[شهروند] «صرع»، بیماری خطرناکی است که عامه از آن بهعنوان «تشنج» یاد میکنند، بیماری تراژیک و ناشناخته که حتی نامش باعث وحشت میشود. بیخبری از این بیماری تنها متوجه شهروندان عادی جامعه نیست و بیگمان باید ضعف را در اطلاعرسانی بخش بهداشت و آموزش جستوجو کرد. آمارها روایتگر این مسأله هستند که در ایران قریب به جمعیت یک شهر متوسط، بیمار مبتلا به صرع و تشنج داریم. بیمارانی که راه درمان را در مصرف طولانیمدت داروهای بیشمار با عوارض جانبی میبینند. اگرچه به گفته ابوالحسن ارتیاعی، جراح تشنج به راحتی میتواند با جراحی تکنیکال و کمهزینه این بیماری را درمان کند. ارتیاعی بر این باور است که هر فردی در هر سنوسالی ممکن است با یک حادثه یا اتفاق کوچک مانند تصادف، تب یا آبسه عفونی دندان، دچار تشنج و بیماری هولناک صرع شود. در ادامه صحبتهای ابوالحسن ارتیاعی، جراح تشنج را در زمینه بیماری «صرع» میخوانیم.
٠٨ مورد موفق درمان قطعی «صرع» از تجربه شما در این بیماری روایت میکنند. به نظر شما اساسا بیماری تشنج در چه زمینهای از مجموعه بیماریهای مغز و اعصاب قابل تعریف است؟
بیماری صرع، چهارمین بیماری عمده درحوزه بیماریهای مغز و اعصاب در تمام جهان است. آنچنان که بررسیها نشان دادهاند از ٢ تا ٤درصد بیماریهای رایج در زمینه مغز و اعصاب درکشورها، به این بیماری خطرناک اختصاص دارد؛ به بیان بهتر از کل جمعیت یک کشور ٢ تا ٤درصد مردمانش از این بیماری رنج میبرند. این رقم وحشتناک و بالایی است. حالا حسابش را بکنید که در کشورهای کمتر توسعهیافته مانند ایران، به سبب اشکالات متعدد در زمینه بروز ضایعات مغزی، این درصدبندی به سمت بالای نمودار آماری حرکت میکند و نه به سمت پایین آن.
منظورتان از اشکالات متعدد در زمینه بروز ضایعات مغزی در کشور ما چیست؟
ببینید ما در ایران یک سلسله معایبی داریم که به سبب وجود آنها، ضایعات مغزی بیشتر از رِنج نرمال جهانی است، ازجمله میزان تصادفات جادهای که عمدتا افراد در آنها با ضایعه شدید یا خفیف مغزی روبهرو میشوند. جدای از این، عفونتها را هم باید در این فهرست جا داد مثل عفونتهای مادرزادی، آلودگی هوا هم هست. همینطور رعایتنکردن اصول «اچاسای» در محیطهای حرفهای کار و به تعبیر بهتر، آن بخش از این اصول که به ایمنی کار مربوط میشود. ما تعداد زیادی از افراد را داریم که در اثر سوانح شغلی به ضایعات مغزی دچار میشوند. از سوی دیگر، جالب است بدانید ما درصد قابل توجهی از ضایعات مغزی را در نزاعهای اجتماعی و خیابانی میبینیم. موارد بسیار دیگری از این زمینهها هم هست که بیان آنها از حوصله این بحث خارج است؛ طُرفه اینکه میخواهم بگویم توسعهنیافتگی ما در زمینه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهطور غیرمستقیم تأثیر قابل توجهی هم در زمینه بیماریهای مغز و اعصاب گذاشته و میگذارد که ما نمیتوانیم ابدا آن را نادیده بگیریم. مثلا عدم بهبود زیرساختهای جادهای و حملونقل درکشور ما، یک عامل مهم تصادفات است و همینطور خودروهای نهچندان باکیفیت؛ به این موارد، تأثیرات مخرب فرهنگ بد رانندگی را هم باید اضافه کرد. این یک مثال است برای اینکه بدانیم وقتی از تأثیر «کم توسعهیافتگی» در بروز ضایعات مغزی میگویم، دقیقا چه منظوری دارم.
تعریف دقیق صرع.
صرع به معنای تکرار در تشنج است. حالا این تشنجها میتوانند یک دلیل روشن در لحظه داشته باشند و میتوانند دلایلی کمتر آشکار داشته باشند.
یعنی یکبار تشنج به معنای صرع نیست؟
خیر، مراقبتنکردن از بیماری منجر به بیماری دردناک و خطرناک صرع میشود. صرع یکی از بیماریهایی است که جنبههای تراژیک هولناکی دارد. بیماران مبتلا به صرع واقعا از یک زندگی عادی و آرام به دورند و هیچ لحظهای نیست که در آن، طعم آسایش را بچشند؛ به این معنا که فرد مبتلا به صرع، در تمام لحظههای زندگیاش در انتظار بروز حمله تشنجی است؛ نمیتواند رانندگی کند، استخر برود، کوهنوردی کند و حتی یک پیادهروی ساده انجام دهد. در مجموع، تمام کارهایی که نیاز به هوشیاری دارد را فرد مبتلا نمیتواند با خیال آسوده انجام دهد. حالا شما خودتان را یک لحظه بگذارید جای او و ببینید که آیا میتوانید زندگی کنید؟! من بیماری داشتم که نخستینبار که دیدمش، گفت «دکتر، من هر روز آرزوی مرگ میکنم، لطفا خلاصم کن، بهبود نمیخواهم چون میدانم که شدنی نیست و از بس هم دارو خوردهام، دارم دیوانه میشوم!» ما از یک مرگ تدریجی صحبت میکنیم! وقتی کسی به مرحلهای از التهاب روحی رسیده که آرزوی مرگ میکند، یعنی هیچ امیدی به زندگی ندارد.
چه درصدی از شهروندان درگیر این بیماریاند؟
همین حالا دستکم نزدیک به دو تا دوونیممیلیون نفر درکشور ما دچار صرع هستند؛ یعنی چیزی به اندازه جمعیت یک شهر نیمه بزرگ؛ تصورش را بکنید که چقدر میتواند وحشتناک باشد.
ما در این زمینه آمایش و آمارگیری دقیقی انجام دادهایم؟
متأسفانه خیر. این کمکاری از نشانههای توسعهنیافتگی ماست که تاکنون در زمینه بیماریها، آمایشهای دقیقی انجام ندادهایم. آمارهای جهانی و گزارشهای متعدد سازمانهای بینالمللی میگوید که ٢درصد از افراد جوامع به صرع مبتلا هستند و تازه همانطور که گفتم در جوامع کمتر توسعهیافته مثل ایران، این آمار میل به بالا دارد.
لزوم اطلاع شهروندان از درمان قطعی این بیماری؟
درحال حاضر ما با این بیماری تراژیک در سطح بالایی روبهرو هستیم و مضاف بر آن، مسأله مهمتر این است که تمام مردم همانقدر که مثلا در معرض نوعی از انواع معلولیت قرار دارند، در معرض تشنج و صرع نیز هستند. مَثَلی در بین پزشکان هست که میگوید «اگر امروز سالمی به این غره نشو، چون ممکن است فردا یک عضو بدنت را از دست داده باشی و معلول به حساب بیایی.» درباره تشنج و صرع هم همین مَثَل صدق میکند. افراد در همه سنین از کودکی تا سنین بالا ممکن است در اثر یک تب شدید یا یک تصادف یا یک نزاع خیابانی یا زورگیری یا حادثه در محیط کار به این بیماری دچار شوند و این امر ایجاب میکند که ما یک نهضت ملی برای شناساندن این بیماری و روشهای درمان آن به افراد جامعه داشته باشیم.
اگر بخواهید یک شناخت کلی از خود مقوله تشنج تعریف کنید، چه میگویید؟
تشنج در یک تعریف ساده یعنی یک جایی از مغز فرد، پارازیت و پیامهای غلط ارسال کند و این پارازیت در مدتی کوتاه به تمام مغزش پخش شود. کارکرد مغز انسان از طریق یکسری از مدارات عصبی انجام میشود و آن پارازیتهایی که گفتم، میآیند و این کارکرد را با اختلال مواجه میکنند.
و درمان این اختلال چیست؟
بسیار ساده ولی درعین پیچیدگی. کار ما در جراحی تشنج این است که اول باید بتوانیم کانون اختلال و ارسال پارازیت در مغز بیمار را شناسایی کنیم. این کار از طریق انواع روشهای نقشهبرداری مغز، تصویربرداری، امآرآی و نوار مغز انجام میشود. اینکه ما بتوانیم کانون ارسال پارازیت در مغز را شناسایی کنیم، نصف راه درمان را رفتهایم. اولین تشنجها معمولا ٥٠درصد علتشان به آسانی قابل تشخیص است و این، قدری کار را راحت میکند که همان تشخیص کانون اختلال مغز است. اما در این پروسه مهمترین موضوع این است که شناسایی و درمان نهایی تشنج و صرع، به یک کار تیمی بسیار دقیق نیاز دارد؛ یک کار تیمی با مشارکت نورولوژیستها، نقشهبرداران مغز، جراحان تشنج و پرستارانی که بهطور حرفهای برای این کار آموزش دیده باشند.
بنابراین میتوانیم بگوییم که جراحی تشنج یک کار فانکشنال است؟
دقیقا همینطور است، چون جراحی تشنج، نیل به درمان قطعی است و این میتواند درصورت موفقیت، کارکرد نهایی مغز را که تمام کیفیت زندگی ذیل آن میگنجد، به حداکثر برساند.
این درمان قطعی که از آن حرف میزنید، دقیقا در چه سطحی قابل تعریف است؟ یعنی فرد اساسا با بیماری تشنج خداحافظی میکند؟
موضوع این است که بیمار چه بیماریای داشته باشد و شما به نکته درستی اشاره کردید که میتوانیم از یک سطحبندی سخن بگوییم. منتها اول باید این را بگویم که ٧٠درصد از بیماران تشنجی، بعد از عمل جراحی بهطور کلی بهبود مییابند و تنها با ٦ماه تا یکسال مصرف دارو، تشنج و صرع را به فراموشی میسپارند. آن ٣٠درصدی هم که بهبود کامل و قطع کامل تشنج را تجربه نمیکنند، از بهبودی نسبی برخوردار میشوند.
بهبود نسبی دقیقا یعنی چه؟
یعنی اینکه اگر فرد در یک روز سهبار دچار حمله تشنجی میشده، به ماهی یکبار کاهش پیدا میکند یا اگر در هر تشنجاش، دچار سقوط و زمینخوردن میشده، دیگر این را تجربه نخواهد کرد. منظورم از بهبودی نسبی بهطورکلی این است که فرد دیگر آن موارد خطرناک تشنج را تجربه نخواهد کرد، بنابراین اگر نسبت به وضع قبل، خودش را مقایسه کند، میبیند که در واقع پا به دنیای بهبود گذاشته است. در این میان یک آمار مثبت هم داریم که باید به آن اشاره کنم؛ بهطورکلی ٣٠درصد از تشنجهایی که به درمان دارویی هم مقاوم هستند، با یکی از انواع جراحی بهبود پیدا میکنند.
موردی از تشنج سراغ دارید که به هیچوجه قابل درمان نباشد؟
خیر، زیرا با تکنیک امروزیمان دیگر توانستهایم از پسِ درمان هر نوع تشنجی بر بیاییم. البته این را باید بگویم در مواردی هست که کانون ارسال پارازیت در مغز بعضی بیماران، جنرال است؛ یعنی تمام مغز بیمار کانون است و از همه جا پارازیت ارسال میشود؛ درچنین مواردی ما عمل جراحی را طوری انجام میدهیم که ارتباط دوطرف مغز بیمار را با هم قطع میکنیم تا پارازیت از یکسوی مغز به سوی دیگر نرود و بنابراین، فرد بعد از بروز حمله به زمین نیفتد. همانطور که میدانید، خیلی از بیماران به دلیل زمینخوردنهای مکرر در هر تشنج، عوارض وحشتناکی را تجربه میکنند و این نوع عمل جراحی که گفتم باعث میشود فرد لااقل در موقع بروز تشنج به زمین نیفتد و نهایتا برای مثال با چند لحظه لرزش دست یا چیزی شبیه این، به حال عادی برگردد.
این روش منحصربهفرد جراحی که شما اکنون درخصوص درمان قطعی تشنج طرح میکنید، چندسال است درکشور ما رواج دارد؟
اگر به لحاظ عملیاتی بخواهم بگویم، مدتهاست که جدی انجام میشود. اما فقط چندسال است که تعداد واقعا انگشتشماری از جراحان مغز و اعصاب بیشتر روی آن تمرکز کردهاند که خود بنده هم یکی از آنها هستم. من درمان بیماری بسیار وحشتناک تشنج و صرع را جدای از اینکه یک فیلد از طبابت درحوزه مغز و اعصاب میدانم، معتقدم نوعی رسالت انسانی هم در آن وجود دارد، چون بهبود هر بیمار تشنجی، در واقع بهبود وضع روحی و روانی دستکم یک خانواده است و نه فقط یک فرد.
آیا بیماری داشتهاید که این روش را باور نداشته باشد؟
بله خیلی زیاد، بعضی از بیماران و بستگان آنها ابدا در تصورشان هم نمیگنجد که بشود تشنج را جراحی کرد، اما بعد از بهبودی فرد بیمار، دریچهای تازه از نقش و اثر جراحی فانکشنال را در پزشکی مدرن به چشم دیدند.
نگرشی درجامعه ما وجود دارد که بعضا عمل جراحی درحوزه مغز و اعصاب را ناکارآمد میداند. در زمینه جراحی تشنج چطور میشود به مواجهه با این
نگرش رفت؟
با این پاسخ که امروز نامآورترین محققان پزشکی در دنیای پیشرفته میگویند: تشنج را باید فورا به دست جراحی سپرد؛ زیرا تکرار هربار تشنج میتواند ضایعات مغزی فرد بیمار را به مراتب شدیدتر کند و همچنین عوارض جانبی مخرب دارویی هم وضع بیمار را به مرور بدتر میکند. تازه به این مسأله باید نکتهای را هم افزود و آن اینکه، پیامد هربار سقوط فرد روی زمین، میتواند آسیبهای بدتر و جدیتری در سایر اعضا و نواحی بدن بیمار هم ایجاد کند.
با این وصف، توصیهتان برای آن ٢ تا دوونیم میلیون بیمار مبتلا به تشنج و صرع در جامعه ما، خانوادههایشان و رسانهها چیست؟
توصیهام این است که درمان مبتلایان به تشنج، نیاز به یک عزم ملی درکشور ما دارد؛ عزمی پزشکی، عزمی فرهنگی و عزمی رسانهای؛ چون جامعهای که هر لحظه، هریک از اعضایش ممکن است خدایناکرده به این بیماری دچار شوند، با سطح فعلی شناخت از روشهای درمانی این بیماری، خطری بالقوه تهدیدش میکند. در کنار این موارد، باید این را هم اضافه کنم که بیماران مبتلا به تشنج و صرع واقعا نیاز به انواع حمایتهای اجتماعی دارند؛ زیرا بعضی از آنها ممکن است دچار آسیبهای روانی و روحی شده باشند و برخی دیگر از ترس اینکه گمان میکنند هزینههای درمان این بیماری با روش جراحی زیاد است، پا در مسیر این نوع بهبودی قطعی نگذارند. این درحالی است که واقعا هزینه این جراحی، حتی از هزینه جراحی یک دیسک ساده هم کمتر است، بهویژه اینکه ما این جراحی را هم در بیمارستانهای خیریه انجام میدهیم و هم در بیمارستانهای دولتی.
دیدگاه تان را بنویسید