حدودا شش ماه از شیوع بیماری همهگیر کووید19 میگذرد. این ویروس بزرگترین بحران بعد از جنگ جهانی دوم را در چهار گوشه دنیا رقم زد، جان انسانهای زیادی را گرفت، باعث بیکاری و فقر و گرسنگی در بخش بزرگی از جمعیت کره زمین شد، به افسردگی و مشکلات روانی دامن زد و هر روز با خبری جدید همگان را شگفتزده کرد. از آن زمان موج دوم و سوم کرونا فرارسیده و شرق و غرب هر دو در کنترل و مهار بیماری عاجز نشان دادند. آمار مرگومیر ناشی از ویروس کرونا که در روزهای اول با بهت و ترس دنبال میشد، دیگر عادی شده و به مرز یک میلیون نفر نزدیک میشود. اکثر دانشمندان و سیاستمداران با وجود خبرهایی مبنی بر ساخت واکسن از ادامه این بیماری تا دستکم یکی، دو سال آینده خبر میدهند. افزایش نژادپرستی و نظامیگری، بحران بیسابقه در اقتصاد سرمایهداری، نقش جهانیسازی در گسترش و شیوع بیماری، اجبار به تجدیدنظر در سیاستهای اجتماعی دولتهای نئولیبرال، اقتدارگرایی و لاپوشانی اخبار در کشورهای شرقی و ناتوانی و آمار بالای مرگومیر در کشورهای غربی، تجدیدنظر در رابطه با محیط زیست و حیاتوحش، نقش رسانههای جدید در افزایش توأمان آگاهی و اضطراب، نقش اخبار جعلی، تئوری توطئه و... همه از موارد مرتبط با کرونا بودند. کرونا همچنین بسیاری از بنیانهای مذهبی و اخلاقی و فلسفی انسان را مورد پرسش قرار داد. در طول این مدت انبوهی بحث و مقاله از سوی متفکران علوم انسانی مطرح و در رسانهها منتشر شد. فلاسفه مهمی ازجمله اسلاوی ژیژک، آلن بدیو، جورجو آگامبن، ژان لوک نانسی، آلنکا زوپانچیچ، جودیت باتلر، تونی نگری و بسیاری دیگر مقالاتی در این زمینه نوشتند که اکثر آنها به فارسی نیز ترجمه شد. پرکارتر از همه اسلاوی ژیژک، فیلسوف نامآشنای اسلونیایی بود که اضطراریبودن وضعیت را بیش و پیش از همه تشخیص داد. بهزعم او اگر «فلسفه» را نامی برای سمتگیری اصلیمان در زندگی بدانیم، از این پس ناچار خواهیم بود یک انقلاب فلسفی راستین را از سر بگذرانیم. ژیژک اولین مقالهاش را در روزهای ابتدایی شیوع جهانی کرونا در تاریخ هشتم اسفند 98 با عنوان «ویروس کرونا ضربه «کیل بیلی» به سرمایهداری است و میتواند منجر به بازآفرینی کمونیسم شود» منتشر کرد و سپس بهصورت سلسلهوار هر چند روز یکبار مقالهای جدید ارائه داد. در شرایطی که هنوز تحلیلی جامع درباره کرونا انجام نشده بود، این مقالات در رسانههای مختلف بازنشر و مطالعه شد. در نهایت این مقالات را در کتابی کمحجم در
10 فصل با افزودن یک مقدمه و ضمیمه و تغییراتی اندک در محتوای مقالات در تاریخ پنجم فروردین 99 منتشر کرد. ژیژک در ایران نیز فیلسوفی بسیار شناختهشده است و مقالات او درباره کرونا با ترجمههای مختلف در سایتها و روزنامهها و خبرگزاریهای مختلف منتشر شد. بعد از انتشار کتاب نیز طبق انتظار مسابقهای بر سر ترجمه این اثر درگرفت و به فاصلهای کوتاه سه ترجمه از این کتاب حدودا صدصفحهای روانه بازار نشر ایران شد. «عالمگیر! کووید19 جهان را تکان میدهد»، «پاندمی، کرونا دنیا را تکان میدهد» و «هراس جهانی، کووید19 جهان را میلرزاند» عنوان سه ترجمه از کتاب ژیژکاند که به ترتیب در نشر صدای معاصر، شبخیز و نقد فرهنگ منتشر شدهاند. خبر ترجمه چهارمی هم از این کتاب در خبرگزاریها آمد که هنوز منتشر نشده است.
ژیژک در این کتاب به سبکوسیاق همیشگی خود و با استفاده از تمثیلهای موجود در فرهنگ عامه و سینما و ادبیات به تحلیل جنبههای مختلف فلسفی، جامعهشناختی و روانشناختی بحران بیماری همهگیر میپردازد و با درنظرگرفتن شرایط موجود در نظام سرمایهداری تلاش میکند امکانات محتمل پیشرو را برای مواجهه و پشتسرگذاشتن این بحران بررسی کند. او در این کتاب نیز مانند دیگر آثار خود دلبستگی به ایدههای متافیزیکی هگل، نظرات روانکاوانه لکان و دیالکتیک مارکسیستی دارد و از طریق آمیزش آنها سعی میکند برخی از بدیهیات ایدئولوژی غالب را به چالش کشد. بهزعم ژیژک در زمانی که محبتآمیزترین کار ما، دورماندن از شخص مورد علاقهمان است، در زمانی که دولتهایی که به کاهش بیرحمانه هزینههای خدماتی و رفاهی دولتی معروفاند، یکباره میتوانند تریلیاردها دلار را از غیب حاضر کنند و در زمانی که دستمالتوالت حکم کیمیا مییابد، تنها مانع سقوط به ورطه بربریت جهانی، ابداع شکل تازهای از کمونیسم است. حتی اگر سرانجام زندگی به چیزی شبیه وضعیت عادی بازگردد، این وضعیت عادی، همان وضعیت عادی پیش از شیوع بیماری نخواهد بود و اموری که معمولا بخشی از زندگی روزمره ما بود، دیگر اموری بدیهی نخواهد بود و ما باید نوعی زیستن بسیار شکنندهتر را بیاموزیم که توأم با مخاطرات دائمی خواهد بود. باید مراقب باشیم که به اپیدمی فعلی مثل چیزی که معنای عمیقتری دارد، نگاه نکنیم. مثلا آن را مکافاتی برای بشریت ندانیم یا کیفری که به خاطر بهرهکشی ظالمانه از اشکال دیگر حیات بر کره زمین بر سر او نازل شده است. از نظر ژیژک مادامی که دنبال چنین پیامهای نهانی بگردیم، افرادی پیشامدرن باقی خواهیم ماند.
ویروسها گاه واحدهایی شیمیایی غیرزنده دانسته میشوند و گاه ارگانیسمهایی زنده. ژیژک این نوسان میان زندگی و مرگ را امری مهم میداند: «ویروسها در معنای معمول این کلمات، نه زندهاند نه مرده؛ آنها نوعی مرده زندهاند. ویروس به اعتبار میلش به تکرارشدن، زنده است اما ویروس نوعی از حیات در سطح صفر است. کاریکاتوری زیستی است که در ابلهانهترین سطح تکرار و تکثیرش، نه از غریزه مرگ بهره چندانی دارد نه از غریزه زندگی»(عالمگیر! کووید19 جهان را تکان میدهد، ترجمه هوشمند دهقان، انتشارات صدای معاصر، صفحه68). او ویروس را مصداق همان چیزی میداند که شلینگ «پسمانده رفعنشدنی» مینامد: پسمانده پستترین شکل حیات که حاصل بدعملکردن سازوکارهای عالی تکثیر است و به تسخیر آنها ادامه میدهد؛ پسماندهای که هیچگاه نمیتواند بهعنوان جزئی فرعی از مرتبهای عالی از حیات، از نو ادغام شود. ژیژک در مقدمه کتاب شرایط امروز را بعد از همهگیری بیماری کرونا بهعنوان یک مسیحی خداناباور با استعارهای مسیحی توضیح میدهد: «چون مریم مجدلیه، مسیح را پس از رستاخیزش بازشناخت، عیسی به او فرمود «مرا لمس مکن»» (انجیل یوحنا، باب 20، آیه 17). در زمانه همهگیری ویروس کرونا نیز مدام به ما سفارش میشود که دیگران را لمس نکنید و خودتان را از بقیه جدا نگه دارید تا فاصله بدنی مناسب رعایت شود. ژیژک نسبتی بین این سفارشها با جمله منعکننده «مرا لمس مکن!» میبیند: «خب، دست ما به افراد دیگر نمیرسد؛ فقط از درون است که میتوانیم به همدیگر نزدیک شویم و چشمهای ما پنجرهای است که به «درون» باز میشود. این روزها وقتی آشنایی (یا حتی غریبهای) را میبینیم و فاصله مناسب را حفظ میکنیم، یک نگاه عمیق به چشم طرف مقابل میتواند احساساتی بیشتر از نوازشی خودمانی بروز دهد» (ص 12). ژیژک با نقلقول هگل که «تنها درسی که میتوانیم از تاریخ بیاموزیم، این است که از تاریخ هیچ نمیآموزیم» در این گزاره تردید میکند که این بیماری منجر به خردمندترشدن ما شود. او برای توصیف شرایط امروز به این گفته مارتین لوترکینگ ارجاع میدهد که: «شاید با کشتیهای مختلفی آمده باشیم اما اکنون همگی در یک قایق نشستهایم» (ص 21). البته برخی متفکران استفاده از استعاره قایق را برای توصیف فضای پس از کرونا توخالی میدانند؛ چراکه نابرابری ریشهای و توزیع خطر را در طبقات مختلف نادیده میگیرد. مسئله سیاستهای حزب بهاصطلاح کمونیست چین در برخورد با کرونا، اقتدارگرایی دولتهای شرقی و آزادی بیان موضوعات دیگری است که ژیژک در کتاب به آنها میپردازد. او لی ونلیانگ، پزشکی را که نخستین بار ویروس کنونی و همهگیر کرونا را کشف کرد و از سوی مقامات مجبور به سکوت شد، همچون چلسی منینگ یا ادوارد اسنودن یکی از قهرمانان زمانه ما میداند و به همین دلیل خشم گستردهای را که مرگ او در پی داشت، اصلا عجیب نمیداند. ژیژک به نقد کتاب «جامعه فرسوده» نیز میپردازد که در آن بیونگ چول هان ادعا میکند که نظام نئولیبرال، دیگر یک نظام طبقهای در مفهوم درست این کلمه نیست. نظام مزبور شامل طبقات متخاصم نمیشود و همین ویژگی است که برای ثبات این نظام اهمیت دارد. هان میگوید در نظام فعلی سوژهها به افرادی تبدیل شدهاند که خودشان را استثمار میکنند: «امروزه، هر فردی در محل کار خودش، یک کارگر خوداستثمارگر است. اینک افراد در آن واحد، هم ارباباند هم برده. حتی نزاع طبقاتی به نزاعی درونی علیه خود شخص مبدل شده است». ژیژک دو نقد به نظرات هان وارد میکند؛ یکی اینکه محدودیتها و قیدوبندها تنها درونی نیستند و قوانین اکید رفتاری بهویژه در میان اعضای طبقه جدید «روشنفکری»، اجباری میشود. دوم اینکه این شکل نوین سوژهشدن که هان توصیف میکند، مشروط به آغاز مرحله تازهای از سرمایهداری جهانی است که در آن، نظام طبقاتی کماکان با نابرابریهای فزاینده باقی میماند: «کماکان میلیونها کارگر یدی در کشورهای جهان سوم وجود دارند. کماکان تفاوتهای فاحش میان انواع مختلف کارگران غیرمادی وجود دارد (کافی است به رشد فزاینده کسانی که در «خدمات انسانی» مثل سرپرستی از سالمندان استخدام میشوند اشاره کنیم). فرق است میان مدیران بالاردهای که شرکتی دارند یا آن را راهاندازی میکنند و کارگران قراردادی که روزهایش را در خانه و تنهایی با رایانهاش میگذراند» (ص 30). ژیژک وضعیت اروپا را تحت شرایط اپیدمی کرونا بدتر از بقیه نقاط جهان میداند و از سه توفان در این قاره نام میبرد؛ دو توفان نخست مختص اروپا نیستند، یکی، اپیدمی کرونا با اثر مستقیم فیزیکیاش (قرنطینه، ابتلا، مرگ) و دیگری، پیامدهای اقتصادی این اپیدمی که در اروپا وخیمتر از جاهای دیگر خواهد بود؛ چون این قاره، همین حالا هم دچار رکود شدید شده است. او به این دو توفان سومی را اضافه میکند که اسم آن را ویروس «پوتوغان» میگذرد.
ژیژک از پاسخ به منتقدانی مثل جورجو آگامبن هم غافل نمانده است. آگامبن نسبت به «اقدامات فوری آشفته، نامعقول و صددرصد بیجهتی که برای بهاصطلاح اپیدمی ویروس کرونا (که صرفا شکل دیگری از آنفلوانزاست) انجام شده» ابراز تأسف کرد و پرسید: «چرا رسانهها و مسئولان تمام سعیشان را میکنند تا جوی از وحشت ایجاد کنند و بدین ترتیب وضعیتی واقعا استثنائی را به وجود بیاورند؛ وضعیتی که با محدودیتهای اکید در رفتوآمد، تعلیق امور روزمره و فعالیتهای شغلی برای سراسر مناطق توأم است؟». آگامبن دلیل اصلی این «واکنش نامناسب» را «تمایل فزاینده به استفاده از وضعیت اضطراری بهعنوان یک پارادایم عادی حکمرانی» میداند. ژیژک واکنش آگامبن را صرفا شکل افراطی یک موضع چپگرای شایع میداند که «وحشت بزرگنماییشده» ناشی از انتشار ویروس را آمیزهای از اعمال کنترل اجتماعی و عناصری از تبعیض نژادی میداند؛ درست مثل زمانی که ترامپ در سخنرانیاش به «ویروس چینی» اشاره میکند. بعد از آنکه ژیژک در مقالات خود درباره کرونا به دفعات گفت که در نتیجه اپیدمی کرونا، شکل تازهای از کمونیسم پدیدار میشود، از هر دو ایدئولوژی راست و چپ، از آلن بدیو گرفته تا بیونگ چول هان و خیلیهای دیگر او را به باد انتقاد گرفتند و حتی دست انداختند. ژیژک در پایان کتاب و در پاسخ به منتقدان یک بار دیگر منظور و راهحل خود را تشریح میکند: ««کمونیسم»؛ البته نه همچون رؤیایی توخالی بلکه فقط بهعنوان نامی برای توصیف جریانی که اکنون در حال پیشروی است... کمونیسم، تصویری از یک آینده مشعشع نیست بلکه بیشتر نوعی «کمونیسم فاجعه» و در واقع پادزهر سرمایهداری فاجعه است. دولت باید نقش فعالتری را بر عهده بگیرد، تولید لوازمی ضروری مثل ماسک، کیتهای تست و دستگاه تنفسی را سازماندهی کند، هتلها و سایر اقامتگاههای تفریحی را تعطیل کند، معاش حداقلی تازهبیکارشدهها را تأمین کند و کارهایی از این دست؛ منتها باید تمامی این اقدامات را بدون اعتنا به سازوکارهای بازار انجام دهد... وقتی از کمونیسم حرف میزنم، منظورم اشاره به این قبیل پیشرفتها است و در عوض آن، هیچ گزینه بدیلی جز بربریت نوین نمیبینم» (ص 85).
دیدگاه تان را بنویسید