در واقع جان پل گتی سوم یک نوجوان معمولی نبود. او وارث ثروت هنگفت خاندان گتی بوده و به یکی از مشهورترین و ثروتمندترین خانواده های جهان تعلق داشت. ثروت این خانواده در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی و زمانی که جان پل گتی بزرگ، پدر بزرگ جان پل گتی سوم، کمپانی نفتی گتی را تاسیس کرد به سرعت رو به افزایش گذاشت، کمپانی نفتی که در آن زمان بزرگ ترین در نوع خود در ایالات متحده به شمار می رفت. از طریق این کمپانی، جان پل گتی بزرگ به ثروتمندترین مرد دوران تبدیل شد.
اگر چه گتی در ایالات متحده به دنیا آمده بود یکی از طرفداران سرسخت انگلیسی ها بوده و در اواخر دهه ۵۰ به بریتانیا نقل مکان کرد. علیرغم ثروت قابل توجهش، همه می دانستند که او مردی به غایت خسیس بوده و حتی در عمارت مجلل خود نیز به جای تلفن های معمولی از تلفن های سکه ای استفاده می کند. پسر او، جان پل گتی جونیور علاقه پدرش به جزایر بریتانیا را به ارث برده بود اما نه تمایلات تند و تیز و سرسختانه اش را. گتی کوچک تر یک انسان بشردوست و خیر بود که مدیر بخش ایتالیای کمپانی نفتی پدرش را بر عهده داشت.
سرگذشت جان پل گتی سوم
همسر اول جان پل گتی پسر، گیل هریس، یک قهرمان رشته ورزشی واترپولو بود و از گتی صاحب پسری شده بود که نام او را جان پل گتی سوم گذاشتند. از همان کودکی، گتی سوم برای خانواده اش یک دردسر و سرافکندگی بود. وی که در دوران مدیریت پسرش بر شعبه ایتالیای کمپانی خانوادگی گتی در رم بزرگ شده بود، چندین بار از مدارس شبانه روزی انگلیسی بیرون انداخته شد که یک مورد آن به خاطر نقاشی راهروی مدرسه با الهام از گزارش رسانه ها در مورد خانواده مانسون بود. وقتی به سن ۱۵ سالگی رسید، گتی سوم یک سبک زندگی کولی وار داشت.
[جان پل گتی سوم]
او در گردهمایی های افراد چپگرا شرکت کرده به کلاب های شبانه می رفت و در میگساری و مصرف مواد مخدر زیاده روی می کرد. او با فروش آثار هنری و جواهراتی که خود تولید می کرد و همچنین انتشار تصاویر عریان خود در مجلات امرار معاش می کرد. گتی سوم حتی یک بار به خاطر انداختن یک کوکتل مولوتف در جریان یک راهپیمایی چپگرایان که با خسارات زیادی به خودروها و موتورسیلکت ها همراه شده بود دستگیر شد. در همین دوران بود که گتی سوم توسط سازمان مافیایی اندرانگتا ربوده شد.
ربوده شدن و درخواست پول
درست دو روز بعد از ناپدید شدنش، مادر گتی سوم تماسی دریافت کرد که در آن ربایندگان از وی درخواست ۱۷ میلیون دلار پول نقد در ازای بازگرداندن سالم پسرش کردند. وقتی مادر گتی اعلام کرد که از بیش از ۹ سال است از شوهر ثروتمندش جدا شده و پرداخت چنین پولی در توان او نیست، ربایندگان به او گفتند: «از لندن بیار». این جمله در واقع ارجاعی به همسر سابق و پدر همسر سابقش بود که در آن زمان در لندن زندگی کرده و توان پرداخت چنین مبلغی را داشتند. آن ها همچنین نوشته ای با دستخط گتی سوم بدین مضمون برای وی فرستادند: «مادر عزیزم، از دوشنبه من به دست ربایندگان افتاده ام. نگذار کشته شوم». به سرعت بسیاری از اعضای خانواده و نیروهای پلیس واقعی بودن این آدم ربایی را زیر سوال بردند.
گتی سوم قبلاً بارها به شوخی گفته بود که روزی برای بیرون آوردن کمی پول از دست پدربزرگ خسیسش برنامه ربوده شدن خودش را پیاده خواهد کرد. اما با گذشت زمان و تداوم درخواست های ربایندگان، پدر گتی سوم متوجه واقعیت و وخامت اوضاع شد. بدین ترتیب در شرایطی که وی توان تامین ۱۷ میلیون دلار را نداشت با پدرش تماس گرفته و از او کمک خواست. پاسخ گتی ۸۰ ساله به ادعای رسانه ها به درخواست پسرش چنین بوده است: «من ۱۴ نوه دیگر دارم و اگر اکنون یک پنی بپردازم، با ۱۴ نوه ربوده شده مواجه خواهم شد». در تمام طول مذاکرات بین خانواده گتی سوم و ربایندگانش، گتی نوجوان در غاری در کوهستان های کالابریا به یک میله زنجیر شده و به طور مرتب شکنجه می شد. در نوامبر همان سال، ۴ ماه پس از ربوده شدن، ربایندگان تصمیم گرفتند جدیت خود را نشان دهند.
پدر و مادر جان پل گتی سوم
آن ها یک گوش گتی را بریده و همراه با یک تکه از موهایش و نوشته ای بدین مضمون برای یک روزنامه محلی فرستادند: «این گوش پل است. اگر طی ۱۰ روز آینده پولی دریافت نکنیم، گوش دیگرش از راه خواهد رسید. به عبارت دیگر او تکه تکه به دست شما خواهد رسید». پس از این ماجرا بود که گتی بزرگ نرم شده و تصمیم گرفت پول درخواستی را به ربایندگان بپردازد. با این وجود، طبع خسیس او باعث نشد که با ربایندگان چانه نزده و در نهایت با پرداخت کمتر از ۳ میلیون دلار نوه اش را آزاد کرد. نکته جالب تر این که وی از نوه اش تعهد گرفت که با سود ۴ درصد این مبلغ را پس از آزادی به او بازگرداند.
گتی سوم که تولد هفده سالگی اش را در دوران اسارت و در یک غار گذراند، در ۱۵ دسامبر ۱۹۷۳ و مدت کوتاهی پس از پرداخت مبلغ درخواستی آدم ربایان روی یک جاده پوشیده از برف بین رم و ناپل پیدا شد. گوش بریده شده او طی چندین عمل جراحی بازسازی شد.
جان پل گتی سوم پس از آزادی از دست آدم ربایان در کنار مادرش
در نهایت ۹ نفر از ربایندگان دستگیر شدند که اعضای ارشد سازمان اندرانگتا از آن جمله بودند. این افراد اما توانستند از عدالت گریخته و تنها دو نفر از زیردستان در پرونده ربودن گتی سوم به دادگاه کشانده شدند.
این آدم ربایی تاثیری بسیار بد بر روح و روان گتی سوم داشت و نقش مهمی در اعتیاد بعدهای او به الکل و مواد مخدر داشت که زندگی اش را ویران ساخت.در سال ۱۹۸۱ و در سن تنها ۲۵ سالگی، گتی سوم پس از مصرف ترکیبی از والیوم، متادون و مشروبات الکلی با از کار افتادن کبد و سکته قلبی مواجه شد که از کار افتادن دست ها و پاها و از بین رفتن بخشی از بینایی اش را در پی داشت.
جان پل گتی سوم هیچگاه سلامت خود را بازنیافته و باقی عمرش همچنان علیل و ناتوان ماند. او باقی عمر را در خانه ای در بورلی هیلز گذراند که با استفاده از ثروت پدربزرگش به یک بیمارستان شخصی بسیار پیشرفته و مجهز تبدیل شده بود. جان پل گتی سوم در سال ۲۰۱۱ در سن ۵۴ سالگی در اثر بیماری های مرتبط با سکته قلبی درگذشت. علیرغم ثروت فراوان خانوادگی، زندگی او برای همیشه تحت الشعاع ربوده شدن و بی تفاوتی باورنکردنی و دردناک خانواده اش نسبت به این موضوع قرار گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید