ارسال به دیگران پرینت

منتظر شنیدن این جمله باشید!

شک ندارم که این جملات را می‌شنوم؛ آن هم از طرف کسانی که احساس زرنگی می‌کنند. فکر می‌کنند فقط به عقل آنها می‌رسید که خودشان را حبس نکنند، سفر بروند و زندگی‌شان بوی وایتکس و شوینده های بدبو را نگیرد.

منتظر شنیدن این جمله باشید!

شک ندارم که این جملات را می‌شنوم؛ آن هم از طرف کسانی که احساس زرنگی می‌کنند. فکر می‌کنند فقط به عقل آنها می‌رسید که خودشان را حبس نکنند، سفر بروند و زندگی‌شان بوی وایتکس و شوینده های بدبو را نگیرد.

به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «خودتان را برای شنیدن این جمله آماده کنید. وقتی طرف با قیافه کاملاً حق‌به‌جانب و لبخندی پیروزمندانه رو به شما که مدت‌ها خودتان را قرنطینه کردید، سفر نرفتید، تو‌صیه‌های پزشکی را جدی گرفتید، می‌گوید: «دیدی ترسیدی؟ دیدی گفتم چیزی نمیشه؟ دیدی ما رفتیم خرید، رفتیم دید و بازدید، رفتیم سفر، مثل تو خودمون رو حبس نکردیم، تعطیلاتمون رو خراب نکردیم، هی به زندگیمون شوینده و ضد عفونی‌ کننده نزدیم، حالشو بردیم، دیدی چیزی نشد؟!»

شک ندارم که این جملات را می‌شنوم؛ آن هم از طرف کسانی که احساس زرنگی می‌کنند، فکر می‌کنند فقط به عقل آنها می‌رسید که خودشان را حبس نکنند، سفر بروند و زندگی‌شان بوی وایتکس و شوینده‌های بدبو را نگیرد.

مشابه این جملات را قبلاً شنیده‌ایم:

- دیدی بهت گفتم پولات رو بده دلار بخر بذار تو خونه، گرون میشه کلی سود می‌کنی!

- دیدی بهت گفتم شماره پلاک ماشینت رو دستکاری کن تا وقتی میری توی طرح جریمه نشی!

- دیدی بهت گفتم راستش رو نگو ضرر می‌کنی!

- دیدی بهت گفتم پاتو بذار رو گاز تو این مسیر پلیس نیست، دیر رسیدی!

این «دیدی بهت گفتم»ها را باز هم می‌شنویم. نزدیک به سه‌ میلیون سفر در این روزها شکل گرفته است. بیشتر از یک‌ ماه است همه کارها و قرارها و جلساتم را لغو کرده‌ام، تمام نکات ایمنی را در مجتمعی که زندگی می‌کنم رعایت می‌کنیم؛ حبس در گوشه آپارتمان. سرگرم با کتاب و فیلم و خبرهای همه تلخ. بعد می‌بینم خیلی‌ها سفر رفته‌اند، به دیدار پدر و مادر، از تهران و کرج و کلانشهرها رفته‌اند به دیار آبا و اجدادی. جای دنجی که همه از عید و بهار لذت ببرند و هم مجبور نشوند خودشان را به قرنطینه‌ خانگی محکوم کنند.

اعتراف می‌کنم اولین حسی که دارم «بلاهت» است. این که این همه رعایت کرده‌ام و زندگی و تفریحی را که یک سال است منتظرش هستم، بر خودم و خانواده‌ام حرام کرده‌ام که عضوی از زنجیره انتقال ویروس نباشم، هم مراقب خودم باشم و هم دیگر هموطنانم و بعد می‌بینم میلیون‌ها نفر جدی نگرفته‌اند و دارند عشق و حال می‌کنند و بعد ممکن است ما را آلوده کنند و خودشان با همان قیافه حق‌به‌جانب و پیروزمندانه بگویند:«دیدی چیزی نشد؟ ما رفتیم و لذت بردیم و تو ترسیدی نشستی کنج خونه!»

ولی اگر چیزی شد چطور؟ اگر رفتم، خودم، خانواده‌ام، عزیزانم یا کسانی که نمی‌شناسم را آلوده کردم چطور؟ می‌توانم خودم را ببخشم؟ اگر زنده ماندم می‌توانم باقی عمرم را بدون عذاب وجدان بگذرانم؟ به عقل ما هم می‌رسد که سفر در بهار از نشستن کنج خانه لذت‌بخش‌تر است ولی به یک چیز فکر می‌کنیم: «اگر چیزی شد چطور؟»

میلیون‌ها نفر از آنها که تا امروز بر اثر تصادف، بیماری، سیل، زلزله و ... جان باخته‌اند هم این جمله را گفته بودند: «نترس! چیزی نمیشه!». این کار شما قمار است. قمار با جان خودتان و دیگران. در قمار همیشه نمی‌شود برنده شد. یادتان باشد این بار همه زندگی‌ را وسط گذاشته‌اید.

امید که از سفر سالم برگردید، نه ویروس با خودتان برده باشید و نه ویروسی بیاورید، نه کشته شوید و نه کسی را بکُشید اما حتی اگر هیچ اتفاقی نیفتد و شما به ترسو بودن ما خندیدید، اجازه بدهید که ما هم متقابلاً به شعورتان شک کنیم!»

 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه