ارسال به دیگران پرینت

برجام و دیپلماسی، راهکار آمریکای نوین

مورخان می‌گویند بشر فراموش‌کار است؛ به‌طور خاص از این لحاظ که اگر یک یا دو نسل در شرایط مشخصی سر کنند، این تصور در میان بخش عمده‌ای از مردم شکل می‌گیرد که وضعیت موجود، وضعیت قطعی و پایداری است که اگر همیشه نبوده، در آینده همیشه خواهد بود.

برجام و دیپلماسی، راهکار آمریکای نوین

مورخان می‌گویند بشر فراموش‌کار است؛ به‌طور خاص از این لحاظ که اگر یک یا دو نسل در شرایط مشخصی سر کنند، این تصور در میان بخش عمده‌ای از مردم شکل می‌گیرد که وضعیت موجود، وضعیت قطعی و پایداری است که اگر همیشه نبوده، در آینده همیشه خواهد بود. با همین روند، برای بسیاری این تصور شکل گرفته بود که دوره فرازوفرودها و تکان‌های بزرگ در ساختار جهانی به پایان آمده و دنیا به بلوغ رسیده و از این پس اوضاع بر همین منوال است. در سال‌های اخیر، اما تکان‌های کوچک و بزرگی که حاصل شنای نیروهای مختلف خلاف جهت جریان آب بوده‌، کم‌کم از استثنا به قاعده تبدیل شده ‌است. ظهور یک بیماری با همه‌گیری کم‌سابقه جهانی، اوضاع را کاملا به‌هم‌ریخته است.رابرت دی بلک‌ویل، دیپلمات بازنشسته و توماس رایت که هر دو از کارشناسان اندیشکده «شورای روابط خارجی» آمریکا هستند، با انتشار «گزارش ویژه شورای روابط خارجی»، نتیجه تحولات چند سال اخیر با اضافه‌شدن بحران کووید ۱۹ را پایان نظم جهانی می‌خوانند و نسخه‌ای برای سیاست خارجی ایالات متحده در دوران جدید می‌نویسند. اندیشکده شورای روابط خارجی که هیچ ارتباطی با دولت ایالات متحده ندارد، از سال ۲۰۰۳ با ریاست ریچارد هاس اداره می‌شود که خود نیز دیپلمات و از مقامات رده‌بالای وزارت خارجه ایالات متحده بوده و در کارنامه‌اش سمت مشاور کالین پاول، وزیر خارجه دولت جورج دبلیو بوش نیز دیده می‌شود.

نظمی که بر هم خورده است

هاس مقدمه این مقاله را نیز نوشته است. او اشاره می‌کند مقالات تحلیلی درباره نظم جهانی در دهه‌های گذشته معدود بوده‌اند؛ به این لحاظ که در ۷۵ سال گذشته، نظم جهانی مشخصا تعریف‌شده بوده است؛ چه در دوران جنگ سرد با دو قدرت جهانی و تعادل میان آنها و چه پس از آن با نظمی به رهبری ایالات متحده. از نگاه هاس و البته به تعبیر او از نگاه نویسندگان مقاله، با عقب‌نشینی ایالات متحده، ظهور و اوج‌گیری چین، روسیه‌ای قاطع و ستیزه‌جو، کره‌شمالی هسته‌ای، ایران جاه‌طلب در کنار دیگر چالش‌های جهانی، بسیاری از آنچه مفروض بود، دیگر قابل اتکا نیست؛ هم تعادل قدرت و هم اجماع موجود در مرکز نظم جهانی، محو شده‌اند. به روایت هاس، نویسندگان این مقاله تبیین می‌کنند که نظم پیشین منجر به شکل‌گیری چند نظم و در عمل بی‌نظمی شده است. ظهور ویروس کرونا البته مشخصا در تشدید این روند تأثیر داشته و شاید بتوان آن را میخ آخر بر تابوت نظم پیشین خواند؛ با برجسته‌کردن مشکلاتی مثل دولت‌های تحت فشار، جوامع در حال شکاف و چنددستگی، نابرابری‌های اجتماعی در حال تشدید و نمایش فاصله بزرگ بین مشکلات جهانی و توانایی جهان برای مواجهه با آنها با استفاده از دستورالعمل‌های موجود.هاس البته تبیین می‌کند راهکارهایی که نویسندگان ارائه می‌کنند، به کار ایالات متحده می‌آید تا منافع ملی خود و دغدغه‌هایش درباره نظم جهانی را پی بگیرد و حفظ کند. هاس می‌نویسد این مقاله ممکن است از دید برخی بیش‌ازحد محدود یا سنتی به نظر برسد، اما این اتفاقی منتظره است: «چنین بحثی بازتاب این واقعیت است که این لحظه‌ای برای تغییرات واقعی در دنیاست، هم‌زمان با بحث فکری درباره چگونگی درک آن و کاری که باید کرد».

  کووید‌۱۹، نقطه عطف

در سه بخش اول این مقاله مشخص شده است که شیوع ویروس کرونا نقطه عطف این روند بوده و نظم جهانی پیشین را پایان داده است. نویسندگان این مقاله رسما با انتخاب عنوان «نظم جهانی قبل از کووید‌۱۹» تصریح می‌کنند که از نگاه آنها آنچه نظم پیشین را از‌دست‌رفته کرده، کووید‌۱۹ است. این مقاله صحنه جهانی با جمعیت کثیر مبتلا و قربانی، مردم در‌خانه‌مانده و سقوط تولید جهانی را توصیف و اشاره می‌کند که صندوق بین‌المللی پول در گزارش خود، این بحران را «تعطیلی بزرگ» نامیده است؛ بحرانی که چندین برابر از بحران مالی سال ۲۰۰۸ بزرگ‌تر و شدیدترین بحران از زمان رکود بزرگ در دهه ۳۰ میلادی است. سقوط دو میلیارد نفر به فقر شدید، سقوط صادرات نفت در خاورمیانه، تقاضای کمک بیش از 90 کشور از صندوق بین‌المللی پول، از‌دست‌رفتن نیمی از مشاغل در قاره آفریقا، افزایش بی‌سابقه بی‌کاری در ایالات متحده و پیش‌بینی شدیدترین رکود در تاریخ اتحادیه اروپا به‌عنوان نشانه‌های بحرانی مطرح می‌شود که باعث می‌شود حتی بازگشایی‌های کسب‌وکارها در جهان نیز محدود باشد و به روایت متخصصان بهداشتی جهان، لااقل تا یک سال یا حتی بیشتر ادامه خواهد داشت.

  ابهام جهانی، بدون توانایی پیش‌بینی

این بحران البته سؤالات عمده‌ای نیز پیش‌روی جهان می‌گذارد؛ «اقتصاد جهانی چه زمانی خود را باز خواهد یافت؟ آیا واشنگتن و پکن می‌توانند از مقابله دائم با تبعات فاجعه‌بار بالقوه دوری کنند؟ آیا چین منافع ملی خود را به قیمت هزینه‌آفرینی برای ایالات متحده دنبال خواهد کرد؟ آیا فرسایش و تخریب نظام اتحاد [خارجی] ایالات متحده ادامه خواهد یافت؟ آیا این بحران، ملی‌گراها و پوپولیست‌ها را تقویت خواهد کرد یا تضعیف؟ آیا اتحادیه اروپا اصلاحات اقتصادی کافی ایجاد خواهد کرد که بتواند با نمایش اینکه در یک بحران به کمک همه اعضایش خواهد رفت، اتحاد و همراهی کشورهایی مثل ایتالیا را حفظ کند؟ در کشورهای در‌حال‌توسعه که در آنها دولت‌ها ظرفیت‌های خدمات درمانی محدود و توانایی حداقلی در اعمال فاصله‌گذاری اجتماعی دارند، چه رخ خواهد داد؟ آیا کمبودهای درمانی مهاجرت انبوه را کلید خواهد زد؟ آیا اگر نظارت و زیر‌نظر‌گیری گسترده دیجیتال بتواند جایگزینی برای تعطیلی اقتصادی ارائه کند، جذاب‌تر خواهد شد؟ این مسائل اهمیت فوق‌العاده بالایی دارند، اما پاسخ به آنها با هر‌گونه اطمینان در این مرحله غیرممکن است».

چه باید کرد؟

آنچه عملا نسخه نویسندگان برای دنیای پیش‌روست، با انتخاب پیش‌روی ایالات متحده تبیین می‌شود که آیا باید در تعامل با دوستان و دشمنان به دنبال بازسازی نظمی جهانی با مفاهمه باشد یا یک‌طرفه به دنبال پیگیری خواست‌ها و منافع خود، صرف‌نظر از همراهی یا مخالفت دیگران برود؟ این گزارش شرح می‌دهد که ایالات متحده برای تعقیب منافع خود باید در پی پیشگیری و کاهش تهدید استفاده از سلاح‌های هسته‌ای، بیولوژیکی و شیمیایی، حملات فاجعه‌بار تروریستی و حملات سایبری علیه خود و متحدانش، پیشگیری از گسترش تسلیحات هسته‌ای و تضمین امنیت تسلیحات موجود، برقراری تعادل قدرت جهانی و منطقه‌ای به نفع صلح، ثبات و آزادی، پیشگیری از شکل‌گیری قدرت‌های متخاصم یا شکست‌خورده در مرزهای خود و تضمین کارایی و ثبات نظام‌های جهانی عمده باشد. در این نسخه و البته در جای‌جای مقاله، اشاره می‌شود که یک گام مهم در زمینه پیشبرد اهداف جهانی و سیاست خارجی ایالات متحده، رسیدگی به مشکلات داخلی و برقراری ثبات و استحکام درون مرزهای آمریکاست. گزارش اشاره می‌کند که در ظاهر، پاسخ آشکار است و آمریکا باید دنبال نظمی تازه باشد، اما مسیر این کار با مشکلاتی مواجه است؛ به‌خصوص به فاصله بین دغدغه‌ها و خواسته‌های چین در این زمینه اشاره شده و آنها تبیین می‌شوند. در‌عین‌حال، تأکید می‌شود این وضعیت نامطلوب بین دو کشور، به معنای پایان کار نیست و ایالات متحده باید تلاش کند نظمی ارائه کند که تا حد ممکن برای دیگر کشورها نیز جذاب باشد و قابلیت رقابت با پیشنهادهای جایگزین چین یا دیگران را داشته باشد. تأکید این مقاله برای مسیر پیش‌رو، تماما بر استفاده از دیپلماسی، کسب مفاهمه و اقناع است. بخشی از این پیشنهادها به کاهش نقش‌آفرینی در خاورمیانه می‌پردازد و می‌نویسد واشنگتن باید از تلاش برای حل مشکلات جدی این منطقه پر‌بحران دست بکشد؛ با بیرون‌کشیدن نیروهایش از افغانستان بدون خواست توافق با طالبان، پایان حمایت از جنگ سعودی در یمن، کاهش سطح روابط با شرکای عرب و تمرکز بر منافع مشترک با آنها به‌جای ارائه حمایت در اهداف داخلی و خارجی‌شان.

  ایران در چشم‌انداز تازه؛ بازگشت به برجام

در میانه پیشنهادهای این مقاله، مسئله ایران از موضوعات مرکز توجه است و در این میان به‌صراحت بازگشت به برجام به‌عنوان بخشی از اقدامات لازم مطرح می‌شود: «[ایالات متحده] باید با همراهی متحدانش به برجام بازگردد و گفت‌وگویی دیپلماتیک و دوجانبه با ایران را آغاز کند». نویسندگان با تبیین نمونه‌هایی که ایالات متحده در استفاده از اهرم‌هایش در پیشبرد دیپلماسی ناکام بوده یا بدون اهرم وارد دیپلماسی شده، توافق هسته‌ای ایران را استثنا برمی‌شمارد و سپس اشاره می‌کند «ایالات متحده باید فراتر از تحریم‌ها برود و راه‌های جدیدی در راستای استفاده از قدرت ملی‌ خود برای ایجاد فرصت‌های دیپلماتیک بیابد». منوط‌کردن حمایت نظامی از عربستان سعودی به رفتارهایش، همراهی با اتحادیه اروپا در کنترل مجارستان و اجبار کره‌شمالی به همکاری با چین در کلیدزدن فرایندی دیپلماتیک، از‌جمله پیشنهادهای دیگر این مقاله است. در همین بخش اشاره می‌شود که واشنگتن «دیگر نمی‌تواند به تسلط جهانی و منطقه‌ای خود به شکل معمول برای رسیدن به اهدافش استفاده کند. ایالات متحده دیگر نمی‌تواند مرتب دیدگاه‌های دولت‌های مهم همفکر را نادیده بگیرد و باز بخواهد به موفقیت سیاسی برسد. دیگر نمی‌تواند از مصالحه‌های جدی دوری کند؛ اگر می‌خواهد دیگران را با ترجیحات دیپلماتیک خود همراه کند». در ادامه تأکیدی می‌شود بر «تغییر بنیادینی که در ذهنیت و روش ایالات متحده برای پیاده‌سازی این رویکرد انقلابی نسبت به متحدان و شرکایش لازم است». این گزارش می‌نویسد که ایالات متحده باید به راهبردهای متحدانش در رابطه با ایران گوش کند. به تعبیر این گزارش، واشنگتن باید «برجام را احیا و به‌روزرسانی کند تا از دستیابی تهران به سلاح‌های هسته‌ای جلوگیری کرده و مشخص کند که گرچه امید ایالات متحده این است که ایران یک دموکراسی شود، این تصمیمی است برای مردم ایران و ایالات متحده که نباید فعالانه برای رسیدن به آن تلاش کند». به عبارت صریح‌تر، این گزارش خواستار توقف تلاش برای براندازی، تغییر رژیم یا اقدامات و فشارها با اهداف مشابه است. در پایان این گزارش اشاره می‌شود که اولین و فوری‌ترین کار پیش‌روی ایالات متحده، رسیدگی به بحران کووید۱۹ و تبعات آن است و شیوع این بیماری ممکن است باعث ایجاد چالش‌های بیشتر در روابط بین‌الملل شود. با‌این‌حال و با اشاره به راه‌حل‌ها و ایده‌ها، این مقاله با این تأکید به پایان می‌رسد: «با حضور کووید‌۱۹، اکنون زمان شکل‌دهی دوباره به نظم است».

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه