت پروژهٔ تحقیقاتی را در این زمینه تأمین مالی کردهاند. در این باره دستکم هفت پایاننامهٔ دکترا در این کشور نوشته شده و بیش از ۱۲۰ مقاله علمی منتشر شده است.
بهنظر میرسد علاقهٔ جوامع محلی به کسب درآمد از ترافل فرصت مناسبی برای انجام مطالعات و برنامهریزی برای تولید این محصول گرانقیمت باشد؛ چراکه تولید این محصول وابسته به توسعهٔ درختزارها و برنامههای احیای عرصههای جنگلی آسیبدیده است و از این طریق میتوان علاوهبر راهاندازی درختزارهای تولید ترافل، بخشی از جنگلهای آسیبدیده را نیز با مشارکت جامعهٔ محلی احیا کرد.
دیدگاه تان را بنویسید