ارسال به دیگران پرینت

۴ ایراد بزرگ دولت روحانی در مدیریت بحران کرونا

مهم‌ترین ایراد وارد به مدیریت دولت حسن روحانی در مواجهه با کرونا، درگیرکردن وزارت بهداشت با یک چالش مدیریتی بسیار بزرگ و کلان بود.

۴ ایراد بزرگ دولت روحانی در مدیریت بحران کرونا

مهم‌ترین ایراد وارد به مدیریت دولت حسن روحانی در مواجهه با کرونا، درگیرکردن وزارت بهداشت با یک چالش مدیریتی بسیار بزرگ و کلان بود.

به گزارش مشرق، حدودا یک‌ماه است که ایران هم درگیر کرونا شده، همه استان‌ها کم یا زیاد دارای مواردی از بیماران کرونایی هستند و در برخی نقاط هم بحران به سطوح بالا و به‌عبارتی سطح هشدار رسیده است. در خوشبینانه‌ترین حالت کارشناسان می‌گویند در روزهای اوج همه‌گیری هستیم و با نگاهی محتاطانه همچنان چند روزی تا رسیدن به روزهای پیک گسترش این بیماری فاصله داریم.

در چنین وضعیتی که یک بحران مشخص تقریبا در تمامی نقاط ایران وجود دارد و تجربه کشورهای مختلف از چین تا کره و ژاپن گویای این است که تنها راه مبارزه موفق با این اپیدمی عظیم، اقداماتی منسجم و فکرشده است، مسئولان مسیری متفاوت از آنچه را نیاز مبرم این روزهای کشور است طی می‌کنند و آنقدر هم پیش رفته‌اند که حالا صدای همه درآمده است، از رسانه‌ها و کارشناسان گرفته تا صفحات شبکه‌های اجتماعی مردم عادی، عموما انتقادها از وضعیت بی‌دولتی حکایت دارد و ذیل آن مصادیق متعددی از مدیریت بی‌انضباط دولت به وضوح دیده می‌شود.

کنار هم گذاشتن هرکدام از این بی‌نظمی‌های عجیب و غریب و کارهای اشتباه که البته هرکدام‌شان می‌تواند به‌تنهایی زاینده یک چالش قابل‌توجه باشد متاسفانه تصویرکننده یک افق روشن پیش‌روی مبارزه با کرونا نیست و با مدنظر قرار دادن همین آمارهای رسمی، اگر فقط 20 روز دیگر این وضعیت ادامه یابد صرف‌نظر از فرو ریختن افکارعمومی و تشدید بی‌اعتمادی به مسئولان، باید شاهد بی‌سابقه‌ترین آمار تلفات هم باشیم.

اول: مسئولیت اصلی با کیست؟

شاید اولین و مهم‌ترین ایراد وارد به مدیریت دولت حسن روحانی در مواجهه با کرونا، درگیرکردن وزارت بهداشت با یک چالش مدیریتی بسیار بزرگ و کلان بود. اینکه وزیر بهداشت مسئولیت اصلی در ستاد مبارزه با کرونا را برعهده بگیرد چندین مشکل متفاوت ایجاد می‌کند. اول اینکه توان ذهنی و جسمی راس تا ذیل وزارت بهداشت درگیر مسائل مختلفی می‌شود که حتما هیچ ربطی به آنها ندارد. برای مثال بسیاری از کارهایی که امروز سعید نمکی و تیمش برعهده دارند مربوط به مسائل اجرایی در حوزه‌هایی غیر از حوزه کاری وزارت بهداشت است و پیگیری انجام آنها انرژی زیادی از تیم او می‌گیرد. درگیر شدن نهادها و دستگاه‌های مختلف و بعضا حتی مجموعه‌های استانی و شهرستانی دقیقا عین بی‌تدبیری و بازداشتن یک مجموعه تخصصی از وظیفه اصلی خود است.

امروز صف و ستاد وزارت بهداشت به علت حجم گسترده نیاز کشور به اقدامات درمانی، بسیار خسته و آزرده است و در این میان دولت به‌جای اینکه باری از دوش آنها بردارد و حتی از دیگر مجموعه‌ها به تیم بهداشت و درمان کشور نیرو تزریق کند، مسئولیت کلان‌تری هم برعهده آنها گذاشته است. این البته صرف‌نظر از این است که برخی معتقدند پاستور همان بلایی که در جریان بنزین بر سر وزارت کشور آورد و به‌اصطلاح همه کاسه‌وکوزه‌ها را بر سر وزیر کشور شکست و گفت مسئولیت تمام ماجرا با رحمانی‌فضلی بوده، این‌بار هم خود را پشت وزارت بهداشت مخفی کرده و نهایتا این وزیر بهداشت است که باید پاسخگوی عملکرد دولت در این ماجرا باشد. 

این وضعیت در شرایطی است که در چنین شرایطی قاعدتا باید یک مسئول اجرایی بالاتر مانند معاون اول یا حتی شخص رئیس‌جمهور مسئولیت کلیت کار را برعهده می‌گرفت تا هم از منظر سلسله‌مراتب مدیریتی شأن همه حفظ شود و ریاست ستاد از قدرت اجرایی کافی برخوردار باشد، هم اینکه همزمان هم از بار اجرایی تیم سعید نمکی کاسته شده و هم از دیگر ظرفیت‌های دولت برای مدیریت این بحران استفاده شود.

بنابر همین استدلال‌ها، بی‌راه نیست که از دولت بخواهیم در اسرع‌وقت نسبت به ترمیم ستاد مبارزه با کرونا اقدام کند و توان اجرایی آنها را ارتقا داده تا هم از خستگی مفرط و فرسودگی کادر درمانی کشور بکاهد، هم توان اجرایی ستاد را افزایش دهد.

دوم: بحران اقدام

دیگر ایراد بزرگ و غیرقابل باور در مسیر مدیریت مبارزه با کرونا، بحران تصمیم و اقدامی است که قوه اجرایی کشور را درگیر ساخته و آن را عملا فشل کرده است. تبعات این وضعیت تشدید بحران و دامنه‌دار شدن مشکلات ریز و درشت کشور است. یک نمونه ساده را می‌توان بررسی کرد؛ رئیس‌جمهور یکی، دو هفته پیش یعنی در همان روزهای ابتدایی همه‌گیری کرونا، در اظهارنظری عجیب گفت از شنبه شرایط به حالت عادی برمی‌گردد. او این حرف را روز سه‌شنبه، ششم اسفندماه بیان کرد، اظهارنظری که دقیقا مغایر وضعیت میدانی کشور بود. با این حال دولت تلاش کرد این حرف را در میدان عمل هم پیاده کند، لذا آخر هفته گذشته اعلام شد ساعات کاری ادارات که چندساعتی جلو کشیده شده بود، از روز شنبه، 17 اسفند به حالت عادی برمی‌گردد.

ساعاتی بعد اما خبر آمد مصوبه معلق شده و دولت همچنان مجری تصمیم قبلی خود یعنی کاهش ساعات کاری است. چندی‌بعد دوباره خبر آمد که نه، دولت دوباره تصمیم گرفته ساعات کار را به حالت عادی برگرداند. خلاصه کنیم، اگر اخبار را دنبال کرده باشید ظرف یکی، دو روز تنها یک مصوبه دولت درمورد ساعات کار چندین و چندبار تغییر و بسیاری از مردم را کلافه کرد. دست‌آخر هم برای اینکه وانمود شود شرایط عادی است، ساعات کار به روال معمول برگشت ولی همزمان در اقدامی متناقض همچنان به مردم توصیه می‌شد و می‌شود که در خانه بمانند و خودقرنطینگی را اختیار کنند.

مثال دیگر، ماجرای بستن یا نبستن راه‌های ورودی و خروجی برخی شهرهاست. مساله قرنطینه همچنان یک دوگانگی حل‌نشده در ستاد مبارزه با کروناست و معلوم نیست بنابر اجرای آن است یا نه. یک روز راه‌های شمالی کشور بسته می‌شود و روز بعدی باز، یک روز اعلام می‌شود گیلان قرنطینه است و روز دیگر تکذیب می‌شود و حالا ماجرا آنقدر جدی شده که در برخی شهرها مردم به‌جای دولت به میدان آمده‌اند و راسا دست به اقدام برای بستن مسیرهای ورودی به شهرهای خود زنده‌اند، وضعیتی که دقیقا مصداق دوران بی‌دولتی است و اساسا معلوم نیست برنامه دولت برای این مساله چیست و چه خواهد کرد. ناگفته نماند این در شرایطی است که همچنان به مردم گفته‌ می‌شود در خانه بمانند و بیرون نروند! به این مساله این را هم اضافه کنیم که نه‌تنها تجربه چین در ماجرای قرنطینه متفاوت از نظر برخی مسئولان در کشور است که توصیه به ماندن در خانه همان مفهوم قرنطینه با به‌کار بردن اصطلاحی دیگر است.

نکته آخر در این مساله، یک مثال ساده عینی دیگر است. در همه کشورهای درگیر کرونا فقدان و کمیاب شدن ماسک، الکل و دیگر مواد ضدعفونی‌کننده رخ داده و تقریبا همگی با این چالش روبه‌رو شده‌اند، اما هرکدام تصمیمی عملیاتی گرفته‌اند. در کره‌جنوبی سهمیه ماسک برای هر فرد در نظر گرفته شده و طبق یک برنامه مشخص هر کسی می‌تواند در هفته به داروخانه مراجعه کرده و سهمیه خود را دریافت کند. در فرانسه تصمیم چیز دیگری است؛ آنجا گفته‌اند سهمیه اصلی ماسک باید در اختیار کادر درمانی باشد و علت را هم درگیری مستقیم آنها با بیماران و البته کم‌اثر بودن کاهش همه‌گیری برای افراد سالم عنوان کرده‌اند. در ایران اما هر روز خبر کشف مقادیری اقلام احتکارشده درمانی منتشر می‌شود، در کنار آن گفته می‌شود بسیاری از مجموعه‌ها تغییر کاربری داده و در حال تولید ماسک یا مواد ضدعفونی‌کننده هستند، با این حال اما همچنان فقدان این اقلام نه برای مردم که برای کادر بیمارستانی و درمانی کشور مخصوصا در شهرهایی چون رشت و قم وجود دارد و برای آن تدبیری نشده است. این بحث وقتی بسیار مهم و قابل‌توجه می‌شود که آمارها می‌گویند سهم قابل‌توجهی از مبتلایان، کادر درمانی و کسانی هستند که به‌صورت مستقیم با بیماران سر و کار دارند.

سوم: حرف نزدن با مردم

 در روزهایی که افکارعمومی نیاز به پمپاژ روحیه و امید دارد و حتما این وظیفه بیشتر از هر فرد دیگری برعهده رئیس‌جمهور است، حسن روحانی کمترین حضور و کنش اجتماعی را دارد و اساسا نه‌تنها از دید مردم دور مانده و این سوال برای همه ایجاد شده که روحانی کجاست؟ صرف‌نظر از اینکه امروز نیاز است رئیس‌جمهور به‌عنوان شخص اول اجرایی کشور با مردم سخن بگوید، به آنها امید بدهد، گزارشی از اقدامات مهم و بزرگ دولت ارائه کند و اگر مطالبه‌ای هم از آنها وجود دارد در جریان همین گفت‌وگو مطرح شود، شاهدیم که حتی همان اظهارنظرهای محدودی که گاهی در جریان جلسات مختلف از صداوسیما پخش می‌شد هم وجود ندارد و عملا کمترین حضور در رسانه را این چند روز شخص حسن روحانی داشته است. علاوه‌بر او معاون اول وی هم دچار همین وضعیت شده و افکارعمومی مانده است و مرجعیتی که نیست.

چهارم: فقدان پروتکل اطلاع‌رسانی

چالش دیگر مدیریت کرونا در کشور، همان چالشی است که به‌طور معمول در هر برهه و در هر ماجرایی گریبان جامعه را می‌گیرد، این چالش هم چیزی نیست جز مساله اطلاع‌رسانی و سخنگویی. این روزها کاملا مشخص است که هیچ پروتکل اجرایی دقیق و متقنی درخصوص اظهارنظر درباره مساله کرونا در کشور وجود ندارد، نه درباره نحوه مقابله و پیشگیری از آن و نه حتی درباره آمار تلفات و موارد مبتلا به این ویروس. حتی اگر اخبار را به‌صورت دقیق و جزئی دنبال نکرده باشید هم شنیده‌اید که نماینده‌ای از وزارت بهداشت در جلسه مهمی در رشت آماری بسیار بیشتر از تلفات کرونا در گیلان ارائه کرده است، بعد از آن فرماندار کاشان آمار عجیب و غریبی ارائه کرد و گفت تنها در این شهر 88 نفر در اثر ابتلا به کرونا کشته شده‌اند و البته پیش از همه آنها نماینده مردم قم در مجلس بود که همان روزهای ابتدایی گفت تعداد کشته‌های شهر قم به‌تنهایی رقمی 50 نفره است و بعدا حتی کار به‌جایی رسید که نماینده مردم اشنویه در مجلس درباره قم اظهارات عجیب‌تری کرد و در یک نوشته، خبری کاملا غیرواقعی را از وضعیت بیمارستان‌های قم منتشر کرد.

در همه این موارد نه‌تنها مشخص است که افکارعمومی به بازی گرفته شده، بلکه هزینه تکذیب همه آنها با وزارت بهداشت است و قاعدتا هربار که این اتفاق رخ می‌دهد بی‌اعتمادی به سیستم اجرایی و مدیریتی در کشور بیش از پیش می‌شود.

این واقعیت که درمورد دیگر مقاطع و چالش‌های کشور هم قابل مشاهده است اگر در کنار نحوه مدیریت اطلاع‌رسانی در کشورهای دیگر قرار گیرد مشخص می‌شود چه فاصله بزرگی در مدیریت بحران در یک موضوع مشخص میان ما و کشورهای دیگر وجود دارد و طبعا محاسبه و تخمین خسارات نداشتن یک پروتکل مشخص اطلاع‌رسانی می‌تواند گویای سنگینی هزینه آن باشد.

همین مشکلاتی که در بالا ذکر شد در حالی است که این روزها حسب وظیفه و دغدغه‌ای که همه دستگاه‌های کشور دارند، همه با هم بسیج شده‌اند تا سایه کرونا از کشور دور شود و این به معنای آن است که  دست دولت برای استفاده از همه امکانات و ابزارها و نیروی انسانی باز است و همه معتقد و ملتزم به یکپارچگی و انسجام در مدیریت و کمک به دولت هستند ولی این حسن روحانی و تیم اوست که ظاهرا بنایی برای استفاده از آنها ندارد.

 

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه