1- در کودکی و نوجوانی تمایل به تجربه جدید زیاده، اما از جایی به بعد و با گذر عمر علاقه آدمی به تکرار بیشتر میشه. به عبارتی با بالا رفتن سن تمایل آدمی به تجربه جدید کم میشه و پنجره جستجوی چیزهای نو دیگه بسته است. رابرت ساپولسکی در یک فصل از این کتاب به توضیح این مسأله پرداخته.
2. ابتدا با چند مثال تحقیقی شروع میکنه. بررسی دیتای اپهای موسیقی با تطبیق سن کاربرها و پلیلیست اونها نشون میده که فرد معمولا تا ٢٠سالگی سلیقه موسیقیایی خودش رو پیدا میکنه. و اگر تا ٣۵سالگی به سبک موسیقی گوش نداده و یا دوست نداشته به احتمال ٩۵٪ دیگر هرگز گوش نمیده.
3. به عبارتی پنجره تجربه جدید در موسیقی در ٣۵ سالگی بسته میشه. از ذائقه غذایی هم مثال میزنه. با پرسش از رستورانهای در آمریکا که سوشی سرو میکنند میبینه که آدمها به طور متوسط ٢٣سالگی اولین بار سوشی رو امتحان میکنند. و اگر تا ٣٩سالگی امتحان نکردند و یا دوست نداشتند،
4. به احتمال ٩۵٪ دیگه هرگز علاقه نخواهد داشت. پنجره نوآوری در غذا هم در حدود ٣٩ سالگی بسته میشه. یکی از اولین توضیحات برای این فرایند نوروبیولوژی بود. زمانی تصور میشد که با افزایش سن و به صورت طبیعی، به دلیل مرگ سلول و نورونهای مغزی، توانایی مغز در نوآوری و خلاقیت کاهش پیدا میکنه.
5. اما یافتههای علمی در سالهای بعد چنین چیزی را تایید نکرد. در طول عمر به تدریج تعدادی از سلولها و نورونها از دست میرند، اما اصلا به اندازهای نیست که عملکرد ذهن رو ضعیف کنه. از طرفی مغز همچنان توانایی رشد و تولید نورون جدید و تقویت ارتباط بین اونها رو هم داره.
6.به عبارتی شروع یک تجربه جدید انرژی تازهای به مغز میده. بعد از جنبه روانشناسی سعی میکنه توضیح بده. میزان حضور و سابقه فرد در یک زمینه و موقعیت مشخص، جایگاه اجتماعی فرد رو شکل میده، و هر تغییر بزرگ و جدید معادل کم رنگ شدن این جایگاه هست.
7. در نتیجه مقاومت بیشتری در برابر اون تعبیر نشان میدهند. مثالی که میزنه تئوری تکامل داروین بود که هر چه سابقه دانشمندان هم عصر داروین در زمینه جغرافی و بیولوژی بیشتر بود مخالفت بیشتری نشان میدادند. یا انیشتین که نیمه دوم عمر خودش رو صرف جنگیدن با فیزیک کوانتوم کرد.
8.مسأله دیگری که اشاره کرد تغییر نسل بود. سعی و تلاش نوجوانها اینه که نشون بدند نسل جدید با نسل قبل هیچ چیز مشترکی نداره و این تمایل به تغییر در موسیقی و باور و پوشش و ... خودش رو نشون میده. اما چند سال بعد این group identification تکراری و قدیمی میشه.
9. چیزی که زمانی نو و بدیع بود، گرد زمان روش میشینه اما دیگه تمایلی به اثبات متفاوت بودن نیست. این موارد روانشناسی هم تا جایی درسته اما پاسخ کاملی نیست.
10. در پایان میگه شاید سوال درست این نیست که با بالا رفتن سن چرا از تجربه جدید روی گردان میشیم بلکه سوال دقیق شاید این باشه چرا در با گذر عمر به تکرار تجربههای قبلی بیشتر علاقه داریم؟ داستانی میگه از فردی در بستر مرگ در تخت بیمارستان که انگشتری بزرگ داشت و پشت هم میزد به نرده تخت.
11. صدای تق تق اعصاب همسرش به هم ریخت و گفت چرا اینقدر میزنی من اینجا هستم. پاسخ داد واسه اینکه خودم مطمئنم بشم هنوز اینجا هستم.
12. شاید تمایل به تکرار چیزها، شنیدن یک صدای همیشگی، تجربهای با نتیجه قابل پیشبینی، دیدن چیزهای آشنا برای اینه که آدمی مطمئن بشه زندگی به شکلی که میشناخته جریان داره، و این حس اعتماد، در دورانی که زمان ارزشمندتر از همیشه است، قدرت اطمینانبخش زیادی داره.
بیشتر بخوانید:
تست: با انتخاب یک پاکت مشاوره رایگان دریافت کنید
همه ما در طول زندگی به صورت دوره ای به مشاوره احتیاج داریم. امروز در این تست می توانید پیام مورد نظرتان را دریافت کنید. پاکت مورد علاقه تان را انتخاب کنید و در ادامه جواب مربوطه را پیدا کنید.
دیدگاه تان را بنویسید