بارشهای زمستانی همچنان ادامه دارد. سال آبی گذشته، بیشتر مناطق کشور شاهد بارش برف و باران قابل توجه بودهاند. فارغ از تمام مشکلاتی که بارشها به دنبال داشت، این موضوع امیدواریهایی را پدید آورد که مشکل کمآبی سالهای گذشته مرتفع شده است. از سویی دیگر مسئولان بارها گفتهاند که این بارشها در کنار اقلیم خشک ایران، باید مدیریت شود و نباید کار را تمامشده دانست. این دوگانگی را چطور باید تحلیل کرد؟ معادله کمبود آب دو طرف دارد. یک طرف آن عرضه آب است که به وضعیت بارشها برمیگردد. روایتها درباره روند بارشهای کشور متفاوت است. واقعیت آن است که میانگین بارش در ایران حدود یکسوم میانگین جهانی است. ازاینرو ایران یک کشور نیمهخشک محسوب میشود و این موضوع نه بهعنوان نقطه ضعف، بلکه بهعنوان ویژگی طبیعی این سرزمین است؛ بنابراین، لازم است ما الگوی زیست خودمان را با خصوصیات این سرزمین تطبیق دهیم. اما طرف دیگر موضوع کمبود آب که در مقایسه با طرف اول از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیادی مصرف است. بدیهی است که چنانچه مصرف بر عرضه فزونی بگیرد، کمبود ظاهر میشود. هرچند در سالهای اخیر به صورت موضعی با خشکسالیهایی مواجه شدهایم، حکایت کمبود آب در ایران به بالابودن میزان تقاضا و مصرف آب برمیگردد. درحالحاضر میزان مصرف آب در کشور حتی در مقایسه با ارقام قبل از خشکسالی هم بیشتر از حد توان منابع آبی است؛ بنابراین در یک نگاه خیلی کلان برای رسیدن به تعادل در عرضه و تقاضای آب، چارهای نیست جز آنکه از میزان مصارف آب کاسته شود.
اما راهبرد اساسی برای کاهش مصرف آب چیست؟ و مهمتر آنکه چه کسانی مخاطب اصلی چنین راهبردی قرار میگیرند؟ در این زمینه عبارتهایی را از این دست زیاد میشنویم: «اگر مردم در مصرف آب در منازل صرفهجویی کنند، گذار از بحران آب امکانپذیر میشود» یا «برای کاهش مصرف آب باید در مردم فرهنگسازی شود»؛ اما قبل از فرهنگسازی در مردم باید به این سؤال پاسخ داد که چه چیزی را باید فرهنگسازی کرد؟ در اینکه فرهنگ صرفهجویی در مصرف آب باید در جامعه ترویج شود، هیچگونه شکی وجود ندارد؛ اما نکته مهم در اینجاست که در رویارویی با شرایط کنونی منابع آبی کشور صرفهجویی مردم برای درمان درد کفایت نمیکند.
آنچه بسیار تأثیرگذارتر و بااهمیتتر خواهد بود، تغییر در ساختارهای تولید اقتصادی کشور است. تا زمانی که تولید ثروت، معیشت، اشتغال و در نتیجه اقتصاد ما به آب وابستگی زیاد داشته باشد، فقط با صرفهجویی مردم مشکل کمبود آب مرتفع نخواهد شد. لازم است الگوهای رشد اقتصادی، در کشور مستقل از مصرف منابع آب شکل بگیرند؛ بهطوریکه در عین حفظ رشد اقتصادی، تقاضا برای مصرف منابع آب کاهش یابد.این تغییر رویکرد اقتصادی به سمت مسیر توسعه کمآببر، فقط با اصلاح الگوی مصرف مردم اتفاق نمیافتد؛ بلکه در سطح وسیعتر عزم جزم مسئولان و سیاستگذاران را میطلبد. تفکر جدایی رشد اقتصادی از مصرف منابع آب باید به صورت یک اصل بنیادین در تمام شئون برنامهریزی و سیاستگذاری کشور نهادینه شود و آثار خود را در برنامههای اجرائی و سرمایهگذاریها متجلی کند. در سایه چنین تفکر و منطقی است که تکلیف فرهنگسازی در بین مردم جامعه نیز روشن خواهد شد. بهعنوان مثال در برخی از مناطق کشور، مانند دریاچه ارومیه، به منظور کاهش مصرف آب لازم است بخشی از معیشت سنتی مردم از کشاورزی به شغلهای جایگزینی مانند گردشگری تغییر پیدا کند.
دراینصورت فرهنگسازی و آموزش مردم به جای تشویق به صرفهجویی در مصرف خانگی آب، راه خود را به سمت معیشت جایگزین پیدا میکند.بخش اعظم آب در اقتصاد به مصرف میرسد. پیشرانهای اقتصادی مهمترین مؤلفههای تعیینکننده میزان تقاضا برای مصرف آب هستند. اگر قرار است مردم آموزش ببینند و در آنها فرهنگسازی شود، باید به سمت مؤلفههای اقتصادیای سوق داده شوند که با اصل توسعه کمآببر هماهنگی داشته باشند. به عبارت دیگر هدف از فرهنگسازی باید بهدرستی تبیین شده باشد؛ در غیراینصورت با فعالیتهای پراکندهای مواجه خواهیم شد که هیچگونه همافزایی و اثربخشی نخواهند داشت.
* دانشیار گروه مهندسی منابع آب دانشگاه تربیت مدرس
دیدگاه تان را بنویسید