حوادث هفتههای اخیر را که مرور میکنیم حادثه نطنز سوالاتی در افکار عمومی و نخبگان جامعه مطرح کرده که بعضا به نگرانیهای ناشی از افزایش تنش بین ایران و آمریکا و رژیمصهیونیستی دامن میزند. این نگرانی چقدر میتواند جدی باشد؟
آنچه در نطنز اتفاق افتاد هرچند چگونگی آن خیلی مشخص نیست ولی براساس علائم و سوابقی که وجود دارد این اتفاق ظاهرا از بیرون رخ داده است. مخصوصا اینکه شورایعالی امنیت اعلام کرد به دلیل شرایط امنیتی اظهارنظری درباره حوادثی که اتفاق افتاده، نمیکند. درواقع اگر ازبیرون دست به این کار زده باشند، ایران به موقع و پس از بررسیهای نهایی احتمالا دست به اقدام متقابل خواهد زد.
آیا انفجار در ناو آمریکایی ارتباطی با حادثه نطنز دارد؟
حادثهای که برای ناو هواپیمابر ریچارد که یکی از مدرنترین ناوهای آمریکاست و در سواحل خود آمریکا اتفاق افتاده، چندان جدید نیست و بارها اتفاق افتاده و قطعا باید در ارتباط با نواقص فنی خود ناو باشد. توانایی نفوذ در این ناوها بهراحتی میسر نیست چون بهقدری از تکنولوژیهای پیشرفته برخوردارند که میتوانند شبانه روز دهها کیلومتر اطراف خود را رصد کنند. اما واقعیت این است که ما در وضعیت مناسبی با آمریکا به سر نمیبریم هم به دلیل اینکه نتوانستیم در شورای حکام رای موافق را بهدست بیاوریم و البته آمریکا هم نتوانست در شورای امنیت رای موافق علیه ما کسب کند ولی هنوز علیه ما خط و نشانهایی میکشد تا قطعنامه 2231 را متوقف و محدودیت زمانی تحریم تسلیحاتی را تمدید کند و اینکه تا چه اندازه میتواند موفق باشد به رایزنیهای بسیار گسترده و پنهانی که دنبال میکند، بستگی دارد. واقعیت این است که ترامپ در سیاست خارجی موفق نبوده و از آنجا که ایران به دلیل موقعیت ژئوپولتیکی از اهمیت بسیار بیشتری نسبت به کره شمالی و ونزوئلا برخوردار است، تلاش داشت با ایران سر میز مذاکره بنشیند ولی شیوه و رفتارهاش خیلی در چارچوب قواعد دیپلماتیک مطرح نمیشد. همین امر به ناامیدی و بیاعتمادی مقامات ایران نسبت به ترامپ بیشتر دامن زد و طی یکی، دو ماه آینده احتمال مذاکره وجود ندارد.
آیا تنش بین ایران و آمریکا با نتیجه انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا کاهش مییابد؟
شکست ترامپ و ورود دموکراتها به کاخ سفید به هرحال خواسته خیلیهاست و این نکته که این همه انتظار داشتن از دموکراتها شاید انتظار بیجایی باشد هم قابلتوجه است. چون دموکراتها و جمهوریخواهها بر سر یک مساله نمیتوانند دست به قمار بزنند و آن منافع ملی و ارزشهای حاکم بر آمریکاست. هرچند براساس اظهارنظرهای مکرر جو بایدن ممکن است در مقابل ایران سیاست ملایمتری به کار ببرند و دوباره به برجام برگردند ولی قطعا خصوصیات برجام گذشته را نخواهد داشت. برجام در سال 2015 فرصت 10سالهای تا سال 2025 به ایران داد و به گفته جو بایدن، اگر با ایران بر سر برگشتن به برجام به توافق برسد، این محدودیت زمانی احتمالا به سالهای 2040 و 2050 میرسد. اوباما برای ایران محدودیت زمانی درنظر گرفت، تا ایران را وارد فضای بینالمللی کند و تحریمها را از بین ببرد و در شرایط مطلوبی ایران را مجبور کند دست از فعالیتهایش در منطقه بردارد و سیاستهای موشکی را کنترل کند هرچند بههرحال این اتفاق نیفتاد. در دوره بعد، اگر احتمالا دموکراتها وارد کاخ سفید شوند این سیاست یکبار دیگر باید مورد آزمون قرار بگیرد و الان نمیتوان پیشبینی کرد در دوره آینده چه کسی وارد کاخ سفید خواهد شد و چه سیاستی اعمال خواهد کرد. ولی اگر ترامپ به پیروزی برسد، شرایط برای ما سختتر میشود و یکی از دلایلی که الان برای اجرای سند 25ساله به چین نزدیک میشویم این است که اگر نتوانستیم با آمریکاییها در دوره دوم ترامپ به نتیجه برسیم، خیلی با مشکل مواجه نشویم. بهرغم شرایط بسیار حاد اقتصادی که در آن قرار داریم، گرچه از مخالفان امضای این سند هستم ولی شاید راه دیگری در این شرایط باقی نمانده باشد. از طرفی با اتحادیه اروپا مشکل داریم و به گفته سخنگوی وزارت خارجه، ارسال سه نامه به آقای جوزف بورل بیجواب مانده و پاسخ از سوی اتحادیه اروپا به برآورده شدن انتظاراتی که از ما دارد، برمیگردد تا بتواند اینستکس را اجرایی کند. وزیر امور خارجه آلمان به دکتر ظریف در کنفرانس امنیتی مونیخ از انجام سه کار به عنوان پیششرط اجرایی شدن اینستکس سخن گفت که رعایت حقوق بشر در داخل و عدم دخالت در کشورهای همسایه و کنترل موشکها از جمله آنهاست. درحقیقت طرفهای اروپایی هم انتظاراتی دارند و ما نمیتوانیم با اتحادیه اروپا وارد یک فضای دوستانه و رفع تشنج شویم. همه اینها را که کنار هم بگذاریم پازل جدیدی بهوجود میآورد که همین مطرح شدن سند 25ساله است که با چینیها امضا میشود.
علت مخالفت شما با سند 25ساله چیست؟
این قرارداد البته موافقانی قوی هم دارد و بعضا به چگونگی پیشرفت دوبی اشاره میکنند که البته اشتباه است. واقعیت این است که از زمان شیخ محمد، زمین و تمام تاسیسات لازم برای ساخت بنا در اختیار سرمایهگذار خارجی قرار میگرفت. سرمایهگذار خارجی پس از مدتی که بنای 50 طبقه را ایجاد کرد ناچار شد به مقامات عرب با سهم 51 درصد و 49 درصد واگذار کند تا سهم صددرصدی نداشته باشد. تمام خارجیهایی که در دوبی سرمایهگذاری کردند، نسبت سهامشان 51 درصد به نفع یک عرب اهل دوبی و 49 درصد به نفع سرمایهگذار خارجی است. نکته بعدی اینکه در دوبی فقط به سرمایهگذار خارجی اجازه داده میشود مثلا بنای 50 طبقه بسازد ولی امضای قرارداد با چینیها آنها را بر تمام کانونهای حیاتی ما در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، امنیتی با آوردن پنجهزار نیروی امنیتی مسلط میکند. اگر ایران بخواهد موضوعی به مناقصه بگذارد چین در درجه اول قرار دارد و چنانچه آمادگی داشته باشد، نمیتواند حق مناقصه را به کشور دیگری واگذار کند. این قرارداد 25ساله و طولانیمدت است و چینیها با امتیازی که از ایران میگیرند، برای اولین بار قدم در منطقه خاورمیانه میگذارند که امتیاز بسیار بالایی است و طی آن میتوانند کالاهای تولیدی خود را به کشورهای منطقه صادر کنند.
موافقان به بحث توسعهیافتگی هم استناد میکنند. آیا توسعهبخشی چینیها برای ایران مفید نیست؟
بحث توسعه هم که برخی از جمله دلایل موافقت با قرارداد چین مطرح میکنند غافل از این است که چینیها بهدنبال توسعه اقتصادی هستند و هنوز استدلال گذشته در این کشور کاملا حاکم است. ایران هم خواهان و به دنبال توسعه اقتصادی بدون توجه به توسعه سیاسی و فرهنگی است. درواقع حمایت از این قرارداد به دلایل ضدآمریکایی و ضدغربی بودن برمیگردد که طی آن توجه به شرق را نقطه مقابلی در برابر آمریکا میدانند. اما برای آمریکا، افتادن به دامن چین کار اشتباهی است. چین تاکنون تحت فشارهای اقتصادی آمریکا پنج قطعنامه علیه ایران امضا کرده و اگر لازم باشد یک روز هم رهایمان میکند هرچند آمریکاییها هم این کار را کردهاند ولی هم از جهت فرهنگی و هم از جهت حجم سرمایه و تکنولوژی، طبیعتا غربیها بهتر و پیشرفتهتر از چین هستند.
در این فضا آیا این قرارداد خوب نیست؟
حامیان این قرارداد حفظ خصومت با آمریکا را به عنوان یک استراتژی پذیرفتهاند و همه نهادهای قانونگذاری ضدآمریکایی هستند. بنابراین راهی غیر از قرارداد مذکور باقی نمانده است. اینکه این قرارداد در شرایط فعلی ایران و با توجه به حفظ خصومت با آمریکا خوب است ولی اگر بخواهیم مقایسه کنیم بههیچوجه این قرارداد تماما به نفع ما تمام نخواهد شد چون چینیها قابل اعتماد نیستند هرچند ممکن است آمریکا هم نباشد. بههرحال هر کاری موافقان و مخالفان خود را دارد ولی بهطور کلی شرقیها را صددرصد قابل اعتماد نمیدانم. طی این قرارداد کشور ثروتمندی در اختیار چین قرار میگیرد که میتواند نفت را پایینتر از قیمت بینالمللی بهدست بیاورد. قرار است با چین توافق کنیم که دشمن آمریکاست. بنابراین «دشمنِ دشمن ما دوست ما میشود».
با توجه به همه مشکلات ناشی از تحریم و تورم و شیوع بیماری کرونا که بار سنگینی بر دوش کشور نهاده، چه راهکاری وجود دارد؟
ما در ایران دچار دو مشکل هستیم؛ یکی ناهنجاریها و ناتواناییها در ساختار اقتصادی و دیگری ناهنجاری در ساختار سیاسی. تا این دو درست نشود، اگر میلیاردها میلیارد دلار هم به ایران سرازیر شود، باز سامان مطلوب و صددرصدی پیدا نمیکند بهخاطر اینکه امروز - را محاکمه میکنند و فردا - دزدی میکند و دستگیر میشود. جمهوری اسلامی طی 40 سال گذشته به دنبال حاکم کردن نظام جدیدی در جامعه جهانی بوده که تا حدودی موفق عمل کرده ولی تغییر برخی شیوهها هم سخت است.
دیدگاه تان را بنویسید