موضوع «ارتش ذخیره کارگران» در کشورهای درحال توسعه مفهوم عمیقتری پیدا کرده است. اشتغال کامل با مزدهای فزاینده سبب از میان رفتن دیسیپلینی میشود که سرمایهداران به کارگران تحمیل میکنند. نئولیبرالیسم با اصلاحات بازارمحور به همین مساله ارتباط دارد. برمبنای این اصلاحات، تمامی حملات بر روی ایدهی اشتغال کامل متمرکز شده زیرا در شرایط اشتغال کامل، با حضور دولتی بیطرف که روابط بازار کار را تنظیم میکند، نیروی کار قدرتمند خواهد بود. اکثر پژوهشهای علمی انجام شده از سوی استادان دانشگاه، کارشناسان صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی همگی در هماهنگی با یکدیگر بر علیه مقررات دولتی برای کنترل عملکرد صاحبان سرمایه سخن میگویند. برمبنای این دیدگاه تحقق هدف اشتغال کامل با پولیسازی کسر بودجه (انتشار پول) و خلق فرصتهای شغلی از طریق اجرای برنامههای گستردهی اشتغال عمومی، با پرداخت حداقل مزد منطقی، پرداخت یارانه برای استخدام نیروی کار، اعمال مالیات بر ثروت، و اخذ مالیات از فعالیتهای سوداگرانه در بازار بورس قابل قبول نیست. در مقابل تحمیل قراردادهای کوتاهمدت و یکجانبه بر نیروی کار و خصوصیسازی واحدهای دولتی تنها راه اصلاح اقتصادی شناخته میشود. ذکر این نکته حائز اهمیت است که با گذشت هفتاد سال از صنعتیشدن هند، حدود 92 درصد از نیروی کار در بخش غیررسمی، در حاشیه صنایع مدرن سازمانیافته، و با مزدی کمتر و ساعات کار طولانی، بدون پوشش بیمه و قانون کار همراه با کل اعضای خانواده کار میکنند تا بتوانند حداقل معیشت را تامین کنند. در ابتدا انتظار میرفت که با صنعتی شدن کشور بهتدریج نیروی کار مازاد بخش غیررسمی در صنایع مدرن جذب شود. از یک جنبه نظر آنها درست بود. بهرهوری نیروی کار در صنایع مدرن هند براساس برآوردهای محافظهکارانه حداقل شش تا هشت برابر بخش غیر رسمی است؛ به این معنی که برای هر کارگری که از بخش کشاورزی خارج شده و در صنایع مدرن جذب میشود، تولید چند برابر افزایش مییابد و تولید ناخالص داخلی بیشتر میشود. بنابراین، استخدام در صنایع مدرن کافی نیست، زیرا بازار داخلی و بینالمللی بهاندازه کافی بزرگ نیست تا با توجه به بهرهوری بالای نیروی کار بتواند کل نیروی کار مازاد را جذب کند. نتیجه چنین شرایطی بروز رشد بدون اشتغال است. هرچند اقتصاددانان خوشبین بازارمحور از یک جنبه مهم دیگر هم اشتباه میکردند. فرآیند انتقال نیروی کار از بخش کشاورزی به صنعت فرآیندی طولانیمدت و پر رنج بوده است. این فرآیند در انگلستان حدود 120 سال، در آمریکا حدود 90 سال و در کشورهایی مانند آلمان نزدیک به 60 سال بهطول انجامید. در بخش بزرگی از این دوره، دموکراسی به معنای حق رای همگانی وجود نداشت. چنین فرآیند انتقالی بلندمدتی با پاسخگویی دموکراتیک و رأیگیری در دورههای 5 ساله سازگار نیست. کشورهای صنعتی در مراحل اولیه توسعه کشورهای دیگری را استعمار کردند تا مواد اولیه ارزان بهدست آورند و محصولات تولیدی خود را در بازارهای کشورهای مستعمره به فروش رسانند. این فرآیند امروزه برای کشورهای درحال توسعهای مانند هند وجود ندارد. اگر کشورهای درحال توسعه بر دنبال کردن چنین مسیری اصرار داشته باشند، باید بیش از پیش به استثمار زمین، آب، جنگل، کوه، سواحل دریا بپردازند و زندگی بسیاری از مردم، بهویژه فقرا را نابود کنند. ناسازگاری دیگر مربوط به پاسخگویی دموکراتیک است. هزینه این فرایند دشوار به ضعیفترین اقشار جامعه تحمیل میشود و بسیاری از کشاورزان، کارگران کشاورزی، ماهیگیران و دیگر شاغلان منبع درآمدی تامین معیشت خود را از دست می-دهند. پیششرط سیاسی برای روند سریع صنعتیشدن در کشورهای آسیای جنوب شرقی وجود دولتهای غیردموکراتیک همراه با قراردادهای تجاری مناسب با ایالاتمتحده آمریکا در دوران جنگ سرد بوده است. مهمتر آنکه کشورهای سرمایهداری و سوسیالیستی آسیایی موفق در فرآیند توسعه صنعتی، در اثر هزینههای چشمگیر دولت برای ارتقا سطح سواد و بهداشت و توسعه زیرساختها، پیش از آغاز صنعتیشدن وضعیت نسبتا مساعدی داشتهاند. نظام تکحزبی در کشورهای سوسیالیستی عامل بسیج گسترده نیروی کار برای احداث زیرساختها بوده است. هند به اجرای ناقص برنامه «ماهاتاما گاندی برای تضمین اشتغال روستایی» و پرداخت مزد کمتر از حداقل قانونی به نیروی کار شاغل در این برنامه، و عدم قبول تعمیم این برنامه به تمامی بیکاران و ایجاد مشاغل موقت برای مدت زمانی ناکافی در هر سال اقدام کرد. بسیاری از مردم امیدوار بودند که بیماری همهگیر کووید19 عامل تحول مثبتی خواهد شد. دولت مرکزی برنامههای قرنطینهای را به اجرا گذاشت که به نحو شدیدی بر زندگی مردم فقیر شاغل در بخش غیررسمی تاثیر گذاشت. با وجود این دولت هند گرایشی به افزایش فرصتهای شغلی از طریق اجرای برنامههای گسترش زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی در مناطق روستایی نشان نداده است. در مقابل به طرح شعارهای توخالی بر مبنای کمک مالی از طریق وام بانکی بسنده کرده است. در حالی که دولت مرکزی هند میتواند با کمک و همکاری ادارات محلی و مشاوره با سازمانهای مردمنهاد به اجرای طرحهای اشتغالزا اقدام کند. در حال حاضر میلیونها نفر کارگر مهاجر گرسنه و ناامید پس از اخطاری چهار ساعته در قرنطینه قرار گرفتهاند و هیچ منبع درآمدی ندارند. دولتی که با کارایی مقررات قرنطینه را به اجرا میگذارد، چرا از توان خود برای حل مشکل فقر و بیکاری استفاده نمیکند؟ فقط یک دلیل وجود دارد. این دلیل فقدان کارآیی یا مدیریت ضعیف یا جهل نیست. دولت نمیخواهد در جهت بهبود زندگی کارگران اقدام کند و توازن قدرت را به نفع فقرا تغییردهد.
اشتغال کامل هدف نیست!
در دوران قرنطینه نیز دولت، از همین منطق شوم تبعیت میکند و به نحوی شدیدتر بهدنبال حفظ ارتش ذخیره بیکاران است. دیگر دولت حتی تظاهر نمیکند که در تنظیم مشکلات بازار کار نسبت به منافع کارگران و کارفرمایان بیطرف است. جایگاه کارگران در سلسلهمراتب قدرت مشخص است. قوانین حمایتی کارگران لغو شده است؛ زندگی کشاورزان کم زمین و کارگران کشاورزی در خطر تبدیل اراضی کشاورزی به واحدهای صنعتی و معدنی قرار گرفته است. میلیونها تن غله در انبارها فاسد یا خوراک موشها شده ولی بهصورت مجانی به بیکاران داده نمیشود. کارگران باید به زانو درآیند و آماده باشند که در بیکاری و فقر بمیرند. هرچند اعمال قرنطینه به منظور حفظ نظام بهداشت و درمان برای مقابله با بیماری همهگیر بود، ولی طی همین دوره نیز خدمات بهداشتی و درمانی در بیمارستانهای خصوصی خارج از دسترس فقرا بوده و هیچ سخنی از اعمال مالیات بر ثروت در جامعهای با نابرابری شدید در میان نیست. هنوز بر این شعار تاکید میشود که باید ثروت بیشتری تولید شود پیش از آن که توزیع شود. بنابراین اشتغال کامل هدف نیست.
خواستههای فوری همه اقتصاددانان
علم اقتصاد نه علم تولید موشک است نه بازی با اعداد در مورد نرخ رشد یا کسر بودجه. علم اقتصاد در مورد مردم عادی و زندگی روزمره آنان است. همه اقتصاددانان باید بر سه خواست فوری که بر سه اصل استوار است تاکید داشته باشند: اول، اصل ایجاد تقاضا که بر صرف هزینه برای خلق درآمد مبتنی است. بر این مبنا ابتدا باید به افراد نیازمند پول نقد داده شود. به هنگامی که از نظام تولیدی استفادهی بهینه نمیشود و در شرایط قرنطینه تولید در کما فرو رفته تقاضا عامل افزایش تولید است. خوشبختانه موجودی مناسب غلات مانع از افزایش قیمت است. دوم، تاکید بر برنامه اشتغال عمومی کاربر در عرصه بهداشت و درمان، آموزش و مسکن بهعنوان بهترین راهکار برای جذب نیروی کار در شرایط کنونی. دولت مرکزی و ادارات و سازمانهای محلی باید مسئولیت اجرای برنامه را برعهده بگیرند و شایستگی خود را در بهرهگیری از منابع برای بهبود زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و بهبود وضعیت زندگی خانوارهای فقیر نشان دهند. استان کرالا در مدیریت بیماری همهگیر شایستگی خود را نشان داده است. این استان میتواند برای دیگر مناطق هند الگو باشد. سیاستهای حزبی نباید این تصویر را مبهم سازد. به یاد داشته باشیم که همین حزب با این در بنگال غربی 30 سال در قدرت بود نتوانست چنین شایستگی از خود نشان دهد. هرجا عملکرد موفقی وجود داشته باشد باید مورد توجه قرار گیرد. و سرانجام اینکه عملکرد اقتصادی هند باید با توجه به توانمندی دولت در ایجاد اشتغال مولد، تقویت نظام بهداشتی و آموزشی، تامین مسکن و بهبود وضعیت کشاورزان کوچک از طریق مدیریت آب و انبار محصولات تولیدی کشاورزان مورد ارزیابی قرار گیرد. افزایش کسر بودجه در جهت جذب نیروی کار در مشاغل مولد در برنامههای اشتغال عمومی از نیازهای اساسی این دوران است. اجرای این برنامهها را بهصورت غیرمتمرکز میتوان به ادارات و سازمانهای غیردولتی محلی محول کرد و سپس بر مبنای عملکرد آنها را تشویق یا توبیخ کرد. با اجرای موفقیتآمیز برنامههای اشتغالزا میتوان به رشد بالای اقتصادی دست یافت، ولی عکس آن ممکن نیست.
دیدگاه تان را بنویسید