در شبکههای اجتماعی جوانترها برای رفیقی که یار بیوفایش او را ترک کرده نسخه «بیتفاوتی» میپیچند. اینکه «بزرگترین انتقام، بیتفاوتیه!» یعنی وانمود کنی یا واقعاً تصمیم بگیری که یک فرد یا موضوع چنان از چشمت بیفتد که دیگر هیچ خبر و نظری در موردش برایت مهم نباشد.
روانشناسان و اهل حقوق احتمالاً در هرم آسیبهای اجتماعی اعتیاد، اختلاف خانوادگی، طلاق، طلاق عاطفی، کودکان بیسرپرست، کودکان بد سرپرست، ناهنجاریها، کج رویها، خشونت، سرقت و خودکشی، فرار از منزل، ترک تحصیل، تکدیگری و ... را ردیف میکنند اما این روزها «بیتفاوتی» نسبت به هر اتفاقی دارد به شکل فزایندهای رشد میکند.
- آمار ترسناک روزانه مرگ قریب به 200 نفر به کرونا کسی را تکان نمیدهد. خیلی زود به آن خو کردیم و خیلیها بیتفاوت به هشدارهای بهداشتی که تعیین کننده مساله «مرگ و زندگی» است، کار خودشان را میکنند!
- خبر اختلاسهای میلیاردی و افشای فساد در نهادهای دولتی، چنان عادی شده که حتی عددهای هزارمیلیاردی هم پذیرفتنی شده است!
- قطع دست بچههای بلوچ توسط تمساحها و مرگ کولبرها و ... خیلیهایمان را نگران نمیکند. این هم مصیبتی لابهلای مصیبتهای دیگر!
- از کارتنخوابی به گور خوابی و کانالخوابی رسیدیم و عادت کردیم. انگار دیگر قبیح نیست.
- خبر افزایش بیسامان قیمتها، یورتمه دلار، بیارزش شدن پول ملی و ... چنان عادی شده که انگار یک امر بدیهی و یک قاعده معمول است!
- اگر زمانی مدیرانی دو خودکار توی جیب میگذاشتند که با یکی کارهای مردم را انجام بدهند و با دیگری کار شخصی، حالا کارخانه خودکارسازی را قورت میدهند و دیگر برایمان مهم نیست.
- هر روز خبر جریمه شکایت بازیکن و مربی فوتبال خارجی و جریمه میلیارد تومانی فیفا میرسد و بیتفاوت از کنار آن می گذریم.
- نگرانی از روشن ماندن شمع بیتالمال حالا جایش را داده به «کُلش واس ماس»!
کنار اینها اخباری که می شنویم و می گوییم:«آدم از غصه این خبر بمیره رواست» را هم اضافه کنید. می گوییم و یمی گذریم و بی تفاوت رد می شویم. مشتی لایک چند تکان دادن سر و رد شدن. همین.
قصدم سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی نیست، که بیشتر مردم به سیاهی و تشویش اذهانشان هم بیتفاوت شدهاند. همه هم این را پذیرفتهایم. از روزنامهنگار و مردم کوچه و خیابان تا طیف زیادی از مدیران که عموماً به روی خودشان نمیآورند. انگار روی یک کرختی ملی توافق کردهایم.
گاهی کسی مثل احمد توکلی عضو مجمع تشخیص مصلحتنظام میگوید:« ما شدهایم چوپان دروغگو و باید بپذیریم که اعتماد مردم به ما مسوولان در قیاس با گذشته بسیار کمتر شده است» ولی بسیاری از مردم به همین اعترافهای دیرهنگام هم بیتفاوت شدهاند.
این «مهم نیستها»، این «دیگه فرقی نمیکنهها»، این عدم تعلق به سرزمین از کرونا خطرناکتر است. هزاران بار گفتیم و نوشتیم و عاقلترها هم هشدار دادند مباد آن روزی که مردم چنان دامن بکشند که روز خوب و بدتان برایشان مهم نباشد که تنها میمانید، گوش نکردید.
انتخابات مجلس شورای اسلامی نشان داد که عده زیادی از سیاست، امید، تغییر، اصلاح، بهتر شدن اوضاع و ... چنان نومیده شدهاند و به بیتفاوتی رسیدهاند که برایشان هیچ فرقی نمیکند چه کسی به مجلس برود و چه کسی نرود و اصلاً مجلس تشکیل شوید یا نشود!
این نوشتار قرار بود در مورد خبر جریمه 6 میلیون یوروری (تقریباً 147 میلیارد تومانی) ویلموتس باشد. دریافتی برای هیچ! اگر خبر درست باشد برای خیلی از مردم مهم نیست، اگر هم غلط باشد باز هم مهم نیست. انگار نه انگار این پول از جیب خود ما باید پرداخت شود نه رئیس فدراسیون و وزیر و آنها که قرارداد را نوشتند و ... اما مهم است؟!
این درجه از بیتفاوتی نسبت به همه چیز و همه کس از کرونا خطرناکتر است. اما خیلی وقت است که صلاح ملک خویش را خسروان میدانند و ما این وسط فقط زیادی توی دست و پا وول میخوریم و غر می زنیم! ما گفتیم و باز هم میگوییم اما به قول همان نسل جدید «باز هر جور راحتید»!
دیدگاه تان را بنویسید