اما او نگذاشته ذهنش – خلاف بعضی از معاصران – مجوز بگیرد یا خمیر شود و دیگران این خمیر را شکل دهند. در آن سالهای سیاستزدگی، تنها واکنش علمی نسبت به غربزدگی آلاحمد را آشوری مکتوب کرد با اینکه دوست آلاحمد بود. شیفتگی دوران جوانیاش را نسبت به گفتههای شبهفلسفی فردید – اگرچه با تاخیر – در همین سالها اعتراف کرد و از این استاد و تفکر وی انتقادکرد تا دیگران به چاه میانمایگی نیفتند. امری که به هر دلیل دربارهاش سکوت کرده بودیم. بهترین خاطرات من از آشوری عزیز که در جوانی به شوخی «حکیم قزوینی»اش مینامیدیم مربوط به دوران همکاری ما با مجله «جهان نو» و همسایگی نوشتاری در نشریات دهه چهلوپنجاه میشود. آنچه مرا شادمان داشته و یقینم را به ذهن اندیشهمند و منطقمدار آشوری بیشتر کرده است، خواندن کتاب «رندی حافظ» او و آموختنی دیگر از اوست. آشوری در این اثر، با روشی سنجیده، به محور اصلی اندیشههای فرهنگی حافظ راه برده و بهدرستی نشان داده است که حافظ در فضایی عرفانی، دائم به افسانه آفرینش آدم و رابطه عاشقانه خدا و انسان میاندیشیده است.»
دیدگاه تان را بنویسید