اما مدافعان طرح های جنگلداری سابق، همچنان هر چالشی در مدیریت جنگل های کشور را با سفسطه و مغلطه به این قانون و توقف بهره برداری چوبی از جنگل های شمال ربط می دهند؛ به نحوی که در پی حریق اخیر جنگل های زاگرس، این طیف طوری آتش سوزی جنگل را مرتبط با این مصوبه قانونی معرفی کردند که گویی در زاگرس هم تا پیش از این، طرح جنگلداری داشتیم! و اقتصاد جنگل زاگرس هم مبتنی بر طرح جنگلداری و بهره برداری چوب بود که حالا برای اطفای حریقش دچار چالش شده اند! و گویی زمانی که طرح جنگلداری در شمال کشور اجرا می شد ما در جنگل های هیرکانی حریق نداشته و برای اطفای حریق با کمبود امکانات و تجهیزات مواجه نبوده ایم!
شبکه بهره بردار جنگل، حتی پا را فراتر گذاشته و با انتشار تصاویری از تعرض به این میراث طبیعی و ویلاسازی در دل جنگل های هیرکانی، اینگونه زمین خواری ها را نیز به تعطیلی طرح های جنگلداری (طرح های بهره کشی از جنگل) ربط می دهد! اما توضیح نمی دهند که حریق در جنگل های زاگرس و ویلاسازی در عرصه های منابع طبیعی یا در جنگل های هیرکانی که همگی در سنوات و سال های گذشته نیز مشهود بوده چه ربطی به "توقف بهره برداری چوبی از جنگل های هیرکانی" طی سه سال اخیر دارد؟!
بررسی عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای نشان می دهد که تعرض بر پیکر منابع طبیعی کشور از ابتدای انقلاب 57 شدت گرفت؛ حاکمیت و مردم طی چهار دهه گذشته دست در دست هم گذاشتند و بخش عمده جنگل های ایران را به ورطه نابودی کشاندند؛ به نحوی که طبق آمار رسمی "موسسه تحقیقات جنگل ها ومراتع کشور" مساحت جنگل های شمال ایران در سال 1395 حدود یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار هکتار اعلام شد که در مقایسه این رقم با گزارش رسمی "سازمان جنگل ها،مراتع وآبخیزداری کشور" در سال 1384 که مساحت جنگل های شمال کشور را حدود دو میلیون هکتار اعلام کرده بود مشاهده می کنیم که در طول یک دهه در جمهوری اسلامی، حدود 15 درصد از سطح جنگل های هیرکانی کاسته شد!
هر چند، ریشه اضمحلال جنگل ها و مراتع ایران در "انقلاب سفید" نهفته است؛ پهلوی دوم بدون درک ضرورت توسعه اجتماعی و شکل گیری جامعه مدنی، نابهنگام دست به اصلاحات ارضی زد و حکمرانی محلی خوانین بر عرصه های منابع طبیعی را برچید و اینچنین، هم پایه های سلطنت خود را سست کرد و هم جنگل ها و مراتع ایران از همان زمان دچار "فروپاشی حفاظتی" شد. اکنون نیز حکومت اگر اراده داشته باشد می تواند با میلیتاریزم، دور جنگل های هیرکانی را فنس بکشد و اجازه ورود انسان و دام را به جنگل ندهد؛ آن وقت همانند میلیون ها سال گذشته این جنگل ها خودش را حفظ و احیا خواهد کرد؛ اندک باقیمانده جنگل های باستانی هیرکانی، بنگاه اقتصادی نیست!
بیش از نیم قرن جنایت و سوداگری در قالب طرح های جنگلداری، هیرکان را بیمار و از درون تهی کرده است؛ هرکجا که جنگل کمتر مشکل اجتماعی داشته و به لحاظ موجودی سرپای درختی، تولیدی بود، برایش "طرح جنگلداری" تهیه کردند؛ طرحی که اقتصاد جنگل در قالب آن صد در صد تک محصولی و بر مبنای "تولید چوب" بنا شده بود و در نهایت موجودی سرپا را در همان جنگل های تولیدی از حدود 450 مترمکعب در هکتار به زیر 250 مترمکعب در هکتار رساندند و "اصل استمرار تولید" در علم اقتصاد جنگل را لگدمال کردند و جنگل های شاداب و انبوه هیرکانی را تُنُک کردند و پایداری اش را از بین بردند و انواع و اقسام آفات و بیماری ها را دچارش کردند!
نسل جدید جنگلبانی ایران اجازه نخواهد داد بهره کشی چوبی که شصت سال در جنگل های هیرکانی به دست بخش خصوصی و خصولتی و با همدستی سازمان جنگل ها در جریان بود دوباره تکرار شود. اگر بودجه برای حفاظت از میراث طبیعی هیرکان و نیز جنگل های زاگرس نیست، حاصل بی کفایتی روسای سازمان جنگل ها و نیز ناکارآمدی مدیریت جنگلبانی ذیل "وزارت جهاد کشاورزی" است. راه نجات جنگل های کشور، طرح جنگلداری یا پروژه ای دیگر نیست؛ اولین گام برای نجات طبیعت کشور، "یکپارچه سازی مدیریت زیست بوم "و خروج سازمان جنگل ها از زیر یوغ بخش کشاورزی و پیگیری تشکیل "وزارت منابع طبیعی ومحیط زیست" است؛ تا زمانی که این یکپارچه سازی سازمانی صورت نگیرد و راس هرم تشکیلات متولی منابع طبیعی، عضو هیات وزیران نشود، هیچ طرح و برنامه ای برای نجات جنگل ها و مراتع ایران به ثمر نخواهد نشست.
دیدگاه تان را بنویسید