اندیشکده «بگین سادات» اسرائیل نوشت: در تاریخ 27 مارس، چین و ایران یک قرارداد مهم در تهران امضا کردند. رهبران ایران و چین البته جزئیاتی از این توافق فاش نکردند، اما تحلیلگران معتقدند که این موافقتنامه در حقیقت براساس همان پیش نویس 18 صفحهای فاش شده سال گذشته توسط نیویورک تایمز بوده است.
در این پیش نویس همچنین به تعمیق همکاریهای نظامی بین دو کشور از جمله تمرینات مشترک، تحقیقات نظامی و به اشتراک گذاری اطلاعات اشاره شده است. چین در چارچوب مبارزه با دزدی دریایی و مبارزه با تروریسم دو مانور دریایی با ایران و روسیه انجام داده است، موضوعی که حکایت از شروع مشارکت چین در ایجاد امنیت مسیرهای تجارت نفت از خاورمیانه به هند و اقیانوسیه دارد.
اما تمرکز بر توافق چین با ایران، تصویر کاملی از آن نشان نمیدهد، به نظر میرسد پکن تمام خاورمیانه را هدف خود قرار داده است. برای پکن، ایران فقط یک مهره در صفحه شطرنج بزرگ منطقه است.
به عنوان مثال سفر وزیر امور خارجه چین به خاورمیانه را که ماه گذشته انجام شد، در نظر بگیرید که طی آن نه تنها از ایران بلکه از عربستان سعودی، امارات متحده عربی، ترکیه، عمان و بحرین بازدید کرد. نباید فراموش کرد که برای پکن محدود شدن صرف به ایران مفید نخواهد بود، زیرا سایر قدرتهای منطقه به دنبال سرمایه گذاری بالقوه چین و بررسی مجدد سیاست واشنگتن در خاورمیانه هستند.
تمایل چین به میزبانی گفتگوهای مستقیم بین اسرائیلیها و فلسطینیها نشانه کوچکی از چشم انداز منطقهای پکن است. چاینا دیلی به نقل از یکی از اعضای حزب کمونیست چین، گزارش داد که پکن یک برنامه 5 مادهای برای دستیابی به امنیت و ثبات در خاورمیانه با تقویت گفتگوهای سازنده بین فلسطین و اسرائیل دارد، در این بین از سرگیری توافق هستهای ایران و ایجاد یک چارچوب امنیتی در منطقه نیز بخش دیگری از این دستور کار است.
برخی از تحلیلگران نقش روسیه در رشد روابط چین و ایران را فراموش میکنند. روابط روسیه و چین تقریباً در همه زمینهها وارد سطح جدیدی از همکاری شده است. چین بدون شک از نظر اقتصادی بسیار قدرتمندتر است، اما هر دو طرف مشتاق بالا بردن میزان مشارکت خود هستند. برخلاف آسیای مرکزی یا منطقه قطب شمال که احتمال رقابت چین و روسیه در آن بیشتر است، خاورمیانه میتواند منطقهای باشد که پکن و مسکو میتوانند در آن همکاری کنند.
برای روسیه، نفوذ چین در منطقه بی ثبات خاورمیانه به مهار جاهطلبیهای ژئوپلیتیک غرب کمک میکند. تا زمانی که رقابت غرب و روسیه ادامه یابد، نفوذ چین مورد استقبال مسکو قرار خواهد گرفت و به عنوان یک مولفه ضروری برای ایجاد تعادل با غرب و حتی در برخی موارد به طور کامل از بین بردن نفوذ آن تلقی میشود. در بسیاری از مناطق از جمله در سراسر اوراسیا، روسیه در حال همکاری نزدیک با بازیگران منطقهای برای جلوگیری از نفوذ غرب است. رشد نفوذ چین از طریق توافق با ایران میتواند برای مسکو هم سودمند باشد چرا که هدف اصلی مسکو یعنی به حاشیه راندن غرب در خاورمیانه را تحقق میبخشد. با این اوصاف ممکن است یک مشارکت سه جانبه غیررسمی بین روسیه، چین و ایران در حال شکل گیری باشد.
در بلند مدت، روسیه ممکن است نگران این باشد که تمام فرصتهای سودآور سرمایه گذاری در ایران توسط شرکتهای چینی مورد استفاده قرار گیرد، اما این مانعی جدی برای روابط چین و روسیه نیست.
درست است که توافق ایران و چین از نظر ژئوپلیتیکی به پکن برتری میبخشد، اما میتوان ادعا کرد که در حال حاضر مزایای آن بیشتر از آنکه جنبه عملی داشته باشد تنها روی کاغذ است. اجرای این توافق آسان نخواهد بود چرا که چین برای حفاظت از سرمایه گذاریها و تعهدات خود خروجیهای استراتژیک مختلفی دارد. ژائو لیجیانگ، سخنگوی وزارت امور خارجه چین پس از مراسم امضای قرارداد با ایران، گفت: این طرح بر بهره گیری از پتانسیلهای همکاری اقتصادی و فرهنگی و ترسیم دوره همکاریهای طولانی مدت متمرکز است. توافق فوق نه شامل قراردادها و اهداف کمی و خاص است و نه شخص ثالثی را هدف قرار میدهد بلکه تنها یک چارچوب کلی برای همکاریهای آینده چین و ایران را فراهم میکند.
تحلیلگران ممکن است بیش از حد تلاش کنند تا توافق چین و ایران را با عباراتی بزرگ و اغراق آمیز توصیف کنند. علی ربیعی، سخنگوی دولت ایران گفت که این توافق نامه یک معاهده یا توافق نامه بین المللی نیست و بر اساس این تفسیر قانونی نیازی به تصویب مجلس نیست. این پیمان را میتوان تا حد زیادی آرمانی دید و حتی ممکن است دقیقاً مانند موارد دیگری که چین با کشورهای دیگر خاورمیانه امضا کرده است تنها به عنوان نقشه راه برچسب گذاری شود. طی چند سال گذشته، پکن با عراق، عربستان سعودی و امارات قرارداد همکاری بسته است بنابراین چرا توافق با ایران باید متفاوت باشد؟
حتی اگر این پیمان هیچ تأثیر نظامی فوری نداشته باشد، باز هم ممکن است یک تغییر عمده استراتژیک ایجاد کند که هند و آمریکا باید بیشترین نگرانی را بابت آن داشته باشند. تاخیر در اجرای پروژههای کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) ممکن است باعث افزایش علاقه چین به سرمایه گذاریهای زیربنایی در ایران شود. بندر گوادر پاکستان که در اختیار چین است، مسیر دریایی کوتاه تری را برای واردات نفت از خلیج فارس در برابر تنگه مالاکا فراهم میکند. پکن بندر چابهار در ایران را مکمل گوادر و شاید بخشی از "رشته مروارید" آن در اقیانوس هند میداند. هند باید نگران باشد زیرا در بلند مدت میتواند به حاشیه رانده شود یا کاملاً از پروژههای بزرگ در ایران کنار گذاشته شود. از آنجا که این توافق احتمالاً به چین امکان دسترسی به جاسک، خارج از خلیج فارس را میدهد، پکن قادر خواهد بود برنامههای هند را برای توسعه بندر ایران و ایجاد دسترسی راه آهن به آسیای مرکزی محدود کند.
برای آمریکا هنوز اثرات این توافقنامه کاملاً مشخص نیست. آنچه غیرقابل انکار است این واقعیت است که چین در زمانی اقدام کرده است که آمریکا حضور خود را در خاورمیانه رو به پایان میبیند و روابط آمریکا با کشورهای عربی دچار چالش شده است. همزمان روسیه و اروپا بر خلاف چین که پتانسیل بالایی در این زمینه دارد نمیتوانند از نظر سیاسی یا اقتصادی نقشی تعیین کننده در منطقه داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید