یک کارشناس مسائل بینالملل در گفتوگویی درباره احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) با توجه به انتخابات پیش روی ریاستجمهوری آمریکا گفت: اگر در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ آمریکا یک رئیسجمهور دموکرات به کاخ سفید راه پیدا کند، احتمالا یکی از اقدامات او، تقاضای بازگشت به برجام است. یوسف مولایی در عین حال احتمال تغییر سیاستهای دونالد ترامپ رئیسجمهور کنونی آمریکا در قبال ایران را نیز دور از تصور نمیداند.
[آیا برجام احیا میشود؟]
در ارزیابی کارنامه سیاست خارجی حسن روحانی، رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم، «برجام» نخستین و پرچالشترین دستاوردی است که میتوان از آن نام برد؛ توافقی که دو سال بعد از روی کار آمدن حسن روحانی به دست آمد و یک سال پس از حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید با خروج یکجانبه آمریکا از این توافق، تقریبا کارآییاش را از دست داد. دکتر یوسف مولایی، کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به «اکوایران» درباره چشمانداز برجام در صورت روی کار آمدن جو بایدن دموکرات گفت که سیاست کلان دموکراتها همیشه همسویی بیشتر با جامعه بینالملل بوده بنابراین اگر دموکراتها روی کار بیایند تلاش میکنند تا پلی را که ترامپ در همکاری با اروپا و دیگر کشورها خراب کرده است ترمیم کرده و در این راستا احتمالا یکی از اقداماتشان تقاضای بازگشت به برجام خواهد بود. وی همچنین درخصوص آینده توافق برجام و مناسبات ایران و آمریکا در صورت انتخاب مجدد ترامپ به تاثیرگذاری متغیرهای مختلف همچون شیوع ویروس کرونا و تبعات اقتصادی آن در روند تغییر سیاست خارجی کشورها اشاره کرد و افزود میتوان امیدوار بود که در صورت تداوم شرایط داخلی فعلی در آمریکا، ترامپ در مسیر حل مشکلات و معضلات اقتصادی کشورش گام بردارد و همراهی بیشتری با جامعه جهانی داشته باشد.
یکی از مهمترین دستاوردهای دولت دوازدهم توافق برجام بود؛ به نظر شما آیا برجام توانسته منافع ملی ایران را تامین کند؟
برجام یک پدیده تاریخی است که در زمان و مکان خود تولید شده و ارزش و اعتبار آن بستگی به ارزیابی درست ما از آن شرایط دارد. بنابراین اگر برجام را بخواهیم خارج از زمان خود و مسائل پیرامونی آن مورد ارزیابی قرار دهیم احتمالا به نتیجه درستی نمیرسیم. همچنین این مساله که آیا برجام منافع ملی ما را تامین کرده یا نه، بستگی به این دارد که قبل از امضای برجام چه تهدیداتی بیشتر متوجه ایران بود. اگر تهدیدات را ۶ قطعنامه شورای امنیت به شمار آوریم که ایران را بهطور کلی در سطح جهانی منزوی کرده بود و فشارهای بینالمللی را به لحاظ اقتصادی، سیاسی و ارتباط با دنیای خارج در نظر بگیریم، خروج از آن فضا، ضرورتی بود که باید اتفاق میافتاد و در این چارچوب وقتی خود را از خطر یا تهدیدی رها کنیم به خودی خود منفعت ملی تامین خواهد شد. منتها مساله این است که با چه شاخصی میتوان میزان این منافع ملی را تعریف کرد که در این راستا باید در حوزههای مختلف اقتصادی و مالی بیشتر ورود پیدا کرد. هرچند دستاوردهای سیاسی برجام نیز بسیار حائز اهمیت است زیرا زمانی که قطعنامههای شورای امنیت تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار میگیرد ادامه آن روند، تهدید بزرگتری را به دنبال خواهد داشت. زیرا اگر کشوری وارد ماده ۴۲ به بعد شود توسل به زور نیز در قطعنامهها وجود خواهد داشت. بنابراین امنیت ایران در چارچوب این قطعنامهها به خطر افتاده بود و رهایی از آن تکلیفی بود که دولت آقای روحانی با کمک متخصصان آن را انجام دادند. اما از ابتدا نباید انتظار میداشتیم که برجام تمام مشکلات پیرامون ایران را برطرف کند و چنین ظرفیتی در برجام وجود نداشت.
آیا در آن شرایط زمانی میتوانستیم به توافق بهتری دست پیدا کنیم؟
زمانی که کشوری میخواهد در سطح بینالمللی به منافعی دست پیدا کند یا از منافع ملی خود دفاع کند، با چالشهای بسیاری مواجه خواهد بود؛ زیرا کشورهای دیگری که با این روند مرتبط هستند نیز به دنبال تامین منافع ملی خود هستند. در چنین شرایطی، «موازنه قدرت» سهم هر کشور را تعیین میکند. ایران در بحث برجام در مقابل آمریکایی قرار داشت که یکی از قدرتهای بزرگ جهان است و غیر از آن چهار عضو دائم شورای امنیت نیز رودرروی ایران قرار داشتند.
این کشورها در مسیر توافق برجام و پس از آن همواره در پی آن هستند که منافع ملی خود را بهصورت کوتاهمدت و بلندمدت تامین کنند و ابزارهای فشار لازم را نیز در مقابل ایران در اختیار دارند. از این رو میتوان گفت با توجه به منابع قدرت در آن مقطع، مهارتهای دیپلماسی تیم ایران و پشتیبانی مردم، ما در مورد برجام به نتیجهای که میتوانستیم دست یافتیم. هرچند این نتیجه، نتیجه مطلوب نبود و نتیجه مطلوب ما میتوانست فراتر از این باشد.
با توجه به شرایط فعلی یعنی مسیری که دولت دونالد ترامپ در پیش گرفته ممکن است به فضای پیش از برجام بازگردیم؟
بسیار بعید است؛ زیرا اجماعی که قبل از امضای برجام در سطح جهانی وجود داشت و منتهی به قطعنامههای بسیار سنگینی همچون ۱۹۲۹ علیه ایران شد اکنون وجود ندارد و شکاف بین روسیه و چین با آمریکا در حدی است که دیگر آن شرایط قابلیت بازتولید ندارد. اما اگر بین اعضای دائم شورای امنیت اجماعی شکل بگیرد حتی این احتمال وجود دارد که قطعنامههایی شدیدتر از قطعنامههای پیشین علیه ایران شکل بگیرد.
در حال حاضر یکی از مسائلی که از سوی واشنگتن به جد پیگیری میشود، تمدید تحریم تسلیحاتی ایران است. آیا آنها میتوانند در نهایت به زعم خود برای نیل به این هدف به مکانیزم ماشه یا سازوکار حل اختلاف متوسل شوند؟
این موضوع در حال تبدیل شدن به یک موضوع سیاسی و امنیتی است و فقط به اختلاف ایران و آمریکا مربوط نمیشود. این مساله درواقع یک رویکرد متفاوت به مساله امنیت جهانی را شامل میشود و امروزه نگاه اروپا و چین به مسائل امنیتی دیگر مانند نگاه آمریکا نیست و اختلاف زیادی در این رابطه مشاهده میشود.
از آنجا که این شکاف به لحاظ سیاسی بین این کشورها وجود دارد، پیدا کردن راهکارهای حقوقی نیز در رابطه با تمدید تحریم تسلیحاتی ایران دشوار خواهد بود. زیرا مکانیزم سازمان شورای امنیت بر توافق و اراده پنج دولت استوار است و اگر هر کدام از آنها مخالف مسالهای باشند، نمیتوان از ظرفیت شورای امنیت برای پیشبرد اهداف استفاده کرد. همچنین در مقطع فعلی، آمریکا که از عضویت برجام خارج شده اگر بخواهد از این مکانیزم استفاده کند یک بحث نظری-حقوقی است که در توافقنامه برجام برای آن پیشبینیای صورت نگرفته و ممکن است آمریکا با تفسیرهای موسع بخواهد این ظرفیت را فعال کند.
در عین حال باید درنظر داشت که از لحاظ نظری ممکن است آمریکا بتواند اعضای دیگر را قانع کند که به برجام بازگردد، زیرا در هیچ جا گفته نشده که اگر عضوی، از برجام که توافقی تحت حمایت قطعنامه ۲۲۳۱ است، خارج شد دوباره نتواند به آن بازگردد.
چرا ترامپ وقتی در آمریکا روی کار آمد و به فاصله کمی بیشتر از یک سال پس از آغاز ریاستجمهوریاش به راحتی توانست از توافق برجام خارج شود؟ آیا این مساله به ایرادات برجام بازمیگردد یا به سیاستهای ترامپ؟
در این خصوص باید به رویکرد یکجانبهگرایانه ترامپ توجه داشت؛ شعار وی «اول آمریکا» است و ترامپ حتی در حوزههای دیگر غیر از برجام نیز این رویکرد یکجانبهگرایی را دنبال کرده و میکند. این در حالی است که خروج از برجام برای دونالد ترامپ تقریبا هیچ هزینهای نداشت. برجام هم به نحوی تنظیم نشده بود که ضمانت اجرایی داشته باشد و بتواند مسوولیتی بر دوش آمریکا قرار دهد. خروج آمریکا از برجام، جز در حوزه پرستیژ سیاسی هیچ لطمهای به این کشور وارد نکرد؛ واشنگتن دربرابر هیچ نهادی پاسخگو نیست و هیچ خسارتی نیز نمیخواهد به ایران پرداخت کند. در مقابل ایران و دیگر کشورهای عضو برجام یعنی ۱+۴ هیچ نوع اهرم فشاری در قالب برجام یا حتی در قالب ظرفیتهای دیگر جامعه جهانی ندارند که آمریکا را وادار به عمل به تعهدات برجامیاش کنند.
اگر در آن مقطع هیلاری کلینتون رای میآورد یا اکنون در انتخابات پیش رو، جو بایدن دموکرات رای بیاورد، شاهد چه تغییر و تحولاتی در حوزه برجام خواهیم بود؟
سیاست کلان دموکراتها همیشه همسویی بیشتر با جامعه بینالملل به ویژه متحدان اروپاییشان بوده است. در این چارچوب اگر یک دموکرات در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ آمریکا رای بیاورد همان سیاستهای قبلی خودشان را دنبال خواهند کرد. از نظر دموکراتها استقرار صلح پایدار در جهان مستلزم همکاری کشورهای عضو جامعه جهانی است. بنابراین آنها به اینکه پلی را که ترامپ در همکاری با اروپا و دیگر کشورها خراب کرده است ترمیم کنند، تمایل پیدا میکنند و در این راستا احتمالا یکی از اقداماتشان تقاضای بازگشت به برجام خواهد بود.
شما عملکرد ایران را پس از خروج آمریکا از برجام یعنی ۵ گام کاهش تعهدات برجامی را چطور ارزیابی میکنید و چقدر اثرگذار بوده است؟
برای پاسخ به این پرسش باید این مساله را بسنجیم که آیا این اقدام در زمان خود اقدام معقول و متعارفی بوده است یا خیر و در عین حال باید بررسی کنیم که دیگر گزینههای ایران چه بوده است. یک گزینه این بود که ایران هم از برجام و هم از انپیتی خارج شود که این امر در صورت تحقق، تبعات بسیار شدید سیاسی و امنیتی برای کشور به بار میآورد. گزینه دیگر این بود که ایران هیچ اقدامی انجام ندهد که این گزینه نیز اشتباه بود. گزینه سومی هم پیش روی ایران قرار داشت که مابین این دو گزینه بود؛ یعنی تهران نه تسلیم شد و نه دست به اقدام شدیدی زد. این گزینه که ایران آن را در پیش گرفت به این صورت بود که تهران در چارچوب سیاست کاهش تعهدات گام به گام برجامیاش، ضمن ابراز یک عکسالعمل متعارف و مطرح کردن مطالباتش، به این موضوع نیز توجه داشت که خروج از برجام به هیچ وجه تامینکننده منافع ملیاش نخواهد بود.
ممکن است عدهای بگویند که ایران میتوانست بهتر از این عمل کند و بهعنوان مثال اروپا را بیشتر تحت فشار قرار دهد. اما باید توجه داشت که اروپا حداقل به لحاظ اراده سیاسی تلاش کرد که برجام را حفظ کند و ایران و اروپا با هدف حفظ صلح و امنیت جهانی، منافعشان همپوشانی داشت. البته به این نکته نیز باید توجه داشت که شرکتهای اروپایی به دلیل تحریمهای ثانویه بسیار تحت فشار آمریکا قرار داشتند و نمیتوانستند به آسانی با ایران وارد تعامل شوند.
در نهایت آیا این احتمال وجود دارد که طی یک سال باقیمانده از دولت آقای روحانی و با توجه به محدودیتهای ایران در حوزه سیاست داخلی و مسائل مربوط به آمریکا، تغییری در روابط تهران و واشنگتن رخ دهد؟
متغیرهای مختلفی در روند تغییر سیاست خارجی کشورها تاثیرگذار است که در مقطع فعلی نمیتوان این متغیرها را شناسایی کرد؛ اتفاقاتی مانند شیوع ویروس کرونا که امروزه بسیاری از معادلات دنیا را برهم زده و مشکلات اقتصادی متعاقب آن، ممکن است در آینده موضع آمریکا در همکاری با اروپا یا موضعگیریاش در قبال همکاری با ایران یا برجام را تغییر دهد. پس میتوان امیدوار بود که حتی اگر یک بار دیگر ترامپ، رئیسجمهور آمریکا شود، گشایشهایی در سیاست خارجی این کشور در قبال ایران ایجاد شود و در صورت تداوم شرایط داخلی فعلی در آمریکا در مسیر حل مشکلات و معضلات اقتصادی کشورش گام بردارد و همراهی بیشتری با جامعه جهانی داشته باشد. در مورد رویکرد ایران نیز باید توجه داشت که جمهوری اسلامی رویکرد واقعگرایانهای را در مسائل سیاست خارجیاش دنبال میکند و اگر زمانی مشاهده کند که فضای جدیدی ایجاد شده که در آن فضا، ایران و آمریکا منافعشان همپوشانی دارد این احتمال وجود دارد که به سمت یک توافق جدید گام بردارد.
دیدگاه تان را بنویسید